$
* اگر ثقهای اجازه روایت خواست یا از کسی اجازه روایت داشت، آیا دلیل بر وثاقت اجازه دهنده است؟
ظاهراً برخی بر این باور بودهاند که اگر فرد ثقهای از کسی اجازه روایت خواست، دلیل بر وثاقت شیخ از نظر درخواست کننده است و به این گونه میتوان برخی از مشایخ روات ثقه را که مجهول یا مهمل هستند، توثیق کرد.
این قاعده خصوصاً درباره شیخ صدوق و شیخ مفید که اقدام به چنین کاری کردهاند، میتواند کاربرد بیشتری داشته باشد.
در اینجا لازم است عرض شود که اجازه بر چند نوع است و تنها در مورد یک نوع آن میتوان چنین مطلبی را پذیرفت و آن اینکه اجازه روایت از کتابی تنها به واسطه آن شیخ مجاز شده باشد که این نشانه اعتماد اجازه گیرنده به آن شیخ و کتابش است و در این صورت است که میتوان به محتوای کتاب اعتماد کرد.
البته اگر در موردی به دلیلی این مطلب پذیرفته نشد، ظاهراً باید در خود کتاب نیز تشکیک کرد و عکس آن نیز معتبر است، یعنی اگر به دلیلی وثاقت اجازه دهنده مورد قبول ما نبود، لازم است در کتاب او نیز تشکیک کنیم.
مثلاً اگر کسی حسن بن محمد بن یحیی العلوی، معروف به ابن اخیالطاهر که از نوادگان امام زینالعابدینj و از مشایخ اجازه شیخ جلیل القدر، هارون بن موسی التلعکبری است را به جهت آنکه مرحوم نجاشی در الفهرست (ش ۱۴۹) او را به نوعی تضعیف کرده، تضعیف کند، از این جمله است. البته حقیر او را از ثقات مشروط دانستهام و این ایراد بر او وارد نیست.
پیش از این عرض کردیم زمانی نوبت به توثیق عام میرسد که توثیق یا تضعیف خاصی نداشته باشیم.
آری! در غیر این صورت، کسب اجازه از کسی، لزوماً دلیل بر وثاقت او نزد اجازه گیرنده نیست و در طول تاریخ میبینیم، کم نیستند بزرگانی از امامیه که به جهاتی از علمای عامه و مخالفان سر سخت امامیه کسب اجازه کردهاند که یا خود این مشایخ مورد وثوق نیستند یا راویان روایاتشان ثقه نمیباشند.
* جمعبندی نهایی:
ظاهراً تنها در صورتی وثاقت اجازه دهنده مورد قبول اجازه گیرنده است که کتاب تنها به واسطه شیخ مجیز به صاحبش منتسب شود و آن هم در صورتی که دلیل محکمتری بر خلاف آن نباشد.
* آیا اجازه روایت از ثقه داشتن، دلیل بر وثاقت است؟
به نظر میرسد دادن اجازه روایت به کسی، دلیل بر وثاقت اجازه گیرنده نزد اجازه دهنده است، چرا که قاعدتاً با توجه به حساسیت موضوع، محدثین در صورتی به کسی اجازه روایت میدادند که فرد، مورد تأیید و اعتماد آنها بوده باشد و این چیزی است که حتی در دیگر اقشار نیز مفروض است.
البته این به معنای موافقت بین مذهب آن دو نیست، بلکه تنها نشان از اعتماد یا همان وثاقت است.
* جمعبندی نهایی:
اجازه روایت از ثقه داشتن دلیل بر وثاقت اجازه گیرنده نزد اجازه دهنده است.
* آیا نقل راوی ثقه دلیل بر ثقه بودن شیخ او است؟ اگر کثرت روایت داشته باشد چطور؟ اگر متعددی از ثقات از او روایت کرده بودند چه؟
در این زمینه برای راحتتر شدن و محدود کردن کار، لازم است که روات ثقه را به سه دسته تقسیم کنیم:
۱- رواتی که در نقل خبر بسیار حساس بوده و معمولاً از ضعفا روایت نقل نمیکردهاند که نام برخی از آنها مانند مرحوم نجاشی در گذشته بیان شد و قاعده کلی آن شد که همه مشایخ آنها ثقه هستند، مگر خلاف آن اثبات شود.
۲- رواتی که در نقل خبر بیمبالات بوده و بسیار از ضعفا نقل حدیث میکردهاند که نام بعضی از آنها مانند احمد بن محمد البرقی نیز پیش از این گفته شد و قاعده کلی آن شد که نمیتوان به همه مشایخ آنها اعتماد کرد، مگر دلیلی بر وثاقت ایشان باشد.
دیدیم که دسته اول و دوم، محدود به دو نفری که نام بردیم، نیستند.
۳- کسانی هستند که نه جزء گروه اول بودهاند و نه جزء گروه دوم که صحبت ما روی این افراد متمرکز است.
مشایخ این دسته خود بر سه قسم هستند:
۱) افرادی که دلیل مستقلی بر وثاقت آنها هست که تکلیف این گروه معلوم است.
۲) افرادی که دلیل مستقلی بر ضعف آنها وجود دارد که این گروه نیز تکلیفشان معلوم است.
۳) افراد مجهول یا مهمل که هیچ شاهدی در توثیق یا تضعیف ایشان نیست که این بحث، در اصل روی این افراد تمرکز دارد.
به نظر میرسد با توجه به حساسیت محدثین در دورههای اولیه که سعی میکردند اعتقادات خود را از افراد قابل اعتماد بگیرند و کمتر سراغ ضعفا میرفتند و اگر هم میرفتهاند بعید نبوده است که مانند احمد بن محمد البرقی و مشابه او در کتب رجالی یا غیر آن بیان شود، میتوان گفت که نقل روایت فرد ثقه از ایشان نشانه بر اعتماد به آنها است، البته به شرط آنکه روایت کننده، خود به وضوح ثقه باشد، یعنی اگر کسی به واسطه همین توثیق یا مانند آن توثیق شد، نمیتوان دوباره کسی را به واسطه او توثیق کرد، چرا که دلیل ما بر این موضوع، کمرنگتر شده و بعید نیست که بعضی از ثقات، از باب العهدة علی الراوی روایات را نقل میکردهاند و این کار در بسیاری از موارد، از جمله اکثر روایات اصول عقائد، تفسیر، فروع فقهی و غیر آن برای بعید و ما قابل قبول نیست.
ما این افراد را ثقه درجه دو نامیدهایم.
در ضمن بعید نیست که اگر کسی ازمهملین، جزء ضعفا بوده باشد، با توجه به همان حساسیتی که عرض شد، آن را گزارش میکردهاند، لذا به نظر میرسد بتوان مهمل و خصوصاً مجهول بودن آنها را حمل بر معتبر بودن نقل آنها کرد. البته این دلیل چندان هم مشتپرکن نیست و در کنار سایر دلایل محلی از اعراب پیدا میکند.
در مورد مجهولین نیز با توجه به اینکه الرجال کشی عموماً حاوی روایات پیرامون رجال است، طبیعتاً شامل افراد زیادی نمیشود. الفهرست مرحوم نجاشی و شیخ الطائفه هم به جهت ثبت افرادی که دارای تألیف و تصنیف بودهاند، نوشته شده است و الرجال مرحوم برقی و شیخ الطائفه نیز عموماً به اصحاب ائمه اختصاص دارد و این در حالی است که ما کثیری از روات را داریم که جزء هیچ کدام از این دستهها نبوده و در نتیجه نامشان در هیچ کدام از کتب مذکور نیست. در سایر کتب متقدمین هم به ندرت مطلبی در توثیق یا تضعیف افراد آمده است.
نتیجه آنکه قاعدتاً عدهای از مجهولین که نامشان در این کتب نیامده است، جزء ثقات میباشند و البته منکر آن نیستم که ممکن است عدهای هم از ضعفا باشند. با این حساب احتمال اینکه افراد ثقه بین مجهولین بیشتر از مهملین باشد، بیشتر است.
اما در مورد افرادی که از شیخی بسیار روایت نقل کردهاند، این مسأله به طریق اولی دلیل بر وثاقت شیخ نزد ایشان است، چرا که کثرت روایت از ضعفا خود نشانه بیمبالاتی فرد بوده و همانگونه که قبلاً بیان شد، معمولاً گزارش شده و دیدیم که در بعضی موارد موجب تنبیهاتی مانند اخراج از شهر نیز میشده است، لذا قاعدتاً اجلای ثقات، احادیث زیادی از ضعفا نقل نمیکردهاند. ضمن آنکه کمتر دیده شده که فردی ثقه، قسمت مهمی از اصل و فرع دین را به واسطه ضعفا که به حرفشان اعتمادی نیست، بخواهد منتقل کند، هر چند این امر بین بسیاری از افرادی مانند احمد بن محمد البرقی یا علی بن حاتم القزوینی یا مرحوم کشی که در نقل حدیث گرایش اخباریون داشتند، رایج بوده و ایشان برای اعتقاد خود دلایل بسیار دارند که همگی آنها به نظر ناصحیح است.
در اینجا لازم به ذکر است که اگر شیخی را به واسطه کثرت روایت ثقهای توثیق کنیم، بعید نیست که به خلاف مورد قبل، بتوان دیگران را نیز به واسطه او توثیق کرد، خصوصاً اگر ثقاتی که بسیار از فردی روایت کردهاند، متعدد باشند.
* جمعبندی نهایی:
اگر ثقهای از فردی روایات بسیاری نقل کرده بود، دلیل بر وثاقت آن فرد است، مگر خلاف آن اثبات شود.
در ضمن حتی اگر تعداد روایات بسیار هم اندک بود، همان قاعده بالا جاری است، اما به واسطه کسانی که اینگونه توثیق میشوند، نمیتوان کس دیگری را توثیق کرد.
و صلی الله علی محمد و آل محمد