$
* مجموعه روایت سوم:
۳۵/۴- عیون أخبار الرضاj (ج ۱، ص ۲۲۸) و الأمالی للصدوق (ص ۵۲۲): حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرورٍ۱ قالا حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَریُ عَنْ أبیهِ عَنِ الرَّیّانِ بْنِ الصَّلْتِ قالَ: «حَضَرَ الرِّضاj مَجْلِسَ الْمَأْمونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فی مَجْلِسِهِ جَماعَةٌ مِنْ عُلَماءِ أهْلِ الْعِراقِ وَ خُراسانَ. فَقالَ الْمَأْمونُ: «أخْبِرونی عَنْ مَعْنَی هَذِهِ الْآیَةِ: «ثُمَّ أوْرَثْنا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»». فَقالَتِ الْعُلَماءُ: «أرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْأُمَّةَ کُلَّها.» فَقالَ الْمَأْمونُ: «ما تَقولُ یا أباالْحَسَنِ؟!» فَقالَ الرِّضاj: «لا أقولُ کَما قالوا وَ لَکِنّی أقولُ: «أرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْعِتْرَةَ الطّاهِرَةَ . . . وَ أمّا التّاسِعَةُ، فَنَحْنُ أهْلُ الذِّکْرِ الَّذینَ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ: «فَسْئَلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ». فَنَحْنُ أهْلُ الذِّکْرِ، فَاسْألونا إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمونَ.» فَقالَتِ الْعُلَماءُ: «إنَّما عَنَی اللهُ بِذَلِکَ الْیَهودَ وَ النَّصارَی.» فَقالَ أبوالْحَسَنِj: «سُبْحانَ اللهِ! وَ هَلْ یَجوزُ ذَلِکَ إذاً یَدْعونّا إلَی دینِهِمْ وَ یَقولونَ إنَّهُ أفْضَلُ مِنْ دینِ الْإسْلامِ؟!» فَقالَ الْمَأْمونُ: «فَهَلْ عِنْدَکَ فی ذَلِکَ شَرْحٌ بِخِلافِ ما قالوهُ، یا أباالْحَسَنِ!» فَقالَ أبوالْحَسَنِ: «نَعَمْ! الذِّکْرُ رَسولُ اللهِ وَ نَحْنُ أهْلُهُ وَ ذَلِکَ بَیِّنٌ فی کِتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَیْثُ یَقولُ فی سورَةِ الطَّلاقِ: «فَاتَّقوا اللهَ یا أولی الْألْبابِ الَّذینَ آمَنوا قَدْ أنْزَلَ اللهُ إلَیْکُمْ ذِکْراً رَسولاً یَتْلوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللهِ مُبَیِّناتٍ»، فَالذِّکْرُ رَسولُ اللهِp وَ نَحْنُ أهْلُهُ. فَهَذِهِ التّاسِعَةُ . . .»».
* ترجمه: ریان بن صلت روایت کرد: «رضاj در مجلس مأمون در مرو حاضر شد در حالی که جماعتی از علمای اهل عراق و خراسان در مجلس او جمع شده بودند. پس مأمون گفت: «مرا از معنای این آیه: «ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» آگاه کنید.» پس علما گفتند: «الله عز و جل به آن همه امت را اراده کرده است.» پس مأمون گفت: «ای اباالحسن! شما چه میگویید؟» پس رضاj فرمودند: «من مانند آنچه قائل هستند، قائل نیستم بلکه میگویم: «الله عز و جل به آن عترت طاهره را اراده کرده است … و اما نهم، پس ما اهل ذکر هستیم، کسانی که الله عز و جل فرمود: «فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون». پس ما اهل ذکر هستیم، پس اگر نمیدانید از ما سؤال کنید.» پس علما گفتند: «این است و جز این نیست که الله از آن یهود و نصارا را منظور داشته است.» پس ابوالحسن فرمود: «سبحان الله! و آیا آن مجاز است هنگامی که ما را به دینشان دعوت میکنند و میگویند که آن برتر از دین اسلام است؟» پس مأمون گفت: «پس ای ابالحسن! آیا نزد شما شرحی به خلاف آن چیزی است که آن را میگویندش؟» پس ابوالحسن (امام رضاj) فرمودند: «آری! «ذکر رسول الله است و ما اهل او و آن در کتاب الله عز و جل آنجا که در سوره طلاق میفرماید: «فاتقوا الله یا أولی الألباب الذین آمنوا قد أنزل الله إلیکم ذکرا رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات» بیان شده است. پس ذکر رسول اللهp است و ما اهل او. پس این نهم . . .»».
* بررسی سند:
در سند این حدیث، علی بن حسین بن شاذویه از مشایخ مهم صدوق است که نامش در کتب رجالی متقدم نیست، اما به واسطه اینکه شیخ صدوق برای او از الفاظ ترحم و ترضی استفاده کرده است، بر مبنای حقیر ثقه است. در عرض او جعفر بن محمد بن مسرور قرار دارد که همان ابن قولویه است که از اعاظم ثقات ما است، لذا حتی اگر کسی مبنای ما را هم قبول نداشته باشد، مشکلی در این قسمت سند نیست.
سایرین هم همه از ثقات هستند و در نتیجه این حدیث معتبر است.
* توضیح و جمعبندی:
در رابطه با این حدیث چند نکته را لازم است عرض کنم.
۱- امامj در اینجا هم به صراحت و با اشاره به آیه سؤال خود را اهل الذکر معرفی میکنند که آنچه را نمیدانیم، باید از ایشان پیجویی کنیم.
۲- وقتی دانشمندان حاضر در مجلس، اهل الذکر را یهود و نصارا معرفی میکنند، امامj آن را به صورت کلی انکار کرده و علت آن را اعلام میکنند که توضیحش را در روایت اول عرض کردم.
۳- وقتی خلیفه از ایشان شاهد و قرینهای طلب میکند، امامj به بخشی از آیات ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق استناد میفرمایند که ذکر را معادل رسول الله معرفی کرده و بعد تصریح میفرمایند که منظور از ذکر حضرت رسول اللهp است و اهل الذکر، اهل بیت هستند.
۴- نکتهای که در اینجا میماند اینکه بالاخره منظور از ذکر قرآن است یا رسول الله که در جواب باید گفت، منظور همان قرآن است و اینکه در اینجا رسول اللهp معرفی شده است، از باب دلالت التزامی است که هم در منطقخوانها با آن آشنا هستند و هم ادبیات خواندهها و انحصاری هم در ادبیان عرب یا ادبیات فارسی ندارد و تقسیمات دلالت تطبیقی، تضمنی و التزامی در همه ادبیاتها هست و از آنجا هم وارد منطق شده است.
دلالت تطبیقی این بود که لفظ بر همه موضوع له منطبق است مانند اینکه کسی در سیل یا زلزله یا هر چیزی دیگری خانهاش به کل با خاک یکسان میشود و می گوید که خانه خراب شدم.
دلالت تضمنی هنگامی است که لفظ بر بخشی از موضوع له دلالت دارد، مانند آنکه کسی فقط دیوار خانهاش ریخته، اما میگوید خانه خراب شدم.
دلالت التزامی زمانی است که لفظ بر خود موضوع له اصلا منطبق نیست، اما غالبا همراهی جدی مطرح است. مانند آنکه کسی ورشکست میکند و میگوید خانه خراب شدم.
شبیه این حدیث را مرحوم ثقةالاسلام الکلینی، محمد بن حسن الصفار و سعد بن عبدالله نیز از سایر ائمهb روایت کرده است که آنها را هم مرور میکنیم.
۳۶/۵- الکافی (ح ۵۵۰۱): عِدَّةٌ مِنْ أصْحابِنا عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أبیبَصیرٍ عَنْ أبیعَبْدِاللهِj فی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ»: «فَرَسولُ اللهِp الذِّکْرُ وَ أهْلُ بَیْتِهِb الْمَسْئولونَ وَ هُمْ أهْلُ الذِّکْرِ.»
* ترجمه: ابوعبدالله (امام صادق)j درباره کلام الله عز و جل: «وَ إنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلونَ» (فرمودند:) «پس رسول اللهp ذکر است و اهل بیت اوb افراد مورد سؤال هستند و آنها اهل الذکر هستند.»
* بررسی سند:
همه رجال سند این حدیث از اجلای ثقات شیعه هستند و این حدیث بلاخلاف معتبر است.
۳۷/۶- مختصر البصائر (ص ۲۱۱): إبْراهیمُ بْنُ هاشِمٍ عَنْ عُثْمانَ بْنِ عیسَی عَنْ حَمّادٍ الطَّنافِسیِ عَنِ الْکَلْبیِّ عَنْ أبیعَبْدِاللهِj قالَ: «قالَ لی: «یا کَلْبیُّ! کَمْ لِمُحَمَّدٍp مِنِ اسْمٍ فی الْقُرْآنِ؟» فَقُلْتُ: «اسْمانِ أوْ ثَلاثَةٌ.» فَقالَ: «یا کَلْبیُّ! لَهُ عَشَرَةُ أسْماءٍ. «وَ ما مُحَمَّدٌ إلّا رَسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» وَ قَوْلُهُ: «وَ مُبَشِّراً بِرَسولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدی اسْمُهُ أحْمَدُ» وَ «لَمّا قامَ عَبْدُ اللهِ یَدْعوهُ کادوا یَکونونَ عَلَیْهِ لِبَداً» وَ «طه ما أنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» وَ «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ إنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» وَ «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرونَ ما أنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنونٍ» وَ «یا أیُّها الْمُدَّثِّرُ» وَ «یا أیُّها الْمُزَّمِّلُ» وَ قَوْلُهُ: «فَاتَّقوا اللهَ یا أولی الْألْبابِ الَّذینَ آمَنوا قَدْ أنْزَلَ اللهُ إلَیْکُمْ ذِکْراً رَسولاً»، فَالذِّکْرُ اسْمٌ، مِنْ أسْماءِ مُحَمَّدٍp وَ نَحْنُ أهْلُ الذِّکْرِ. فَاسْألْ یا کَلْبیُّ! عَمّا بَدا لَکَ.»» قالَ: «نَسیتُ وَ اللهِ! الْقُرْآنَ کُلَّهُ. فَما حَفِظْتُ مِنْهُ وَ لا حَرْفاً أسْألُهُ عَنْهُ.»
* ترجمه: کلبی از ابوعبدالله (امام صادق)j روایت کرد: «به من فرمودند: «ای کلبی! برای محمدp چند اسم در قرآن است؟» پس عرض کردم: «دو اسم یا سه تا.» پس فرمودند: «ای کلبی! برای او ده اسم است. «وَ ما مُحَمَّدٌ إلّا رَسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» و کلام او: «وَ مُبَشِّراً بِرَسولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدی اسْمُهُ أحْمَدُ» و «لَمّا قامَ عَبْدُ اللهِ یَدْعوهُ کادوا یَکونونَ عَلَیْهِ لِبَداً» و «طه ما أنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» و «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ إنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» و «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرونَ ما أنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنونٍ» و «یا أیُّها الْمُدَّثِّرُ» و «یا أیُّها الْمُزَّمِّلُ» و کلام او: «فَاتَّقوا اللهَ یا أولی الْألْبابِ الَّذینَ آمَنوا قَدْ أنْزَلَ اللهُ إلَیْکُمْ ذِکْراً رَسولاً»، پس ذکر، نامی از نامهای محمدp است و ما اهل الذکر هستیم. پس ای کلبی! سؤال کن از آنچه میخواهی.»» (راوی) گفت: «قسم به الله! فراموش کردم قرآن، کلش را. پس به یا نیاوردم چیزی از آن و نه حرفی که درباره آن از او سؤال کنم.»
* بررسی سند:
همه رجال سند این حدیث هم از ثقات هستند و حدیث معتبر است.
محمد بن حسن الصفار نیز در البصائر (ص ۵۱۲) شبیه این حدیث را از ابراهیم بن هاشم به باقی سند روایت کرده است. البته در اینجا به جای عثمان بن عیسی، اعمش بن عیسی نوشته شده است که خطای در استنساخ است.
* توضیح و جمعبندی:
آنچه در این حدیث و موارد مشابه آن میبینیم در ما نحن فیه، همان است که در حدیث ابتدایی دیدیم و مطالبی را پیرامون آن عرض کردیم. البته مطالب مهم دیگری هم در این احادیث، خصوصا حدیث اول که بسیار هم فصل است، هست که از بحث ما خارج است و إن شاء الله خودتان به آن بپردازید تا شاید بعدها هم ما به مناسبتهای مختلف به آن پرداختیم.
با توجه به سؤال یکی از بزرگواران این را هم اضافه کنم که در روایت ۳۶/۵، اگر دلالت ذکر بر حضرت رسول اللهp، دلالت انطباقی بود، متن حدیث با خاطر لک در عبارت «و إنه لذکر لک و لقومک» اشکال پیدا میکرد، اما با توجه به اینکه دلالت ذکر بر حضرت رسول اللهp، دلالت التزامی است، مشکلی در متن نیست.
و صلی الله علی محمد و آله