$
* تاریخ حدیث و نگارش آن
در ابتدا لازم است عرض کنم که قصد ما در این جا بررسی مفصل و همه جانبه تاریخ حدیث و نگارش آن نیست، بلکه بیشتر به مطالبی میپردازیم که در مجموعه علم حدیث، کاربرد دارد و به همین جهت هم بیشتر توجهمان به تاریخ نگارش حدیث است و نه خود تاریخ حدیث که در این مورد نیمنگاهی هم به مسأله جعل و تحریف حدیث خواهیم داشت.
تاریخ حدیث با تولد اسلام آغاز میشود که حضرت رسول اللهp مطالبی را از جانب الله تعالی، به غیر از قرآن که معجزه الهی ایشان بود، در تبیین شرعیات اعم از اصول و فروع، برای مسلمانان بیان میفرمودند.
از نظر پیروان مکتب اهل بیتb، این تبیین شرعیات، پس از شهادت حضرت رسول اللهp، توسط جانشین برحق و امام منتخب الهی یعنی امیر مؤمنان، علی بن ابیطالبj ادامه پیدا کرده و بعد از ایشان نیز توسط فرزندان امام ایشان همچنان ادامه یافت تا زمان شهادت امام عسکریj. پس از ایشان که دوره فترت حضور ائمهb و غیبت امام عصرمانf آغاز شد، بحث حدیث تفاوت بسیاری پیدا کرد تا إن شاء الله با ظهور حضرتf و پس از آن باب حدیث مانند گذشته باز شود.
این در حالی است که از نظر پیروان مکتب خلفا، باب حدیث پس از شهادت حضرت رسول اللهp بسته شد و با اینکه تعداد کثیری از پیروان مکتب خلفا، برای قول و فعل صحابه یا تابعان و حتی بعضاً تابعان تابعان، حساب باز میکنند، اما به هر حال نگاهشان با نگاهی که ما به احادیث ائمهb داریم، متفاوت است که خود بحث مفصلی دارد.
اما در مورد تاریخ نگارش حدیث، ما در بحث خود، آن را به دو بخش اصلی تقسیم میکنیم که هر بخش، خود به قسمتهای مختلفی تقسیم میشود.
بخش اول دوره نگارش حدیث در زمان حیات حضرت رسول اللهp است و بخش دوم، دوره نگارش حدیث پس از شهادت ایشان.
* تاریخ حدیث و نگارش آن در زمان حیات حضرت رسول اللهp
تاریخ نگارش حدیث در دوره حیات حضرت رسول اللهp خود بر دو بخش تقسیم میشود:
– دوره اول: دوره حضور ایشان در مکه است که حدود ۱۳ سال طول کشید.
در این دوره نشانی از تدوین احادیث ایشان نیست و شاید علل اصلی آن را بتوان در این موارد خلاصه کرد:
۱- در این دوره که دوره بیان اصول اولیه در عقائد و فروع دین توسط حضرت رسول اللهp است، تازه مسلمانان به فراگیری این موارد میپردازند و جایگاه نگارش حدیث برای ایشان چندان شناخته شده نیست.
۲- در این دوره مسلمانان به شدت تحت فشار کفار بوده و بیشتر در صدد حفظ دین و جان خود بودند و فرصتی برای پرداختن به این موضوع و موضوعات مشابه آن را نداشتند.
۳- بیسوادی عمومی مردم و از جمله مسلمانان در این دوره نیز، در این موضوع بیتأثیر نیست.
– دوره دوم: دوره حضور حضرت رسول اللهp در مدینه است که حدود ۱۰ سال به طول انجامید و هر چند گرفتاریهایی از جانب دشمنان مختلف اعم از کفار، یهود حجاز و منافقان برای مسلمانان ایجاد میشد، اما در مجموع دوره ثبات و قدرت مسلمانان بود.
محدثین و مورخین هر دو مکتب بر این باورند که در این دوره، نگارش حدیث وجود داشته و خود حضرت رسول اللهp نیز مشوق این موضوع بودهاند. یکی از مهمترین مصادیق کتابت حدیث که مورد قبول علمای مکتب خلفا است، مسند عبدالله بن عمرو بن عاص است که احمد بن حنبل در جلد دوم کتاب المسند (ص ۱۵۸)، بیان کرده است.
البته در مکتب خلفا روایاتی نیز وجود دارد که دلالت بر منع کتابت حدیث توسط حضرت رسول اللهp میکند و عموماً راوی آنها، ابوهریره، ابوسعید الخدری و زید بن ثابت هستند که به دلایل مختلف حتی از جانب خود بزرگان این مکتب نیز پذیرفته نشده است که بهترین نشانه بر این مدعا، تنظیم کتب حدیثی بسیار و از جمله صحاح مکتب خلفا است.
با توجه به آنچه در کتب علم الحدیث بزرگان مکتب خلفا آمده است، بعضی از دلایلی که ایشان احادیث منع کتابت را مورد توجه قرار ندادهاند، عبارتند از:
۱- برخی آنها را به جهت ضعف در سند نپذیرفتهاند.
۲- برخی نیز گفتهاند که منظور، کتابت حدیث در کنار متن قرآن بوده که موجب مخلوط شدن آنها میشده است که از ظاهر بعضی روایات ایشان معلوم است.
۳- بعضی نیز آن را ناظر به افراد مخاطب حضرت رسول اللهp مانند ابوهریره دانستهاند.
۴- بعضی نیز این منع را مربوط به افراد کم حافظه و کم دقت دانستهاند و نه همه افراد.
۵- بعضی نیز این روایات را منسوخ میدانند که توسط روایات جواز نگارش کتابت نسخ شده است.
اما در رابطه با جعل حدیث، لازم به ذکر است که در دوره حیات حضرت رسول اللهp نیز موضوع جعل حدیث منتفی نبوده، چرا که حتی در زمان خود افراد هم مطالبی به آنها نسبت داده میشود که درست نیست و اگر بخواهیم صرفاً از نظر عقلی نگاه کنیم، چنین چیزی ممکن است.
در ضمن روایات متعددی دال بر دروغبستن به حضرت رسول اللهp در زمان خود ایشان در فریقین وجود دارد که ما در اینجا یک مورد معتبر در کتب مکتب اهل بیتb را عرض میکنیم:
۲/۲- الکافی (ح ۱۹۳): علی بن إبراهیم بن هاشم عن أبیه عن حماد بن عیسی عن إبراهیم بن عمر الیمانی عن أبان بن أبیعیاش عن سلیم بن قیس الهلالی قال: «قُلْتُ لِأمیرِالْمُؤْمِنینَj . . .» قالَ: «فَأقْبَلَ عَلیَّ فَقالَ: «. . . وَ قَدْ کُذِبَ عَلَی رَسولِ اللهِp عَلَی عَهْدِهِ، حَتَّی قامَ خَطیباً. فَقالَ: «أیُّها النّاسُ! قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذّابَةُ. فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.» ثُمَّ کُذِبَ عَلَیْهِ مِنْ بَعْدِه . . .»»
* ترجمه: امیرمؤمنانj فرمودند: «. . . قطعاً در زمان رسول اللهp به ایشان دروغ بسته شد تا جایی که به سخنرانی ایستاده، پس فرمودند: «ای مردم! کسانی که بسیار بر من دروغ میبندند، زیاد شدهاند. پس کسی که از روی عمد بر من دروغ بندد، نشیمنگاهش از آتش پر میشود.» سپس امامj ادامه دادند که بعد از آن هم بر ایشان دروغ بستند . . .».
* بررسی سند: رجال سند این روایت همه از اجلای ثقات میباشند به جز ابان بن ابیعیاش که شیخالطائفه او را تابعی ضعیف میشمرد. با توجه به فاصله زمانی شیخ با او، قاعدتاً این نظر شیخ بر اساس حدس است و نه حس یا حدس قریب به حس و این در حالی است که عمر بن اذینه و ابراهیم بن عمر الیمانی که از بزرگان امامیه هستند، بسیار به او اعتماد کردهاند. با توجه به اینکه مخالفین به شدت او را تضعیف کردهاند، بعید نیست تضعیف شیخالطائفه به جهت گزارشات آنها باشد. حقیر به ابان بن ابیعیاش اعتماد میکنم.
شبیه این روایات در نهجالبلاغه (خ ۲۱۰) به صورت مرسل آمده است.
اما در دوره بعدی که مربوط به زمان پس از شهادت نبی مکرمp است، چه در مکتب اهل بیتb و چه در مکتب خلفا موضوع متفاوت است که به بیان مختصر آنها میپردازیم.
تا فراموش نکردهام، عرض کنم که هر چند تحریف و جعل حدیث با هم متفاوتند، اما از آنجا که نتیجه آنها تقریباً یکی است، ما در اینجا هر دو را به یک معنا در نظر میگیریم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد