$
** مختار ما از کتب رجالی
با توجه به آنچه گذشت، مبنای ما در استفاده از کتب رجالی، پنج کتاب از کتب اصول اولیه است که عبارتند از: الفهرست نجاشی و شیخ الطائفه الطوسی و الرجال کشی، برقی و شیخ طوسی، به انضمام کتاب معجم رجال الحدیث که این طبق قواعد بیان میکنیم. البته مراجعه به کتب تراجم و بررسی زندگی روات هم در شناخت آنها بسیار مناسب است و مطالب خوبی به دست میدهد.
اما قواعدی که عرض کردم:
۱- در تعارضاتی که راه حلی برای آنها نیست، با توجه به آنچه پیش از این گفته شد، الفهرست مرحوم نجاشی بر سایر کتب رجالی، ارجحیت دارد، مگر در موردی خاص و با دلیلی ویژه در این قاعده استثنا قائل شویم.
۲- روایات الرجال کشی در صورتی پذیرفته شده است که دارای سند معتبر بوده و گرفتار دور نباشد.
۳- ضمن تجلیل از مقام والای مرحوم ابن الغضائری، از آنجا که انتساب کتاب رجالی حاضر، به ایشان، به طور کلی مردود است، چه در مورد ممدوحین و چه غیر آن، مورد توجه نخواهد بود.
۴- مرجع معمول ما در شناخت رابطه بین اسامی و کنیههای روات، فایده اول از خاتمه الخلاصة علامه حلی و فصل پنجم از قسم اول در خاتمه الرجال ابنداود است که با سایر موارد در معجم رجال الحدیث جمعآوری شده است و نیاز به مراجعه به اصل کتب را منتفی کرده است.
۵- اگر درباره افرادی که دلیلی معتبر بر توثیقشان داشتیم، روایتی معتبر در ذم ایشان وجود داشت و نمیتوانستیم راه حلی برای جمع ین روایات پیدا کنیم، در صورتی که شرایط و ضوابط تقیه وجود داشت، روایت ذم را حمل بر تقیه میکنیم.
تقیه یکی از مسائل مهم در رجال و فقه و تفسیر و غیر آن است که در فرصت مناسب، بعد از توثیقات عام و خاص، درباره اصل و فروع آن صحبت خواهیم کرد.
** توثیقات خاص
توثیقات به دو گروه کلی تقسیم میشوند، توثیقات خاص و توثیقات عام.
توثیقات خاص، توثیقاتی هستند که درباره یک یا چند نفر بیان میشوند، بدون آنکه قاعده و ضابطه خاصی بیان شده باشد. در حالی که در توثیقات عام، قاعده و ضابطهای بیان شده و طبق آن، عدهای از افراد توثیق میشوند.
فعلاً به بیان انواع توثیقات خاص پرداخته و آنها را بررسی میکنیم. این موارد عبارتند از:
۱- تصریح یکی از معصومینb.
۲- تصریح یکی از اجلای متقدم.
۳- تصریح یکی از علمای متأخر یا بعد از آن.
۴- ادعای شهرت یا اجماع.
۵- مدحی که کاشف از حسن ظاهر باشد یا خلاف آن.
۶- جهد رجالی در جرح و تعدیل راوی پس از جمعآوری شواهد و قرائن.
* تصریح یکی از معصومینb
بدون شک این مورد بهترین و برترین نوع شناخت و جرح و تعدیل درباره یک راوی است که با توجه به مقام علمی و عصمتی که ما برای معصومینb قائلیم، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد.
البته در این مورد لازم است که چند نکته را عرض خواهم کرد:
۱- با توجه به اینکه ما در دورانی زندگی میکنیم که از عصر روات اولیه دور بوده و امام عصر ماf نیز در غیبت به سر میبرند و امکان دسترسی ما به ایشان متعارفا وجود ندارد، بدیهی است که چارهای نداریم جز آنکه به روایات این بزرگواران مراجعه کنیم و میدانیم که تنها روایاتی مورد قبول هستند که خود معتبر باشند و این مورد نیز از این قاعده کلی خارج نیست.
۲- روایت فرد در مدح خودش، پدرش، خاندانش و افرادی که به گونهای خود راوی در توثیق و تعدیل آنها ذینفع است، نمیتواند به تنهای مبنا قرار گیرد، مگر آن که به دلیلی دیگر، آن راوی توثیق شده و سپس این مطلب مورد پذیرش قرار گیرد.
۳- به طور کلی توثیق راوی نباید گرفتار دور باشد، چرا که دور باطل است و در نتیجه چنین توثیقی اعتبار ندارد، مثلاً نمیتوان یک راوی را به واسطه کسی توثیق کرد که خود آن شخص فقط به واسطه این راوی توثیق شده است.
۴- در اینجا نیز موضوع تقیه کاملاً وجود داشته و باید آن را مد نظر قرار داد که مثال آن در مورد زراره بن اعین عرض شد.
* تصریح یکی از اجلای متقدم
تصریح افرادی مانند مرحوم نجاشی، کشی، برقی، ابن الغضائریها، شیخ صدوق و شیخ الطائفه در جرح و تعدیل روات میتواند معتبر باشد، چرا که ایشان ضمن آنکه افرادی آگاه به این امور بوده و تقوای لازم را در نقل مطالب داشتند، به عصر روات نیز نزدیک بوده و نظرشان یا مستند به حس یا قریب به حس است.
البته خواهیم گفت که در مورد این افراد حتی اگر حدسی هم بوده باشد، میتوان به آن اعتماد کرد، البته به شرط آنکه خلاف آن بر ما معلوم نشود.
تنها مطلبی که در اینجا مهم است آنکه آیا نظر یک نفر از ایشان کفایت میکند یا لازم است حداقل دو نفر باشند؟
این موضوع جزء مطالب فقهی است که بحث مفصل آن را در باب شهادات عرض کردیم و در اینجا مختصر جمعبندی را که آنجا عرض شد، بیان میکنیم.
با توجه به سیره قطعیه عقلا، خبر یک نفر ثقه در همه جا کفایت میکند و این چیزی است که روایات معصومینb نیز آن را تأیید میکند. البته بنا بر دلایلی خاص، بعضی از موارد از این قاعده عقلیه قطعیه استثنا میشود، مانند شهادت در مرافعات و دعاوی که بعضاً دو شاهد و گاهی نیز چهار شاهد، با شرایط خاص نیاز دارد. پس قاعده کلی وجود دو یا چهار شاهد یا غیر آن نیست، بلکه وجود یک شاهد است که شارع مقدس بعضی از موارد را از آن استثنا فرمودهاند. البته همه اینها در صورتی است که علم به ثقه یا ضعیف بودن فردی نداشته باشیم.
در این فرصت نمونهای از روایاتی که این قاعده عقلیه را امضا میکنند، عرض میکنیم.
۲/۱- التهذیب (ج ۷، ح ۱۸۴۵): الحسین بن سعید الأهوازی عن أخیه الحسن عن زرعة عن سماعة قال: «سَألْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ جاریَةً أوْ تَمَتَّعَ بِها، فَحَدَّثَهُ رَجُلٌ ثِقَةٌ أوْ غَیْرُ ثِقَةٍ، فَقالَ: «إنَّ هَذِهِ امْرَأتی وَ لَیْسَتْ لی بَیِّنَةٌ.» فَقالَ: «إنْ کانَ ثِقَةً فَلا یَقْرَبْها وَ إنْ کانَ غَیْرَ ثِقَةٍ فَلا یَقْبَلْ مِنْهُ.»»
* بررسی سند: طریق شیخ به حسین بن سعید معتبر است و رجال سند هم از ثقات میباشند. تنها اشکالی که ممکن است به آن وارد باشد، مضمره بودن آن است که با توجه به شخصیت سماعة بن مهران و متن سؤال و جواب کاملاً واضح است که ضمیر ه به امامj بر میگردد.
در این روایت امامj قول یک نفر ثقه را که بینهای هم ندارد، معتبر میدانند.
با توجه به روایت فوق که مانند آن کم نیست، به انضمام سیره قطعیه عقلا، میتوان قاعده کلی را چنین عرض کرد که شهادت یک نفر ثقه، همواره معتبر است مگر آنکه به دلیلی خاص، موردی از آن استثنا شود.
اما طریق شیخ به حسین بن سعید الاهوازی در التهذیب و الاستبصار عبارت است از شیخ مفید و حسین الغضائری و ابن حاشر از احمد بن محمد بن حسن بن ولید از پدرش از او و نیز ابن ابیجید از محمد بن حسن بن ولید از حسین بن حسن بن ابان از او و نیز محمد بن حسن بن ولید از محمد بن حسن الصفار از احمد بن محمد بن خالد یا احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید که همه این طرق معتبر است.
سایر طرق شیخ به حسین بن سعید مربوط به این روایت نیست چرا که یا باید در کنار حسن بن سعید باشد یا حسن بن محبوب که البته این طرق هم معتبر هستند.
و صلی الله علی محمد و آل محمد