$
* ادامه تعاریف اولیه:
جلسه قبل به تعریف عقد، ایقاع، نکاح و متعه پرداختیم و امروز چند اصطلاح دیگر را مرور میکنیم تا بعد بتوانیم یحثمان را شروع کنیم.
– ازدواج: از ریشه زوج است و در کتب اهل لغت به معنای جفت، همتایی، گونه و دو تا است که قرار نیست حتما رابطه مذکر و مؤنث بودن بین اینها بر قرار باشد. زوج، هم در ادبیات عرب و هم به تبع آن در آیات و روایات، به هر دو معنا به کار رفته است. البته در آیات قرآن و احتمالا احادیث، خیلی از زوجها به معنای مذکر و مؤنث هستند، اما استثناهایی هم هست. مثلاً «ازواجا» در آیه ۸۸ سوره حجر و آیه ۱۳۱ سوره طه، یا «زوج» در آیات ۵ سوره حج، ۷ سوره شعراء، ۱۰ سوره لقمان، ۷ سوره ق، یا «ازواج» در آیات ۳۶ سوره یس، ۵۸ سوره ص و ۱۲ سوره زخرف، باید قاعدتا باید به گونه و نوع و صنف معنا شود و لزومی ندارد حتماً زوج مذکر و مؤنث در آن مدخلیتی داشته باشد. همینطور ازواجاً در آیه ۷ سوره واقعه که میفرماید: «وَ کُنْتُمْ أزْواجاً ثَلاثًةً». یا همانطور که جناب عبداللهی در جلسه قبل فرمودند، «وَ إذا النُّفوسُ زُوِّجَتْ» را نمیتوان حتماً به زوجیت مذکر و مؤنث معنا کرد.
همانطور که عرض کردم، اصولاً زوج به معنای همتایی، نوع، صنف و نیز جفت و دوتایی است و بسته به کلمات قبل و بعد آن باید معنا شود و جنسیت در آن دخلی ندارد، مگر به قرینهای معلوم شود که مذکر و مؤنث بودن در آن مهم است، کما اینکه در بسیاری از موارد، چنین چیزی معلوم است.
عدم توجه به این نکته در معنا کردن آیات قرآن، موجب شبهاتی شده است که با توجه به همین موضوع، یکی از پاسخهایش معلوم میشود. مثلا در بسیاری از آیات آمده است که همه خلقت زوج بوده است. این در حالی است که موجودات متعدد تکسلولی، کلاً تک جنسیتی هستند. جالبتر از اینها هرمافرودیتها هستند که چند جنسیتی میباشند. یعنی یک هرمافرودیت، هم اندام جنس نر را دارد و اندام تولید مثل ماده را. در نتیجه بدون نیاز به جفت میتواند تولید مثل کند.
خب! برگردیم سراغ بحث خودمان. ازدواج در فقه به معنای زوج گرفتن شرعی مرد یا زن، جنس مخالف خودش را است، آن هم طبق ضوابط شرعی که در فارسی هر کدام از این دو را همسر دیگری میگوییم.
در مباحثات نکاح عرض کردم که زوجیت شرعی بر سه قسم است، نکاح و متعه و مِلک یمین. دوتای اول را که توضیح دادم، ملک یمین هم مربوط به کنیز و برده است که خوشبختانه دوران آن گذشته است و دیگر وجود ندارد و ما هم فعلاً قصد ورود به آن را نداریم. پس هر نکاحی یا متعهای زوجیت هست، اما هر زوجیت فقهی، نه تماماً نکاح است و نَه تماماً متعه، بلکه بعضاً نکاح است و بعضاً متعه و بعضاً ملک یمین. همانطور که عرض کردم، این نکته خصوصاً از این جهت اهمیت دارد که این سه، ضمن مشترکاتی دارند، فارقهایی هم دارند، لذا در تعمیم آنها به هم باید دقت زیادی داشت که گرفتار قیاس نشد.
ما در بحث خودمان از لفظ ازدواج معاطاتی استفاده میکنیم که هم نکاح را شامل شود و هم متعه را.
البته چند حدیث مهم در اینجا، یعنی این تقسیمبندی که عرض کردم، باید روایت کنم و بررسی کنیم که بماند برای بعد از پایان تعاریف این بخش.
– معامله: صیغه باب مفاعله از ریشه عمل است. اگر باب مفاعله را به امور دو طرفه بدانیم، معامله یعنی دو طرف نسبت به یکدیگر کاری را انجام دهند. اما اگر معنای باب مفاعله را حصر در این معنا ندانیم، چنین شرطی لازم نیست.
در فقه، معامله عبارت است از اموری دنیوی که بین فرد و سایر افراد جامعه رخ میدهد و صحت آن نیاز به قصد قربت ندارد. این میشود معامله به معنی الاعم که در کنار عبادات قرار دارد. عبادات اموری هستند اخروی که در رابطه با انسان و خالق متعال بوده و قصد قربت در آنها شرط است.
اما معامله به معنی الاخص، آن است که برقراری و صحتش بر قصد و رضایت و انشا است و به سه دسته عقود، ایقاعات و احکام تقسیم میشود. منظور از احکام در اینجا، حدود و دیات است که بعضی آن را دستهای مستقل از معاملات در نظر گرفته و اسامی دیگری هم برای آن در نظر گرفتهاند. دستهبندیهای فقه متنوع است و هر کس به سلیقهای دستهبندی کرده است که فعلاً از بحث ما خارج است. مثلاً بنده چهاردسته در دو بخش اصلی تقسیم کردهام که فعلا بماند.
ازدواج و اقسام آن از معاملات به معنی الاخص هستند که دیدیم زیر مجموعه عقود قرار میگیرد.
– معاطات: معاطات از ریشه عطو و مصدر باب مفاعله است. مشتقات عطو به معنای دادن و بخشیدن است. اگر مفاعله را بین الانثیین بدانیم، یعنی هبه کردن و بخشیدنی که دو طرفه است.
معاطات از نظر فقهی، معنای خاصی دارد که هر معنای آن آن ریشه در معنای ریشه آن دارد، اما معنای خاص خود را دارد. معاطات داد و ستدی است که بدون عقد مخصوص باشد. به عبارت دیگر داد و ستدی که صرفا با توافق طرفین بوده، چیزی داده شود و در ازای آن چیزی گرفته شود. این حالت چنان است که گویی دو طرف چیزی را به هم هبه میکنند، در حالی چون این داد و ستد در ازای هم است، در حکم معامله است و نَه هبه به معنای معمول آن.
ممکن است کسی بگوید با این تعریف خواندن عقد به غیر عربی هم معاطات میشود. جواب این است که بله، اتفاقاً بسیاری از بزرگان مانند مرحوم صاحب جواهر در جواهر الکلام (ج ۳۰، ص ۱۵۴) همین معنا را گرفتهاند، اما ما در این مباحث نوع خاص آن را در نظر میگیریم که کلاً بدون خواندن یا حتی نوشتن باشد. خلاصه اینکه ایجاب و قبولی به زبان عربی و با الفاظ خاص یا معادل آنها در زبانهای دیگر، چه به گفتن و چه به نوشتن نباشد. آری! اگر صحت این نوع خاص از معاطات اثبات شود، تکلیف مابقی حالات معلوم خواهد شد، اما بر عکس آن بر قرار نیست. یعنی اگر صحت این نوع از معاطات اثبات نشد، لازم است، حالات ملایمتر و رقیقتر معاطات هم بررسی شود.
– ازدواج معاطاتی: با توجه به آنچه گفته شد، ازدواج معاطاتی انواعی دارد که نوع مورد نظر ما در این مقال، نکاح یا متعهای است که بدون خواندن یا نوشته صیغه خاص که مبین ایجاب و قبول است، به زبان عربی یا هر زبان دیگری باشد. مثلا خانم و آقایی که ممنوعیتی ندارند، مثلا اذن ولی نمیخواهند، در عقد و عده کسی هم نیستند و … تصمیم میگیرند که از دو روز دیگر، برای همیشه یا مثلاً یک سال، به عنوان همسر شرعی در خانهای با هم زندگی کنند، اما صیغهای به عربی یا غیر آن بیتشان رُخ نمیدهد. حالا این دو نفر، اگر بعد از دو روز رفتند و با هم زندگی کردند و روابط جنسی هم داشتند و فرزندی هم متولد شد، آیا این روابط شرعی است، یا فحشا و زنا است و آیا این فرند حلال است، یا در حکم ولدالزنا است و قس علی هذا.
خلاصه اینکه بحث ما بر سر این نوع از نکاح و متعه است که آیا صحیح است یا خیر. اگر دیدیم صحیح است که باید برویم ببینیم آنچه الآن تحت عنوان ازدواج سفید مطرح میشود چه حکمی دارد و اگر دیدیم صحیح نیست، دنده عقب میآییم تا ببینیم آیا صیغه به غیر عربی که مرتبع نازلتری از معاطات است صحیح میباشد یا خیر.
بسیار خب! وعده کردیم چند حدیث، روایت کنیم و مورد بررسی قرار دهیم، تا برویم سراغ سایر مقدمات بحث که بررسی این سه حدیث بماند برای جلسه آینده.
و صلی الله علی محمد و آله