$
** روایات منع از سخن به غیر علم:
روایات متعددی وجود دارد که حضرات معصومینb، پیروان خود را از گفتن آنچه علم ندارند، به شدت منع کردهاند. در بعضی از این روایات، مشتقات فتوا به کار رفته است و در بعضی به صورت کلی سخن به میان آمده و در بعضی اشاره مستقیم به تفسیر و فهم قرآن شده است.
هر چند ممکن است افرادی روایات مربوط به فتوا را منحصر به امور فقهی متعارف بدانند، اما ما به دو دلیل، ابتدا چندتایی از آنها را روایت میکنیم و بعد هم روایاتی از دو دسته دیگر میآوریم. اول اینکه انصافاً فتوا منحصر به فقه و امور فقهی نیست، بلکه چیزی معادل اظهار استنباط است و استنباط فقط در امور فقهی مصطلح نیست. ثانیا از باب تیمن و تبرک، خالی از لطف نیست.
روایات این سه دسته بسیار زیاد است و فقط مرحوم ثقةالاسلام الکلینی ۹ مورد را از شماره ۹۹ تا ۱۰۷ در الکافی روایت کردهاند که این موارد در وسائل الشیعه ۳۶ مورد میشود که تازه احادیث دیگری هم هست که در کتاب این دو بزرگوار نیست.
ما این احادیث را در مباحثات استدلالی اجتهاد و و تقلید، بررسی کردیم و دیدیم طریق همه این احادیث معتبر نیست، لذا در اینجا فقط تعدادی از موارد معتبر را روایت و بررسی میکنیم.
* دسته اول: روایاتی که تأکید دارند، به غیر علم فتوا ندهید.
۶/۱- الکافی (ح ۱۰۰): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجّاجِ قالَ: «قالَ لی أبوعَبْدِاللهِj: «إیّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ، فَفیهِما هَلَکَ مَنْ هَلَکَ. إیّاکَ أنْ تُفْتی النّاسَ بِرَأْیْکَ أوْ تَدینَ بِما لا تَعْلَمُ.»»
* ترجمه: عبدالرحمن بن حجاج روایت کرد: «ابوعبدالله (امام صادق)j به من فرمودند: «جدا بپرهیز از دو خصلت، چرا که در آن دو هلاک شد، هر که هلاک شد. جدا بپرهیز که فتوا دهی مردم را به نظر خودت، یا متدین شوی به آنچه علم نداری.»»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن از عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر ابن عبید که از ثقات مشروطی است که البته در اینجا مشکلی پیش نمیآید.
* بررسی متن: میبینیم که امامj افراد را از دو چیز به شدن منع کردهاند و با توجه به هلاکتی که بیان شده، نشان از حرمت است. یکی فتوا به رأی شخصی و دیگری دیندار شدن به غیر علم. ما این روایت را در مباحثات استدلالی الإجتهاد و التقلید بررسی کردیم، اما طبیعتاً به ما نحن فیه هم ربط دارد.
میدانیم که فتوا به معنای استباط همراه با اظهار نظر برای دیگران جهت پذیرش و عمل به آن است. طبیعتاً این اظهار نظر در امور تخصصی است و منحصر به مسائل فقهی نیست، لذا اظهار نظر شخصی درباره تفسیر قرآن را هم شامل میشود. پس اظهار نظر در امور دینی بر اساس رأی شخصی و از جمله تفسیر قرآن جهت پذیرش دیگران، مصداقی قرار گرفتن در معرض هلاکت است.
متدین شدن بما لا تعلم هم که صریحتر به بحث ما مربوط میشود. اگر کسی برداشتی به غیر علم از هر چیز و از جمله مفاهیم قرآن داشته باشد، قرآنی که بالادستیترین منبع اسلام و مهمترین مبنای تدین به این دین است، چه در امور به ظاهر سطحی و چه در امور عمیق و ریشهای، متدین بما لا تعلم شده است و او نیز در معرض هلاکت است.
خلاصه اینکه اگر چیزی از قرآن را از راه درست آن که مراجعه به مدینه علم، آن هم از درهایش است، به دست آوردیم که خدا را شکر، اما اگر از روشهای غیر آن رفتیم، یا به مدینه علم که الله تعالی حق تفسیر کلامش را به او تفویض کرده است، مراجعه نکردیم، یا خواستیم مانند سارق، از غیر در وارد شویم، طبیعی است که از مصادیق متدین بما لا نعلم شویم و هلاکت در کمین ما باشد. حالا اگر با اظهار نظر خود به دیگران، دیگرانی را هم به متدین به همینها کردیم، وضع خرابتر میشود. هم از باب تدین بما لاتعلم در معرض هلاکت هستیم و هم از باب افتا به رأی شخصی. خلاصه اینکه هم خود را هلاک کردهایم و هم مقدمه هلاکت احتمالی دیگران شدهایم. این حدیث از آن حدیثهای مهم است که شرح و توضیح آن، خیلی زمان میخواهد و فکر میکنم اینجا به همین مقدار کفایت میکند.
در پایان به این نکته اشاره کنم که احتمالا همه نحلههای تفسیری، حتی آنها که پای مکاشفات و الهامات غیبی به خود را به تفسیرشان باز میکنند، روش خود را افتاء یا همان اظهار نظر به غیر رأی شخصی و تدین بر اساس علم دانسته و چه بسا، روشهای دیگر را به غیر علم بودن، متهم کنند. لذا در اینجا چند نکته اهمیت دارد.
۱٫ به نظر میرسد انسان موظف است، در مورد اظهار نظر درباره امور دینی، از جمله تفسیر قرآن، محتاط باشد و تا اجازه ندارد، دست به عصا راه برود.
۲٫ شاید به جرأت بتوان گفت کسی از شیعیان که قائل طبیعتاً به ثقلین هستند، پیدا نشود که بخواهد اهمیت روایات تفسیری و تبیینی را در ترجمه قرآن، منکر شود و به هر بهانهای آنها را کنار بگذارد. فقط نکتهای که باقی میماند، بحث اعتبار روایات است، چرا که روایات، حجیت خود را از اعتبار انتسابشان به معصوم میگیرند و بعد نوبت فهم متنشان میرسد. لذا به نظر میرسد روش اخباریها، فارغ از بحث اعتبارسنجیشان نسبت به احادیث، نسبت به سایر روشها، حتی روشی که خود قائل به آن هستم و از آن دفاع هم میکنم، اصیلتر و کمخطرتر باشد، کما اینکه روش آنها در روش خود من هم، با ملاحظاتی که در جمعبندی عرض خواهم کرد، وجود دارد.
جهت یادآوری عرض کنم، ما در مباحثات علم الحدیث و تاریخ اسلام و گهگداری هم در مباحثات فقهی و … اشاره کردیم که به نظر میرسد اخباریهای عصر صفوی، مانند مرحوم علامه مجلسی برای اعتبار سنجی انتساب احادیث به در بحارالأنوار، سه شرط قائل بودهاند که ما دو شرط دیگر هم به آن اضافه کردیم.
۷/۲- الکافی (ح ۱۰۱): مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ عَلی بْنِ رِئابٍ عَنْ أبیعُبَیدَةَ الْحَذّاءِ عَنْ أبیجَعْفَرٍj قالَ: «مَنْ أفْتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًی، لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ.»
* ترجمه: ابوجعفر (امام باقر)j فرمودند: «هر کس فتوا دهد مردم را به غیر علم و نَه هدایتی، لعنت کند او را (هم) ملائکه رحمت و (هم) ملائکه عذاب و گریبانگیرش شود سنگینی (گناه) کسی که که عمل کند به فتوایش.»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از علی بن رئاب از ابوعبیده الحذاء روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* بررسی متن: این حدیث برای کسی که آن را درک کند، حدیث بسیار تندی است. یعنی بیان بسیار تند و تهدیدآمیزی دارد. تنها اشکالی که ممکن است درباره متن این حدیث مطرح شود، همین است که لعنت شامل کسی است که فتوا به غیر علمش را در امور فقهی مصطلح دهد، اما با توجه به معنای درست فتوا که عرض شد، میبینیم که این مطلب حصری در فتوای فقهی ندارد و هر فتوا و اظهار نظر شرعی را که برای دیگران بیان شود، در بر میگیرد. اما تندیش کجا است؟ دو جا. یکی آنجا میگوید این فرد چنان خطایش بزرگ است که حتی ملائکه رحمت هم که وظیفه ذاتیشان خلاف لعن است، او را لعن میکنند. یعنی ببینید این فرد چه غلط بزرگی کرده است که علاوه بر ملائکه عذاب، ملائکه رحمت هم او را لعن میکنند. دوم اینکه میگوید سنگینی یا همان گناه کسانی که به حرف او گوش کردهاند، گریبانگیر این آقا هم هست و باید بار گناه دیگران را هم به دوش بگشد.
در نهایت باز تکرار میکنم که دیدیم برای ورود به علم دین، راهی جز ورود از درهای آن که حضرات معصومینb هستند، مجاز نیست. سایر موارد مانند فتوا به غیر علم را هم ذیل روایت قبل، عرض کردم.
فعلاً همین دو روایت را داشته باشید، تا برویم سراغ روایاتی که دیگر درباره فتوا هم نیست که بشود آن را به بهانه مشتقات فتوا کنار بگذارند.
و صلی الله علی محمد و آله