$
* روایت هشتم:
۳۰/۸- قرب الإسناد (ص ۳۵۰): أحمد بن محمد بن عیسی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أبینَصْرٍ قالَ: «کَتَبْتُ إلَی الرِّضاj: «إنّی رَجُلٌ مِنْ أهْلِ الْکوفَةِ وَ أنا وَ أهْلُ بَیْتی نَدینُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِطاعَتِکُمْ وَ قَدْ أحْبَبْتُ لِقاءَکَ، لِأسْألَکَ عَنْ دینی …» فَکَتَبَ: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ. قَدْ وَصَلَ کِتابُکَ إلَیَّ … وَ قالَ أبوجَعْفَرٍj: «إنَّما شیعَتُنا مَنْ تابَعَنا وَ لَمْ یُخالِفْنا وَ مَنْ إذا خِفْنا خافَ وَ إذا أمِنّا أمِنَ، فَأوَلئِکَ شیعَتُنا وَ قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ» وَ قالَ اللهُ: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنونَ لیَنْفِروا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ». فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَیْکُمُ الْمَسْألَةُ وَ الرَّدُّ إلَیْنا وَ لَمْ یُفْرَضْ عَلَیْنا الْجَوابُ …»»
* بررسی سند:
این روایت از جمله روایات معتبر عالی السند است که با واسطه سه نفر به دست ما رسیده است. عبدالله بن جعفر الحمیری، ابن عیسی الاشعری و احمد بن محمد بن ابینصر البزنطی که همه از اجلای ثقات هستند.
ثقةالاسلام الکلینی هم بخشهایی از این حدیث مفصل را که فرازهایی از آن را روایت کردم، به واسطه عده من اصحابنا از احمد بن محمد بن عیسی از احمد البزنطی روایت کردهاند که این طریق هم عالی است.
* ترجمه: احمد بن محمد بن ابینصر روایت کرد: «به (امام) رضاj نوشتم: «همانا من فردی از اهل کوفه هستم و من و خانوادهام الله عز و جل را به اطاعت شما دینداری میکنیم و دیدار شما را دوست میدارم تا از شما درباره دینم سؤال کنم …» پس (در جواب) نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. نامهات به من رسید … و ابوجعفر (امام باقر)j فرمود: «این است و جز این نیست که شیعیان ما کسانی هستند که ما را تبعیت کنند و ما را مخالفت نکنند و کسانی که چون بیمشان دهیم، بترسند و چون ایمنشان گردانیم، ایمن شوند، پس آنها شیعیان ما هستند و الله تبارک و تعالی فرمود: «فسألوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» و فرمود: «و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون». پس واجب شده است بر شما سؤال و باز گرداندن به سوی ما، در حالی که جواب بر ما واجب نشده است …»»»
* توضیح و جمعبندی:
۱- همانطور که عرض کردم، این حدیث، مفصل است و مطالب اعتقادی، تفسیری، فقهی و تاریخی متعددی در آن است که حقیر فقط قسمت مبوط به بحث را روایت کردم و پیشنهاد میکنم که بقیه آن را خودتان در اولین فرصت ملاحظه بفرمایید.
۲- در این روایت هم سؤال در آیه سؤال که بعدا درباره آن صحبت خواهیم کرد و هم نفر در آیه نفر را به وجوب مراجعه به اهل بیتb و کسب علم از آنها و به تبع آن پیروی از اوامر و نواهی ایشان عودت داده شده است.
۲- طبیعی است که این مراجعه به اهل بیت و پرس و جوی از سؤالات و تفقه در آنها هم در اصول عقائد است و هم در فروع فقهی، کما اینکه هر دو اینها را در روایات معتبر موجود میبینیم. لذا در اینجا موافق بعضی روایات همه معالم دین را شامل میشود و نه بخش خاصی از آن را.
۳- موارد غیر مرتبط با بحث هم که بماند برای جای خودش.
* روایت نهم:
۳۱/۹- علل الشرائع (ج ۱، ص ۲۵۲) و عیون أخبار الرضاj (ج ۲، ص ۹۹): حدثنی عبدالواحد بن محمد بن عبدوس النیسابوری العطار قال حدثنی أبوالحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری قالَ أبومُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شاذانَ النَّیْسابوریُ: «إنْ سَألَ سائِلٌ فَقالَ: «أخْبِرْنی! هَلْ یَجوزُ أنْ یُکَلِّفَ الْحَکیمُ عَبْدَهُ فِعْلاً مِنَ الْأفاعیلِ لِغَیْرِ عِلَّةٍ وَ لا مَعْنًی؟» قیلَ لَهُ: «لا یَجوزُ ذَلِکَ، لِأنَّهُ حَکیمٌ غَیْرُ عابِثٍ وَ لا جاهِلٍ» … فَإنْ قیلَ: «فَلِمَ أُمِرَ بِالْحَجِّ؟» قیلَ: «لِعِلَّةِ الْوِفادَةِ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزّیادَةِ وَ الْخُروجِ مِنْ کُلِّ ما اقْتَرَفَ الْعَبْدُ، تائِباً مِمّا مَضَی، مُسْتَأْنِفاً لِما یَسْتَقْبِلُ، مَعَ ما فیهِ مِنْ إخْراجِ الْأمْوالِ وَ تَعَبِ الْأبْدانِ وَ الِاشْتِغالِ عَنِ الْأهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ، شاخِصاً فی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، ثابِتاً عَلَیْهِ ذَلِکَ دائِماً، مَعَ الْخُضوعِ وَ الِاسْتِکانَةِ وَ التَّذَلُّلِ، مَعَ ما فی ذَلِکَ لِجَمیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِعِ. کُلَّ ذَلِکَ لِطَلَبِ الرَّغْبَةِ إلَی اللهِ وَ الرَّهْبَةِ مِنْهُ وَ تَرْکِ قَساوَةِ الْقَلْبِ وَ خَساسَةِ الْأنْفُسِ وَ نِسْیانِ الذِّکْرِ وَ انْقِطاعِ الرَّجاءِ وَ الْأمَلِ وَ تَجْدیدِ الْحُقوقِ وَ حَظْرِ الْأنْفُسِ عَنِ الْفَسادِ، مَعَ ما فی ذَلِکَ مِنَ الْمَنافِعِ لِجَمیعِ مَنْ [فی] شَرْقِ الْأرْضِ وَ غَرْبِها وَ مَنْ فی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، مِمَّنْ یَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ، مِنْ بَیْنِ تاجِرٍ وَ جالِبٍ وَ بائِعٍ وَ مشتری [مُشْتَرٍ] وَ کاسِبٍ وَ مِسْکینٍ وَ مُکارٍ وَ فَقیرٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ أهْلِ الْأطْرافِ فی الْمَواضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِماعُ فیهِ، مَعَ ما فیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أخْبارِ الْأئِمَّةِb إلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ ناحیَةٍ، کَما قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» وَ «لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم»» …» حَدَّثَنا عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ: «قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شاذانَ لَمّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ: «أخْبِرْنی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ الَّتی ذَکَرْتَها عَنِ الِاسْتِنْباطِ وَ الِاسْتِخْراجِ وَ هیَ مِنْ نَتائِجِ الْعَقْلِ أوْ هیَ مِمّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ؟» فَقالَ لی: «ما کُنْتُ أعْلَمُ مُرادَ اللهِ بِما فَرَضَ وَ لا مُرادَ رَسولِهِp بِما شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لا أُعَلِّلُ ذَلِکَ مِنْ ذاتِ نَفْسی، بَلْ سَمِعْنا مِنْ مَوْلایَ أبیالْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ موسَی الرِّضاc مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ الشَّیْءَ بَعْدَ الشَّیْءِ، فَجَمَعْتُها». فَقُلْتُ: «فَأُحَدِّثُ بِها عَنْکَ عَنِ الرِّضاj؟» فَقالَ: «نَعَمْ!»»».
* بررسی سند:
این حدیث بسیار مفصل و فوق العاده و پر مطلب که پیشنهاد میکنم حتما آن را با دقت و حوصله بخوانید و در مطالب آن تفقه کنید، در ابتدا به نظر می آید که نظرات شخصی و اجتهادات فردی فضل بن شاذان است. اما وقتی به قسمت پایانی حدیث میرسیم، معلوم میشود که این مطالب را در نوبتهای مختلف و مجالس متعدد از امام رضاj گرفته و در کنار هم جمع کرده است و یکجا در اختیار مخاطبان خود قرار داده است.
این مطالب فضل بن شاذان را شیخ صدوق به واسطه عبدالواحد بن محمد بن عبدوس از علی بن محمد بن قتیبه نقل کرده است که نفر اول از ثقات درجه یک و نفر دوم از ثقات درجه دو است، لذا انتساب این مطالب مفصل به فضل بن شاذان و در نتیجه به امام رضاj بر مبنای ما معتبر است.
اینجا نکته مهمی را عرض کنم که از این دو نفر هم روایات متعدد و هم روایات مفصلی وجود دارد که از اصول عقائد تا فروع فقهی را در بر میگیرد. لذا تعیین تکلیف این دو نفر بسیار مهم است.
* ترجمه: فضل بن شاذان گفت: «اگر سؤال کنندهای سؤال کرد: «آگاه کن مرا! آیا مجاز است که حکیم بندهاش را بدون علت و معنایی به کاری از کارها مکلف کند؟» به او گفته شود: «آن جایز نیست چرا که حکیم غیر بیهودهکار و جاهل است … پس اگر گفت شد: «پس برای چه به حج امر کرد؟» گفته شود: «به علت وارد شدن به سوی الله عز و جل و طلب زیادت و خروج از هر آنچه بنده کسب کرده است، توبه کننده از آنچه گذشته و از ابتدا آغازکننده برای آنچه پیش رو است، مضافا آنچه در آن است از خارج کردن اموال و سختی انداختن بدنها و منصرف شدن از خانواده و فرزند و باز داشتن نفس از لذتها و مسافرت در گرما و سرما، ثابت ماندن بر آن مدت مدیدی، مضافا خضوع و طلب آرامش و خاکساری، به علاوه آنچه در آن است برای همه خلق از منفعتها. همه آن برای طلب رغبت به سوی الله و بیم از او و ترک قساوت قلب و خساست نفسها و فراموشی ذکر و قطع شدن امید و آرزو و تجدید حقوق و باز داشتن نفسها از فساد، به علاوه آنچه در آن است از منفعتها برای همه کسانی که در شرق زمین و غرب آن و کسانی که در خشکی و دریا هستند، از کسانی که حج میگزارند و از کسانی که حج نمیگزارند، از بین تاجر و وارد کننده و فروشنده و مشتری و کاسب و مسکین و کرایه دهنده و فقیر و بر طرف شدن نیازهای اهل اطراف در مکانهایی که اجتماع در آن برای آنها ممکن است. مضافا! آنچه در آن است از تفقه و نقل اخبار ائمهb به سوی هر گوشه و ناحیه، همانگونه که الله عز و جل فرمود: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» و «لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم».» …» علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری گفت: «هنگامی که این علتها را از از او شنیدم، به فضل به شاذان گفت: «مرا از این علتهایی که از استنباط و استخراج ذکر کردی، آگاه کن که آنها از نتایج عقل است یا از آنچه آن را شنیدهی و روایت کردهای؟» پس به من گفت: «من نه مراد الله را به آنچه واجب کرده است میدانم و نه مراد رسولشp را به آنچه شرع و سنت نهاده است و نه آن را از خودم علتیابی کردم، بلکه از مولایم ابوالحسن، علی بن موسی الرضاc نوبت بعد نوبت و چیزی بعد چیزی شنیدم و آن را جمع نمودم». پس گفتم: «آن را از تو از رضاj حدیث کنم؟» پس گفت: «آری!»»»
* توضیح و جمعبندی:
۱- در این حدیث تعداد قابل توجهی از فلسفهها و مزایای حج برای حجاج و غیر حجاج بیان میشود که در ضمن آن با اشاره به آیه نفر، آگاهی و تفقه از اخبار ائمهb و انتقال آنها به سایر نواحی و سرزمینها است.
۲- با توجه به این حدیث معلوم میشود که تفقه مورد نظر آیه از منظر امام رضاj هم در همه شؤون دینی اعم از اصول و فروع و غیر اینها است.
* جمعبندی مطالب آیه نفر:
با توجه به آنچه در خود آیه و روایات ذیل آن دیدیم، میتوان چند مطلب را به عنوان جمعبندی مربوط به بحث فعلی که استدلال به آیه نفر در بحث تقیلد در فروع دینی است، بیان کرد.
۱- انذار دیگران، واجب کفایی است.
۲- برای این انذار، باید فقیه در دین بود.
۳- برای تفقه در دین، در صورت لزوم باید کوچ هم کرد.
۴- پس از کوچ کردن و فقیه شدن، باز در حد واجب کفایی، عدهای باید باز گردند و قوم خود را انذار کنند.
۵- این تفقه و انذار، هم مربوط به اصول عقائد است و هم مربوط به فروع فقهی.
۶- این تفقه در اصول و فروع باید بر اساس منابع اصلی و با مراجعه به کتاب و سنت باشد.
۷- این تفقه مراتبی دارد که بالاترین درجات آن برای غیر معصوم، اجتهاد به معنای متعارف آن است.
۸- این وجوبهای کفایی فقط در اجتهاد در احکام عملیه نیست، بلکه نه تنها اصول عقائد را هم شامل میشود، بلکه این اجتهاد در اصول عقائد، مهمتر هم هست.
۹- و نهایتا وقتی انذار به عنوان مقدمه واجب شد، ذیالمقدمه که انذار پذیری است، نه تنها مجاز، بلکه واجب میشود، لذا بر افرادی که نسبت به انذار آگاهی ندارند، واجب است که در صورت قبول داشتن منذِر، انذار را پذیرفته و به آن عمل کنند.
۱۰- یکی موارد انذار، انذار در فروع فقهی است. یعنی علم به واجبات و محرمات و عمل به آن که در قالب رجوع غیر متخصص به متخصص نمودار میشود و به آن تقلید میگوییم.
۱۱- البته عمل به احتیاط بین فتاوای متخصصین، اگر امکانپذیر باشد و موجب عسر و حرج نباشد، به همان دلایلی که پیش از ورود به آیات صحبت کردیم، نسبت به تقلید به معنای متعارف آن که رجوع به یک متخصص معین است، ترجیح دارد.
۱۲- فقط یک مطلب مهم در اینجا میماند که وقتی با این شرایط تقلید در فروع فقهی مجاز و بلکه لازم شد و آیه نفر و روایات ذیل آن، علاوه بر فروع فقهی، اصول عقائد را هم شامل میشد، تقلید در اصول عقائد چه حکمی دارد؟
ما این مسأله را به مقتضای جلسات مختلف، بارها در جلسات اصول عقائد به اجماع و بعضا مفصل بحث کردهایم، لذا فعلا بحث مبوط به کفایه را ادامه میدهیم، تا شاید بعد از پایان مطالب خاتمه کفایه، باز هم به این بحث پرداختیم.
فعلا فقط به همین اندازه بدانید که به نظر حقیر تقلید در اصول عقائد به همین معنای متعارف تقلید در فروع فقهی، برای عده کثیری مجاز است. بحثش بماند برای بعد.
خب! بحث ما درباره آیه نفر تمام تا ببینیم از آیه سؤال چه مطالبی استنباط میشود.
و صلی الله علی محمد و آله