$
* متن کفایه:
فصل فی التقلید
و هو أخذ قول الغیر و رأیه للعمل به فی الفرعیات أو للالتزام به فی الاعتقادیات تعبدا بلا مطالبة دلیل علی رأیه و لا یخفی أنه لا وجه لتفسیره بنفس العمل ضرورة سبقه علیه و إلا کان بلا تقلید فافهم.
تبیین فرمایش صاحب کفایه:
فصلی در تقلید
و آن گرفتن قول دیگری است و نظر او برای عمل به آن در فرعیات یا برای التزام به آن در اعتقادات از روی تعبد، بدون مطالبه دلیل بر رأیش و مخفی نمیماند که آن وجهی برای تفسیرش نیست به خود عمل به جهت ضرورت سبقت آن (تقلید) بر آن (عمل) و الا بدون تقلید باشد، پس بفهمید.
سخنی درباره این عبارات:
مرحوم آخوند در اینجا تعریف اصطلاحی تقلید را از منظر خود بیان کرده و به تعریفی دیگر اشکال میکنند.
ما ابتدا به تعریف لغوی تقلید پرداخته و بعد به کمک آن سعی میکنیم معنای مناسب اصلاحی را پیدا کنیم.
این تعریف مهم بوده و در استنباط بعضی از احکام، مانند حکم تبعیض در تقلید، رجوع به فقیه میت و غیر آن کاربرد دارد، لذا با پرهیز از مطول شدن بیجای بحث، مطلب را به دقت بررسی میکنیم تا ببینیم به چه میرسیم.
طبق معمول مطالب را در چند بند عرض میکنم.
۱- تقلید از ریشه قلد و در اصل به معنای تابیدن و در هم پیچیدن است که به آویختن چیزی بر چیز دیگر هم معنا شده است و قلاده چیزی بوده از طلا، نقره، آهن، رشتههای گیاهی یا چیزهای دیگری که به گردن یا کمر میآویختند یا به شانه حمایل میکردند و به همین جهت است که برای آویختن گرنبند و شمشیر و غیر آن به کار میرود.
۲- تقلید در باب تفعیل است، یعنی آویختن. شنیدم یکی از بزرگان معاصر میفرمودند که تقلید در باب تفعیل آویختن است، اما چیزی را به دیگری آویختن، در حالی که تقلُّد در باب تفعُّل یعنی چیزی را به خود آویختن و به عنوان مثال فرموده بودند که عرب میگوید قلَّد الفرس، یعنی به اسب آویخت، در حالی که میگوید تقلَّد السیف یعنی شمشیر را به خود حمایل کرد. در حالی که تا آن اندازه که حقیر از ادبیات عرب سر در میآورم و روایات را به طور جدی بررسی کردم، چنین چیزی نیست و تقلید به معنای عام آن، در هر دو معنا به کار رفته و میرود، یعنی هم به معنای آویختن چیزی به دیگری است هم به معنای آویختن چیزی به خود، لذا مثلا تقلید السیف که ایشان مثال زده بودند، هم به معنای حمایل کردن شمشیر به خود است و هم به معنای حمایل کردن شمشیر به دیگری.
۳- اما در اصطلاح فقه، باید دید کدام معنا را بگیریم، چرا که به نظر حقیر، همانطور که اشاره کردم، خواهیم دید که بر خلاف نظر بعضی بزرگان، بررسی و تعیین تکلیف معنای اصطلاحی، در بعضی مسائل فقهی کاربرد جدی دارد.
۴- بعضی از بزرگان معنای اول را گرفتهاند و فرمودهاند تقلید در فقه یعنی چیزی را به گردن دیگری انداختن که این چیز، بار مسؤولیت حکم است و دستهای دیگر صراحتا یا تلویحا نظر دوم را پذیرفتهاند که درباره آن صحبت خواهیم کرد. البته طبیعی است که هر کدام از این دو معنا را بگیریم، پیروی آن نظر را به دنبال دارد. یعنی در معنای اول میگوییم، تقلید همان پیروی است، اما بر این اساس که قلاده بار مسؤولیت را بر گردن دیگری میاندازد و در معنای دوم هم میگوییم تقلید همان پیروی است، اما بر این اساس که قلاده دستور دیگری را بر گردنخود میاندازیم، لذا میبینیم که در هر دو میتواند به تبعیت، پیروی و همان تقلید در معنای متعارف تعبیر کرد، اما اینکه اساسش چیست، فرق جدی دارد.
۵- به نظر حقیر در موضوع خاص مورد بحث ما، تقلید به معنای اول درست است، یعنی مقلِّد کسی است که قلاده مسؤولیت حکم را به گردن مقلَّد میاندازد و از این باب از او پیروی میکند.
۶- مهمترین دلیل حقیر برای انتخاب این معنا روایات است، چرا که اولا دلیل عقلی یا ادبی برای ترجیح یکی از این دو معنا بر دیگری، در بحث مورد نظر سراغ ندارم و ثانیا آیهای از قرآن هم پیدا نکردم که تکلیف را روشن کند.
۷- قلد در باب تفعیل و به طور خاص مصدر آن، در روایات به هر دو معنا به کار رفته است. گاهی به معنای اول است و گاهی به معنای دوم. مثلا روایتی داریم که از تقلید السیف در نماز پرسش میشود که منظور حمایل کردن شمشیر به خود در نماز است که معنای دوم میشود و در روایات حج، مکررا از باب تقلید استفاده شده که مربوط به قربانی است و در معنای اول به کار رفته است.
۸- حقیر فقط یک روایت معتبر سراغ دارم که تقلید در معنای مورد بحث ما در آن به کار رفته باشد که آن را بررسی میکنیم تا ببینیم میتوانیم نظرمعصومj را در باب تقلید در فروع فقهی و مانند آن کشف کنیم یا خیر. اما قبل از آن فهرستوار آدرس چند روایت که ممکن است تقلید در معنای مورد نظر بحث ما در آن به کار رفته باشد را عرض میکنم. بعضی از این روایات را در آینده مطرح کرده و بررسی میکنیم، بررسی بعضی دیگر هم با خودتان.
۱) تحف العقول (ص ۳۳۰) که چندین اشکال سندی دارد، از جمله اینکه مرسل است.
۲) الکافی (ح ۱۵۹) که سهل زیاد در آن است و حقیر بر ضعف جدی او اطمینان دارم.
۳) تفسیر منسوب به امام حسن العسکریj (ص ۲۹۹ و ۳۰۰) و به تبع این کتاب، الإحتجاج (ج ۲، ص ۴۵۷) که فرازهایی از این مورد اخیر را در ادله موافقان جواز تقلید، بررسی خواهیم کرد.
۹- اما حدیث معتبری که اشاره کردم:
۳۴/۱- قرب الإسناد (ص ۳۵۷): قالَ: «وَ قُلْتُ لِلرِّضاj: «جُعِلْتُ فِداکَ! إنَّ بَعْضَ أصْحابِنا یَقولونَ نَسْمَعُ الْأثَرَ یُحْکَی عَنْکَ وَ عَنْ آبائِکَb، فَنَقیسُ عَلَیْهِ وَ نَعْمَلُ بِهِ.» فَقالَ: «سُبْحانَ اللهِ! لا وَ اللهِ! ما هَذا مِنْ دینِ جَعْفَرٍj. هَؤُلاءِ قَوْمٌ لا حاجَةَ بِهِمْ إلَیْنا. قَدْ خَرَجوا مِنْ طاعَتِنا وَ صاروا فی مَوْضِعِنا، فَأیْنَ التَّقْلیدُ الَّذی کانوا یُقَلِّدونَ جَعْفَراً وَ أباجَعْفَرٍc؟ قالَ جَعْفَرٌ: «لا تَحْمِلوا عَلَیَّ الْقیاسَ. فَلَیْسَ مِنْ شَیْءٍ یَعْدِلُهُ الْقیاسُ إلّا وَ الْقیاسُ یَکْسِرُهُ.»» …»
* ترجمه: (راوی) گفت: «و به (امام) رضاj عرض کردم: «فدایتان شوم! همانا بعضی از اصحاب ما میگویند که اثری را که از شما و پدرانتانb حکایت شده است، میشنویم، پس بر آن قیاس میکنیم و به ان عمل مینماییم.» پس فرمودند: «سبحان الله! قسم به الله که خیر! این از دین جعفرj نیست. آنها گروهی هستند که حاجتی به آنها به سوی ما نیست. از طاعت ما خارج شدهاند، در حالیکه خود را در موضع ما قرار دادهاند. پس کجاست آن تقلیدی که جعفر و ابوجعفرc مورد تقلید بودند؟ جعفر فرمود: «قیاس را بر من حمل نکنید. پس چیزی نیست که قیاس آن را درست میکند، مگر آنکه قیاس آن را میشکند»» … »
* بررسی سند: این حدیث را مرحوم عبدالله بن جعفر الحمیری از احمد بن محمد بن عیسی از احمد بن محمد بن ابینصر از امام رضاj روایت کرده است همه از اجلای ثقات ما بوده و عالی السند است.
* بررسی متن: در رابطه با متن این حدیث چند نکته را عرض میکنم.
۱- حدیث در اصل در بیان حکم قیاس در استنباط احکام فقهی است و یکی از مهمترین احادیث معتبر در باب منع جدی از قیاس و حرمت استنباط به آن میباشد.
۲- اما آن چه مورد بحث ما است، تقلیدهایی است که در این حدیث به کار رفته و شبیه همان تقلیدی است که مورد بحث ما میباشد.
۳- البته بین تقلید از امام معصومj که عالم به احکام واقعی هستند، با تقلید از فقها که در صدد استنباط این احکام واقعی هستند، تفاوت از زمین تا آسمان است، اما در بحث ما، تقلید از فقها در فروع فقهی با تقلید از معصومj، با تمام تفاوتهای جدی، خصوصیت یکسانی هم دارند که اگر صرفا ازاین خصوصیت استفاده کنیم، گرفتار قیاس نشدهایم و بحث ما در اینجا دقیقا متمرکزبه همین خصوصیت خاص است.
۴- در این روایت تقلید را میتوان به همان معنای مصطلح در فارسی معنا کرد، یعنی پیروی. اما قرار شد ببینیم تقلید در اصلش به چه معنایی است و اساسش بر کدام مورد است؟ آیا قلاده مسؤولیت احکام را به گردن دیگری میاندازیم و از او تبعیت میکنیم؟ یا قلاده دستور دیگری به گردن خود میاندازیم و خود را مقید به اطاعت از آنها می کنیم.
در وهله اول، هر دو معنا را میتوان برداشت کرد، اما اگر دقت کنیم میبینیم که مناسبتر است، چرا که با عبارت لاتحملوا علی القیاس، معنای اول موافق است، یعنی شیعیان اگر میخواند بار مسؤولیت احکام را به دوش ائمهb بیاندازند و خیال خود را راحت کنند، باید از ایشان تقلید کنند که از جمله این موارد، پرهیز از قیاس در استنباط است که موضوع این روایت میباشد. اما اگر کسی اصرار به معنای دوم داشته باشد، حقیر نمیتوانم او را به صرف این روایت تخطئه کنم.
۱۰- اما جالب اینکه روایت معتبری داریم که هر چند اشارهای به لفظ تقلید ندارد، اما دقیقا مربوط به بحث مورد نظر ما است و تکلیف معنای تقلید را روشن میکند. حقیر اسم این روایت را روایت حلقه ربیعة الرأی گذاشتهام و شاید دیگران هم به همین نام بشناسند. حال مروری بر این روایت داشته باشیم.
۳۵/۲- الکافی (ح ۱۴۶۰۴): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجّاجِ قالَ: «کانَ أبوعَبْدِاللهِj قاعِداً فی حَلْقَةِ رَبیعَةِ الرَّأْیِ. فَجاءَ أعْرابیٌّ فَسَألَ رَبیعَةَ الرَّأْیِ عَنْ مَسْألَةٍ، فَأجابَهُ. فَلَمّا سَکَتَ، قالَ لَهُ الْأعْرابیُّ: «أ هُوَ فی عُنُقِکَ؟» فَسَکَتَ عَنْهُ رَبیعَةُ وَ لَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ شَیْئاً. فَأعادَ عَلَیْهِ الْمَسْألَةَ، فَأجابَهُ بِمِثْلِ ذَلِکَ. فَقالَ لَهُ الْأعْرابیُّ: «أ هُوَ فی عُنُقِکَ؟» فَسَکَتَ رَبیعَةُ. فَقالَ لَهُ أبوعَبْدِاللهِj: «هُوَ فی عُنُقِهِ. قالَ أوْ لَمْ یَقُلْ وَ کُلُّ مُفْتٍ ضامِنٌ.»»
* ترجمه: عبدالرحمن بن حجاج روایت کرد: «ابوعبدالله (امام صادق)j در حلقه ربیعة الرأی نشسته بودند. پس اعرابی آمد و از ربیعة الرأی درباره مسألهای سؤال کرد، پس جوابش را داد. پس هنگامی که ساکت شد، اعرابی به او گفت: «آیا آن به گردن تو است؟» پس ربیعه از او سکوت کرد و به او چیزی بازنگردانید. پس مسأله را بر او تکرار کرد، پس به مانند همان به او جواب داد. پس اعرابی به او گفت: «آیا آن در گردن تو است؟» پس ربیعه سکوت کرد. پس ابوعبدالله (امام صادق)j به او گفت: «آن در گردن او است. بگوید یا نگوید و هر مفتی ضامن است.»»
* بررسی سند: رجال سند این حدیث، همه از ثقات هستند و در نتیجه انتساب آن به معصومj معتبر است.
این حدیث را شیخ الطائفه در التهذیب (ج ۶، ح ۵۰۳) نیز به طریق خود از علی بن ابراهیم به باقی سند روایت کرده است.
* بررسی متن: در رابطه با متن این حدیث چند نکته را عرض میکنم.
۱- ابوعثمان، ربیعة الرأی بن ابیعبدالرحمن از قضات، فقها و مفتیهای مکتب خلفا در مدینه بود که بعضی از علمای مکتب خلفا، او را اعلم فقها در عصر خود و از بزرگان کلامی ایشان معرفی کردهاند که خطیبی توانمند و پر سخن بود که وقتی خطابه می کرد، مخاطبین از طولانی شدن سخنش آزرده میشدند. وفات او را حدود سال ۱۳۶ هجری ثبت کردهاند، یعنی حدود ۲۲ سال بعداز آغاز امامت امام صادقj و ۱۲ سال قبل از شهادت این امام همام. بعضی نام او ربیعه گفتهاند. بعضی هم نامش را عبدالرحمن ثبت کردهاند و بعضی کنیهاش را ابوعبدالرحمن که این افراد نام پدرش را عبدالرحمن نوشتهاند. دسته اول نام پدرش را فروخ نوشتهاند که کنیهاش ابوعبدالرحمن بوده است.
۲- اینکه چرا امام صادقj در حلقه ربیعة الرأی که از فقهای مکتب خلفا بوده، نشسته بودند را میتوان به شکل توضیح داد.
بعضی علمای معاصر مکتب خلفا بر این عقیده بودهاند که امامj از محضر ربیعه استفاده میکرده که با توجه به اعتقادات شیعه قابل قبول نیست و بعضی از بزرگان ما توجیهاتی بر آن دارند. مثلا بعضی فرمودهاند که شاید امام به نماز یا کاری نشسته بودند و حلقه ربیعة الرأی در کنار ایشان تشکیل شده بود. بعضی هم گفتهاند که بری اشکال و اصلاح و به نوعی امر به معروف و نهی از منکر نشسته بودند و دیگر توجیهاتی که مطرح کردهاند که نظر اول قابل قبولتر است، هر چند جمع بین این توجیهات هم خالی از وجه نیست. علی ای حال از بحث فعلی ما خارج است.
۳- اما آنچه مربوط به بحث ما میشود، این که مفتی ضامن فتوای خود است و چه قبول بکند و چه قبول نکند، مسؤولیت حکم داده شده بر گردن او است.
خلاصه آنکه میبینیم که این روایت مؤید همان معنایی است که ما درباره تقلید در فروع فقهی عرض کردیم، یعنی مقلِّد بار مسؤولیت رابه گردن مقلَّد که همان مفتی است میاندازد و بر این اساس است که از نظر او پیروی میکند.
حال باید ببینیم که تقلید الزام است یا عمل یا چیز ذیگر که بماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله