$
** اجماع دخولی (تضمنی یا حسی)
* تعریف و تبیین:
نوع اول از اجماع در بین اصولیون مکتب اهل بیتb، اجماع دخولی است، یعنی مناط حجیت اجماع، دخول شخص امامj در بین مجمعین است. به عبارت دیگر، به هر شکلی که گروهی بر یک نظر فقهی اتفاق نظر داشته باشند و ما بر اساس علم اجمالی بدانیم که امامj در میان آنها است، در این صورت اجماع، کاشف از رأی و نظر امامj است.
طرفدار بزرگ این نظر، مرحوم سید مرتضیe بوده که به تبعیت از استاد خود، شیخ مفید، آن را پذیرفته است. بزرگانی دیگر از فقهای ما، از جمله محقق حلی نیز این قول را پذیرفتهاند.
* نقد و بررسی:
– قاعدتاً معصومj نباید در مجمعین معلوم باشد، زیرا در این صورت دیگر اجماع، محلی از اعراب ندارد و طبیعتاً نظر معصومj کفایت کرده و این دیگر حکم خبر را پیدا میکند و این همان مطلبی است که مرحوم آیتالله شیرازی در الوصول (ج ۳، ص ۲۷۲) نوشتهاند: «اذ لو عرفه عیناً کان ذلک من باب الخبر لا من باب الإجماع».
– لازم است بین مجمعین، افرادی مجهول النسب باشند، چرا که اگر نسب همه این افراد معلوم باشد، بدیهی است که شخص معصومj در بین ایشان حضور ندارند تا طبق این قاعده بخواهد کشف از نظر ایشان شود.
– نکته قابل توجه در این نوع از اجماع این این است که وجود حتی یک نظر مخالف اجماع، مخل اجماع است، البته مشروط بر آنکه آن یک نفر، مجهول النسب باشد، چرا که معلوم النسب بودن آن یک نفر، امکان تطبیق معصومj را بر آن شخص قطعاً منتفی میکند.
مرحوم آخوند نیز در کفایه (ص ۲۸۸) به این مطلب اشاره دارند: «کما أنه یظهر ممن اعتذر عن وجود المخالف بأنه معلوم النسب أنه استند فی دعوی الإجماع إلی العلم بدخولهj.»
– نکته دیگر در این نوع از اجماع آنکه مخالف یا مخالفان اجماع، فارغ از شهرت یا عدم شهرتشان، بر هم زننده اجماع هستند، خصوصاً از آنجایی که شهرت یک شخص، با معلوم النسب بودن وی معمولاً رابطهای مستقیم دارد، بدیهی است که معمولاً مجهول النسب بودن در بین افراد غیر مشهور قابل پذیرش است و در بین افرادی که شهرت دارند، مجهول النسب بودن اصلاً متداول نیست. در اینجا توجه فضلای ارجمند را به برخورد علما و فقها در طول تاریخ و نیز هماکنون با افراد مجهول النسب و نظراتشان جلب میکنیم که ببینید چقدر برای نظر اینگونه افراد اهمیت قائل هستند.
– قاعدتاً در این نوع از اجماع، تعداد مجمعین مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد، دخول رأی امامj در بین مجمعین است.
همچنین برای انحلال اجماع نیز تعداد مخالفین مهم نیست، بلکه آنچه مهم است آنکه حداقل یکی از مخالفین باید مجهول النسب باشد تا احتمال تطبیق امامj با مخل اجماع امکانپذیر باشد.
– هر چند این نوع از اجماع در زمان حضور ائمهb تا حدودی قابل قبول است، اما توجه به این نکته، مهم است که با عنایت به جایگاه ویژه معصومj، بعید به نظر میرسد کسی به این نتیجه برسد، که امامj در بین مجمعین در یک مجلس حضور داشته و مطلب را به صورت اجماع نقل کرده باشد و نه به صورت روایت و نکته مهمتر آنکه ظاهراً چنین مطلبی، حتی یک مورد هم در کتب فقهی یا حدیثی ما گزارش نشده است.
– اما در زمان غیبت امام غایبf که چهره ایشان برای عموم افراد ناشناس است، حصول علم، ولو اجمالی، به اینکه امامf در بین مجمعین است، هر چند شاید غیر ممکن نباشد، اما کاملاً بعید به نظر میرسد، به گونهای که این موضوع نهایتاً در مراتب پایینی از شک قرار میگیرد، چه رسد به اینکه بخواهد مفید ظن باشد که تازه بخواهیم آن را از اصل عدم حجیت ظنون خارج کنیم.
این مطلب را مرحوم نائینی نیز در فوائد الأصول (ج ۳، ص ۵۰) اشاره میکنند: «مسلک الدخول مما لا سبیل إلیه عادة فی زمان الغیبة بل ینحصر ذلک فی زمان الحضور الذی کان الإمامj یجالس الناس و یجتمع معهم فی المجالس فیمکن أن یکون الإمامj أحد المجمعین و أما فی زمان الغیبة فلا یکاد یحصل ذلک عادة.»
– البته برخی نیز مانند علامه حیدری در أصول الإستنباط (ص ۱۹۲) فرمودهاند: «إذا ثبت اتفاق کل واحد من العلماء علی قول فقول المعصوم داخل فی اقوالهم، لأنه أحد العلماء بل هم رئیسهم و مرجعهم.» یعنی «اگر اتفاق نظر همه علما بر قولی ثابت شد، پس قول معصومj نیز داخل در اقوال آنها است، چرا که ایشان یکی از علما، بلکه رییس و مرجع ایشان است.»
بر این ادعا چند نکته مترتب است.
۱) اگر منظور از کلام فوق، علمای یک عصر باشد که شامل اجماع دخولی مذکور است که مورد بررسی قرار گرفت.
۲) چنانچه منظور، اجماع همه فقها در همه اعصار باشد، علاوه بر نکات قبل، آیا اصلاً چنین اجماعی وجود دارد؟ فتأمل جداً.
۳) آنچه برای ما معلوم نشد اینکه، یقین فوق از باب دخول رأی امامj در بین مجمعین، خصوصاً در زمان غیبت امامf، از کجا حاصل شده است؟ آیا نسبت به این موضوع، یعنی حضور معصومj در بین مجمعین، حتی میتوان ظن پیدا نمود؟ فتدبر جداً.
– شایان ذکر است که مرحوم صاحب کفایه (ص ۲۹۱)، این نوع از اجماع را در اجماعات متداوله در بین علما، جداً اندک دانسته و در زمان غیبت امامf نیز علم به دخول نظر امامj در بین مجمعین را، ولو اجمالی، به نوعی منتفی میداند و میفرماید: «و أما کون المبنی العلم بدخول الإمام بشخصه فی الجماعة أو العلم برأیه للاطلاع بما یلازمه عادة من الفتاوی فقلیل جداً فی الإجماعات المتداولة فی السنة الأصحاب کما لا یخفی بل لا یکاد یتفق العلم بدخولهj علی نحو الإجمال فی الجماعة فی زمان الغیبة».
– مرحوم امام خمینی در أنوار الهدایة (ج ۱، ص ۱۵۷) با چنین اجماعی کمی غلیظتر برخورد کرده و آن را موهون میدانند. ایشان میفرمایند: «بما ذکرنا فی بعض المقدمات یعرف موهونیة الإجماع علی طریقة الدخول».
* جمعبندی بحث:
– با توجه به آنچه پیش از این بیان شد، هر چند اصل این اجماع از باب تئوری قابل قبول و در صورت احراز چنین موردی، این اجماع کاشف از رأی امامj بوده و حجت است، اما احتمال پیشآمد آن به اندازهای بعید است که در عمل نمیتوان حجیتی برای آن قائل بود.
– در اجماع منقول نیز اگر محرز شود که منظور ناقل اجماع، اجماع دخولی است و ادلهای نیز وجود داشته باشد که بتوان به این نقل قول اعتماد نمود، این اجماع منقول نیز دارای حجیت است که البته چنین حالتی تقریباً از محالات است.
***