$


سهل بن زیاد

((( این مطالب از لابه‌لای دروس مختلف استاد ریاحی استخراج شده است. )))

ابوسعید، سهل بن زیاد الآدمی الرازی که بعضی از جمله مرحوم برقی او را در زمره یاران امام هادی و امام عسکریc آورده‌اند. نام او بیش از ۱۹۰۰ بار در اسناد روایات کتاب شریف الکافی، بیش از ۶۰۰ بار در التهذیب و الإستبصار و چند باری هم در الفقیه آمده است که در بعضی از آن‌ها در کنار راوی یا رواتی دیگر قرار داشته و در بعضی از موارد به تنهایی قرار دارد.

از آن جایی که وی کثیر الحدیث است، توثیق یا تضعیف او اهمیت به سزایی دارد.

در رجال مرحوم کشی (ص ۵۶۶) از قول علی بن محمد القتیبی آمده است که فضل بن شاذان او را احمق معرفی کرده است. این نقل بر مبنای حقیر معتبر است و با توجه به این‌که شناخت فضل بن شاذان از سهل بن زیاد، حسی است و خود فضل بن شاذان هم، از اجلا و اعاظم است، اهمیت زیادی دارد.

مرحوم نجاشی نیز در کتاب الفهرست خود (ص ۱۸۵) او را ضعیف در حدیث و غیر قابل اعتماد در آن معرفی می‌کند که احمد بن محمد بن عیسی، شهادت به غلو و کذب او داد و او را از قم به ری اخراج کرد. شناخت مرحوم نجاشی از او، قریب به حس است، اما شناخت احمد بن محمد بن عیسی، حسی است و با او مراوده داشته است. ناگفته نماند که بنده به صرف نسبت غلو، کسی را تضعیف نمی‌کنم که علت آن را در مباحثات علم‌الحدیث، عرض کرده‌ام، اما کذب، آن هم شهادت به کذب، آن هم توسط اجلایی که طرف را می‌شناخته‌اند، با او مراوده داشته‌اند و مانند این‌ها، بحث دیگری است.

در بحث رجال، آن‌جا که صحبت از کامل الزیارات بود، عرض کردیم که ابن ولید و به تبع او شیخ صدوق و ابن نوح نیز او را در کنار عده‌ای تضعیف کرده‌اند.

تا این‌جا هر چه داشتیم، در تضعیف شدید او بوده، اما شیخ الطائفه متفاوت برخورد داشته است. در الفهرست (ص ۲۲۸)، او را به صراحت تضعیف و در الرجال (ص ۳۸۷)، او را به صراحت توثیق کرده است. در الإستبصار (ج ۳، ص ۲۶۱)، می‌گویند که نزد ناقدان اخبار بسیار ضعیف است و شیخ صدوق او را از رجال نوادر الحکمة استثنا کرده است، با این حال خبر اخیر عمومی است و برای ما جایز است …، که به نظر من، ظهور در تضعیف او و اعتماد به ناقدان خبر دارد، هر چند آن روایت را می‌پذیرد.

البته گفتیم که ایشان، بیش از ۶۰۰ بار، روایات او را در التهذیب و الإستبصار به کار برده‌اند که شاید از منظر عده‌ای، نشان از اعتماد و توثیق او، توسط شیخ باشد. ما در مباحثات علم الحدیث، یکی دو تا از توثیقات عامی که مطرح کردیم، درباره محمدون ثلاث و کتب اربعه بود و آن‌جا گفتیم که این، برای ما قابل قبول نیست، اما اگر برای کسی قابل قبول بود، باید بپذیرد که هم ایشان، هم شیخ صدوق و هم ثقةالاسلام الکلینی، هزاران بار در کتب اربعه، احادیثی را نقل کرده‌اند که در طریق آن بزرگانی از ضعفا و جاعلان حدیث بوده‌اند که این افراد، باید برای آن‌ها هم فکری کنند.

اگر به موارد فوق دقت شود، می‌بینیم که همه بر ضعف بسیار او اتفاق نظر دارند، مگر مرحوم شیخ الطائفه که در یک‌جا او را توثیق کرده و در سایر موارد او را تضعیف نموده است.

این توثیق شیخ الطائفه و بعضی دلایل دیگر، باعث شده است در کنار افرادی که او را تضعیف می‌کنند، بعضی او را توثیق کنند و بعضی هم در او متوقف شوند که البته نتیجه‌اش، عدم اعتماد رجالی به او می‌شود.

به نظر حقیر، یکی از دلایلی که بعضی سراغ توثیق او رفته‌اند، تعداد زیاد روایاتش هست. در بیش از ۱۲% روایات الکافی، نام و نشان او را می‌یابیم. بیش از ۶۰۰ روایت التهذیب و الإستبصار هم کم نیست، هر چند تعداد قابل ملاحظه‌ای از آن، همان روایات الکافی هستند، چرا که تضعیف، یا حتی توقف در او، کنار گذاشتن صدها حدیثف آن هم احادیث کتب اربعه است.

ظاهراً تنها دو دلیل بر وثاقت این فرد وجود دارد، یکی کلام شیخ در الرجال و دیگری اعتماد جمعی از اجلای ثقات به او و روایاتش.

نکته قابل توجه این‌که رجال شیخ، بعد از فهرست او می‌باشد، لذا اگر مطلب دیگری در تضعیف سهل بن زیاد نبود، شاید می‌شد نظر متأخر شیخ را بر نظر متقدمش ترجیح داد، اما تضعیف شدید او از قول ناقدان اخبار را که در الإستبصار دارند، اگر نشان اعتماد به این ناقدان اخبار بگیریم، شاید آن توثیق را مخدوش کند.

ناگفته نماند، هر چند به ندرت، اما گاهی با اظهار نظرهای متضاد شیخ الطائفه، حتی در یک کتاب مواجه هستیم. چند موردی را در باب اجماعات عرض کردم که الآن یادم نیست، اما در کتاب حجیت اجماع هست، یک مورد رجالی هم این‌جا عرض کنم. ایشان در همین الإستبصار (ج ۱، ص ۳۷۲)، ذیل روایت ۱۴۱۳، عمار الساباطی را ضعیف و فاسد المذهب معرفی می‌کند که به روایات مختص به او، عمل نمی‌شود که ظهور در نظر خود ایشان دارد، بعد ادامه می‌دهند که طائفه که منظورشان طایفه شیعه است، اجماع دارند به ترک این خبر، یعنی حدیث ۱۴۱۳ و این در حالی که در همین  الإستبصار (ج ۳، ص ۹۵)، درباره همین عمار الساباطی، می‌گویند که جماعتی از اهل نقل او را تضعیف می‌کنند و می‌گویند که به روایات منفرد به او عمل نمی‌شود، چرا که او فتحی و فاسد المذهب است، اما ما به این روش در نقل او طعنه نمی‌زنیم، چرا که حتی اگر چنین هم باشد، در نقل خبر ثقه است و طعنه‌ای هم بر او نیست.‌ این‌جا، نَه تنها او را توثیق می‌کنند که گویی در فتحی و فاسدالمذهب بو‌دنش هم تشکیک می‌کنند.

وقتی بر اساس آن‌چه به دست ما رسیده است، سعی می‌کنیم زندگی سهل را ترسیم کنیم، شاید بتوان گفت که او شخصیت وجیهی داشته، یا در ابتدا خود را وجیه جلوه می‌داده و در نتیجه به او اعتماد می‌کرده‌اند و اعتماد مشایخ ثقةالاسلام الکلینی نیز از همین باب بوده است، اما بعد از مدتی باطن او روشن شده تا جایی که بزرگی مانند احمد بن محمد بن عیسی، نه تنها او را از قم اخراج نمود، بلکه شهادت به کذب او هم داده که این مورد اخیر یعنی شهادت به کذب با اخراج از قم به جهت تنبیه و مانند آن بسیار فرق دارد.

ببینید این که شهادت به این امور داده، خیلی مهم است. کسی که خودش عالم است، ثقه است، شناختش هم از فرد مورد نظر حسی است، یعنی او را دیده و مراوده داشته است، آن قدر مطلب برایش مسلم است که شهادت علیه او می‌دهد. گفتیم که اگر گزارش مرحوم کشی را هم معتبر بدانیم که بر مبنای ما معتبر است، نظر فضل بن شاذان، که آن هم حسی است، خیلی مهم می‌شود.

عده‌ای از بزرگان نیز به جهت کثرت روایاتش در کتب مختلف و از جمله الکافی، او را توثیق کرده‌اند که با توجه به آن‌چه گفته شد، به نظر و مبنای حقیر، تلاش درستی است، خصوصا این‌که باید به این سؤال دقت شود که آیا این توثیق عام که که استنباطی و حدسی است، می‌تواند توثیقات خاص را که حسی و شناختی هم هستند، نفی کند؟ فتأمل.

خلاصه این‌که به نظر حقیر نه تنها در ضعفش حرفی نیست بلکه توثیق او از عجایب است، حالا می‌خواهد ۱% احادیث از او باشد، یا ۱۰% یا ۹۰% و بیش‌تر.

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه