$


روش فهم قرآن (تفسیر قرآن) - جلسه ۲۱

$

* منظور از «اهل الذکر» در قرآن چه کسانی هستند؟

اهل ذکر و مصادیق آن از مباحث مهم در تفسیر و بعضی مباحث اجتهاد و تقلید است. ما در خاتمه کفایه به این بحث پرداخته‌ایم و این‌جا هم لازم است آن را مورد بررسی قرار دهیم.

در دو جای قرآن از اهل ذکر سخن به میان آمده و این‌که اگر را چیزی نمی‌دانید، از آن‌ها بپرسید. یکی آیه ۴۳ سوره نحل که می‌فرماید: «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إلاَّ رِجالاً نوحی إلَیهِمْ فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ.» و دیگری آیه ۷ سوره انبیاء که می‌فرماید: «وَ ما أرْسَلْنا قَبْلَکَ إلاَّ رِجالاً نوحی إلَیهِمْ فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ.» که تنها تفاوتشان در «من» قبل «قبلک» است که هر چند اعراب کلمه بعدش را تغییر می‌دهد، اما ملا تفاوت خاصی در معنا ایجاد نمی‌کند.

جمعی از آقایان شیعه و سنی، در تفاسیر و ترجمه‌های خود نوشته‌اند که منظور از اهل ذکر، علمای دوره‌های مختلف هستند، خصوصا بعضی اصرار دارند که منظور علمای یهود در عصر پیامبر هستند، بعضی هم فقها و مجتهدین و مراجع تقلید را مصداق آن دانسته‌اند. در دروس خارج فقه اجتهاد و تقلید، از این آیه به عنوان دلیلی بر رجوع جاهل به عالم و نتیجتا رجوع غیر مجتهد به مجتهد استفاده می‌کنند. یعنی از نظر این آقایان، مفسرین از علما و حضرات فقها و مراجع، از مصادیق «اهل ذکر» هستند که وقتی‌نمی‌دانیم باید از ایشان سؤال کنیم. بعضی هم گفته‌اند که منظور علمای یهود هستند و آیه صرفا درباره آن‌ها است. بعضی دیگر هم گفته‌اند که منظور ائمه دوازده‌گانه ما هستند و خلاصه نظرات مختلفی بیان شده است.

در این که وقتی انسان چیزی را نمی‌داند، باید به خبره رجوع کند، هیچ حرفی نیست و این قاعده عقلیه در همه موارد، چه آن‌هایی که مربوط به علم دین می‌شود مانند تفسیر یا احکام هملیه و غیر این‌ها و چه آن‌هایی که مربوط به سایر علوم می‌شود، کاربرد دارد. اما این که منظور از «اهل ذکر» در قرآن چیست، کلام دیگری است.

ابتدا خود آیه را مرور کنیم و ببینیم چه چیزهایی از آن معلوم می‌شود.

* مطالبی آیات أهل الذکر (آیات سؤال):

آیه دو قسمت دارد. در قسمت اول آمده است: «و نفرستادیم قبل تو مگر افرادی که وحی کردیم، به سوی آن‌ها» و در قسمت دوم آمده است: «پس سؤال کنید اهل ذکر را اگر نمی‌دانید.»

اگر ما باشیم و فقط این آیه، این نکات قابل تأمل است.

۱- اهل ذکر را در این آیه به سه صورت کلی می‌توان در نظر گرفت.

– حالت اول این‌که بگوییم منظور از اهل الذکر، همان رجالی هستند که به آن‌ها وحی شده است. با این حساب، اهل الذکر قطعاً شامل رسولان و انبیای الهی می‌شود و قاعدتا محدَّثین را هم در بر می‌گیرد، چرا که به آن‌ها هم وحی می‌شود و می‌توانند مصداق «رجالا نوحی إلیهم» . دقت کنید: «محدَّث به تشدید و فتحه دال». این‌که محدثین چه کسانی هستند، بعد از حالت سوم، عرض می‌کنم.

– حالت دوم این است که بگوییم اهل الذکر، جدای از «رجالا نوحی إلیهم» هستند. یعنی قرآن ابتدا می‌گوید که ما افرادی را پیش از تو فرستادیم که به آن‌ها وحی می‌کردیم و جمله تمام، بعد یک‌باره می‌گوید که اگر نمی‌دانید بروید از اهل ذکر بپرسید. گویی افرادی منکر خبر اول هستند که افرادی پیش از این بوده‌اند که مخاطب وحی بوده‌اند و اگر کسی نمی‌داند، برود از افرادی که اهل ذکر هستند، بپرسد.

– حالت سوم، ترکیبی از دو حالت قبل است، یعنی هم انبیا و رسولان و محدَّثین را شامل می‌شود و هم افراد دیگری را.

نکته دیگر در فهم این آیه، معنای «ذکر» است. «ذکر» و مشتقات آن، ۲۹۲ بار و در ۷۱ آیه از قرآن به کار رفته است که البته گاهی ذال به دال، بدل شده و گاهی هم به معنای جنس مذکر است و نَه ذکری که مرتکز ذهنی ما است. «ذکر» در لغت معانی مختلفی دارد. در اصل به معنای یادکردن است، چه به زبان باشد و چه به قلب و به همین جهت آن را مخالف نسیان و فراموشی هم گفته‌اند. معنای دیگری که برای آن گفته‌اند و همین معنای ریشه‌ای گرفته شده است، حفظ الشیء است. راغب آن را هیئت انسانی دانسته که به واسطه آن فرد می‌تواند آن را از علم کسب کرده، حفظ کند. گاهی آن را معادل پند و اندرز گرفته‌اند. هم در ادبیات عرب و هم در ادبیات فارسی، به عنوان دعا، ثنا، نماز، وِرد و امثال این‌ها هم به کار می‌رود. معانی دیگری هم می‌توان برای آن گفت که همه‌اش به مقتضایی از همان معنای اصلی که «یاد» است، گرفته شده است. با این حساب اگر بخواهیم«اهل الذکر» بر اساس لغت معنا کنیم، معانی مختلفی می‌توان برای آن پیدا کرد.

اما ببینیم «ذکر» در قرآن به چه معانی آمده است. بعضی تصور کرده‌اند که «ذکر» در قرآن همواره به معنای قرآن است، در حالی که قطعاً چنین نیست. مثلا در آیه ۱۸ سوره فرقان که می‌فرماید: «وَ لَکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آبائَهُمْ حَتَّی نَسوا الذِّکْرَ وَ کانوا قَوْماً بوراً» درباره افرادی پیش از نبی مکرم اسلام است و «الذکر»، هر چه هست، قرآن نیست. یا مثلاً در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء که می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذَّکْرِ أنَّ الْأرْضَ یَرثُها عِبادِیَ الصُالِحونَ»، کاملاً واضح است که منظور از «الذکر»، قرآن نیست. یادر ابتدای سوره ص که می‌فرماید: «وَ الْقُرْآنَ ذی الذِّکْرِ»، کاملا معلوم می‌شود که رابطه قرآن و «الذکر»، رابطه تساوی نیست، بلکه ممکن است عموم و خصوص مطلق یا حتی من وجه باشد. در آیه ۲۵ سوره قمر که در شرح حال قوم ثمود است، آمده است: «أ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ منْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ أشِرٌ». این از قول کفران ثمودی است و قطعاً «الذکر» نمی‌تواند قرآن باشد. این بحث مفصل است و طبیعتاً قرار نیست این‌جا به آن ورود پیدا کنیم، لذا جمع‌بندی آن را خدمتتان عرض می‌کنم تا شاید در فرصتی، مجددا این بحث را باز کردیم و به آن پرداختیم. رابطه ذکر و قرآن، در فرهنگ قرآن، رابطه عموم و خصوث مطلق است. یعنی قرآن تماماً ذکر هست، اما هر ذکری قرآن نیست، به همین جهت تأسیس اصلی در تفسیر و ترجمه قرآن داشتیم که ذکرهای قرآن را باید به همان معنای اصلی که «یاد کردن» است، معنا کنیم، مگر به قرینه‌ای محرز شود که منظور قطعاً قرآن، یا حالا هر چیز دیگری است.

با این توضیح هر سه حالتی که در ابتدای بحث مظرح کردیم، می‌توانند مصداق «اهل الذکر» در این دو آیه باشند. یعنی هم ممکن است، حصر در انبیا و رسولان و نهایتاً، محدثین باشد و هم می‌تواند افراد دیگری، از جمله، علما، زهاد و دیگرانی را هم شامل شود.

قبل از این‌که ببینیم کدام یک از این حالات با سیاق آیات هماهنگ است، به وعده که دادم وفا کنم و ببینیم محدَّثین چه کسانی هستند.

ما در سلسله مباحثات ذوالقرنین در قرآن، به بحث محدثین اشاره کردیم که همان‌ها را این‌جا مرور می‌کنیم. ابتدا ببینیم محدَّث چه تعریفی دارد و بعد هم ببینیم مصادیق آن کیستند.

* معنای محدَّث و تفاوت آن با نبی و رسول:

۲۶/۱- بصائر الدرجات (ج ۱، ص ۳۶۸): حدثنا محمد بن یحیی العطار عن محمد بن الحسن بن فروخٍ الصفار عن العباس بن معروف عن القاسم بن عروة عَنْ بُرَیدٍ الْعِجْلی قالَ: «سَألْتُ أباعَبْدِاللهِj عَنِ الرَّسولِ وَ النَّبیِّ وَ الْمُحَدَّثِ. قالَ: «الرَّسولُ الَّذی تَأْتیهِ الْمَلائِکَةُ وَ یعاینُهُمْ وَ تَبْلُغُهُ [الرِّسالَةُ] عَنِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالَی وَ النَّبی الَّذی یرَی فی مَنامِهِ فَهُوَ کَما رَأی وَ الْمُحَدَّثُ الَّذی یسْمَعُ کَلامَ الْمَلائِکَةِ وَ یَنْقَرُ فی أُذُنِهِ وَ یَنْکَتُ فی قَلْبِهِ.»»

* ترجمه: برید بن معاویه العجلی روایت کرده است: «از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره رسول، نبی و محدَّث سؤال کردم. فرمودند: «رسول کسی است که ملائکه نزد او می‌آیند و آن‌ها را می‌بیند و رسالت را از جانب الله تبارک و تعالی به او ابلاغ می‌کنند، در حالی که نبی کسی است که در خوابش (ملائکه را) می‌بیند. همان‌گونه که (در بیداری) می‌بیند و محدَّث کسی است که کلام ملائکه را می‌شنود و در گوش و قلبش نقش می‌بندد.»»

* بررسی سند: این حدیث را محمد بن حسن الصفار از محمد بن یحیی العطار از محمد بن حسن بن فروخ الصفار از عباس بن معروف از قاسم بن عروه از برید بن معاویه العجلی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.

 

۲۷/۲- بصائر الدرجات (ج ۱، ص ۳۷۰): حدثنا محمد بن الحسین عن جعفر بن بشیرٍ عن ابن بکیرٍ عن زرارة عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ: ««سَألْتُهُ عَنِ الرَّسولِ.» فَقالَ: «الرَّسولُ الَّذی یعاینُ مَلَکاً یجیئُهُ بِرِسالَةٍ عَنْ رَبِّهِ فَیکَلِّمُهُ کَما یکَلِّمُ أحَدُکُمْ صاحِبَهُ وَ النَّبی لا یعاینُ مَلَکاً إنَّما ینْزِلُ عَلَیهِ الْوَحْی وَ یرَی فی مَنامِهِ.» قُلْتُ: «ما عِلْمُهُ إذا رَأی فی مَنامِهِ، أنَّ هَذا حَقٌّ.» قالَ: «یبَینُهُ اللهُ حَتَّی یعْلَمَ أنَّ ذَلِکَ حَقٌّ وَ الْمُحَدَّثُ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا یرَی شَیئاً.»»

* ترجمه: زراره بن اعین روایت کرده است: «از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره رسول سؤال کردم. فرمودند: «رسول کسی است که ملائکه را رو در رو می‌بیند. (فرشته) به رسالت از نزد پروردگارش نزد او می‌رود و همان‌گونه که یکی از شما با همراهش صحبت می‌کند، با او صحبت می‌کند. در حالی که نبی، فرشته را رو در رو نمی‌بیند. فرشته بر او وحی نازل می‌کند در حالی که او را در خوابش می‌بیند.» عرض کردم: «وقتی او را در خواب می‌بیند چگونه می‌فهمد که حق است؟» فرمودند: «الله برای او آشکار می‌کند تا بفهمد که حق است و محدَّث صدا را می‌شنود اما چیزی نمی‌بیند.»»

* بررسی سندی: این حدیث را محمد بن حسن الصفار از محمد بن حسن الصفار از محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب از جعفر بن بشیر از عبدالله بن بکیر از زراره بن اعین روایت کرده است که این‌ها از اجلای ثقات شیعه بوده و در نتیجه انتساب این حدیث هم به معصومj معتبر است.

* بررسی متن این احادیث: در ابتدا عرض کنم که شبیه این دو حدیث، با کم و زیادی‌هایی و به طرق مختلف در کتب الکافی، بصائر الدرجات و الإختصاص نیز روایت شده است. تعداد این احادیث خیلی زیاد است، مثلاً در بصائر الدرجات، ذیل «باب فی أن المحدث کیف صفته و کیف یصنع به و کیف یحدث الأئمة»، سیزده حدیث هست. در همین کتاب، در «باب فی الفرق بین الأنبیاء و الرسل و الأئمة و معرفتهم و صفتهم و أمر الحدیث»، بیست حدیث. در کتاب الکافی، ذیل «باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث»، چهار حدیث و در «باب أن الأئمة محدثون مفهمون»، چهار حدیث آورده است که البته تعدادی در سند یا متن تکراری هستند و بعضی متفاوت. ما الآن دو مورد را که معتبر بود، روایت کردیم و چند تای دیگر را هم در ادامه روایت خواهیم کرد.

اما چند نکته از متن این دو روایت؛

۱- با توجه به متن این دو حدیث و احادیث معتبر دیگری که وجود دارد، تفاوت بین رسول، نبی و محدَّث به وضوح معلوم می‌شود.

۲- هر چند با تفاوت‌هایی، به محدثین هم مانند انبیا و رسولان وحی می‌شود و در نتیجه از جمله «رجالاً نوحی إلیهم» هستند.

شاید جالب باشد بدانید که بعضی از مصادیق محدَّثین در روایا معتبر ما معرفی شده‌اند. این مقوله، هم بحث قرآنی مفصلی دارد و هم بحث روایی جالبی که ما در این‌جا تنها، به چند روایت اکتفا می‌کنیم. البته در جلسه آینده إن شاء الله.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه