$
** فایده یازدهم: در اعتبار مضمره:
مضمره روایتی است که در آن نام معصومj نیامده و از کنیهها و القاب ایشان نیز استفاده نشده نباشد و در ابتدا معلوم نیست گوینده آن امامj بوده است یا فرد دیگری.
فراموش نکنیم که مضمره زمانی است که شک داریم مرجع ضمیر امامj است یا خیر، لذا اگر بگوید عن احدهما و معلوم باشد که منظور یا امام باقر است یا امام صادقc، جزء مضمره به حساب نمیآید.
اینگونه روایات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد که فعلا فارغ از بحث اعتبار یا عدم اعتبار و همینطور بررسی متن آن، یک مثال برای هر مورد بیان میکنیم.
۱۳/۱- الکافی (ح ۶۵۰۰): علی عن محمد بن عیسی عن یونس عن العلاء عن محمد بن مسلم قال: «سَألْتُهُ عَنِ الَّذی لا یَقْراُ فاتِحَةَ الْکِتابِ فی صَلاتِهِ. قالَ: «لا صَلاةَ لَهُ إلّا أنْ یَبْدَأ بِها فی جَهْرٍ أوْ إخْفاتٍ.» قُلْتُ: «أیُّهُما أحَبُّ إلَیْکَ، إذا کانَ خائِفاً أوْ مُسْتَعْجِلًا، یَقْراُ بِسورَةٍ أوْ فاتِحَةِ الْکِتابِ؟» قالَ: «فاتِحَةَ الْکِتابِ.»»
* ترجمه: محمد بن مسلم روایت کرد: «از او درباره کسی که فاتحه الکتاب را در نمازش نمیخواند سوال کردم. فرمود: «نماز برایش نمیشود مگر آن که یا به اخفا یا به جهر آن را بخواند.» عرض کردم: «هنگامی که ترسان بود یا تعجیل داشت، کدامشان برای شما محبوبتر است؟ سوره (دیگر) را بخواند یا فاتحة الکتاب را؟» فرمودند: «فاتحه الکتاب را»».
* بررسی سند: این روایت را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی الاشعری از یونس بن عبدالرحمن از علاء بن رزین از محمد بن مسلم از فردی که نگفته است چه کسی است، سوال کرده و جواب آن فرد را بیان کرده است که با توجه به شخصیت و جایگاه محمد بن مسلم، او کسی نیست که از فقهای عامه یا حتی فقهای اصحبمان استفتا کند، بلکه قاعدتا از معصومj بوده است.
۱۴/۲- عوالی اللئالی (ج ۳، ص ۵۰): محمد بن علی عن بعض أصحابنا: «قَلْتُ: «الْمَیِّتُ وَ الْجُنُبُ یَتَّفِقانِ فی مَکانٍ واحِدٍ لا یَکونُ فیهِ الْماءُ إلّا بِقَدْرِ ما یَکْتَفی بِهِ أحَدُهُما، أیُّهُما أوْلَی أنْ یُجْعَلَ الْماءُ لَهُ؟» قالَ: «تَیَمَّمَ الْجُنُبُ وَ یُغَسَّلُ الْمَیِّتُ بِالْماءِ.»»
* ترجمه: بعض اصحاب ما روایت کردند: «گفتیم که مرده و جنبی، هر دو در یک جا هستند که در آن آب نیست مگر به اندازه آنکه یکی را کفایت کند، کدامشان اولی است که آب برای او قرار گیرد؟» گفت: «جنب تیمم کند و مرده را با آب غسل دهند».
* بررسی سند: میبینیم که در این روایت، از فردی سؤال شده است که به ظاهر معلوم نیست چه کسی است، اما در این مورد خاص پس فحص معلوم میشود که این فرد امام صادقj بوده است چرا که عین این روایت با همین سند در التهذیب (ج ۱، ح ۲۸۸) آمده و تصریح شده است که از این امام سؤال کردهاند و ایشان پاسخ فرمودهاند.
۱۵/۳- التهذیب (ج ۹، ح ۱۰۷۶): محمد بن أحمد بن یحیی عن یعقوب بن یزید عن ابن أبیعمیر عن ابن أذینه فی النساء: «إذا کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ اُعْطینَ مِنَ الرِّباع.»
* ترجمه: ابن اذینه درباره زنان گفت: «اگر فرزند داشتند، از رباع سهم میبرند.»
رباع یعنی خانه و باغ و مانند آن.
* بررسی سند: در این روایت نیز ابن اذینه درباره زنان چنین مطلبی را میگوید و معلوم نیست که آیا روایت امامj را نقل کرده است یا اجتهاد خود را از فرمایشات امامj گفته است که به نظرحقیر هر دو احتمال مطرح است و اگر نگوییم جزء شکوک است که هست، جزء ظنون هست.
هر کدام از این روایات را جداگانه باید بررسی کرد و اگر معلوم شد، فرمایش معصومj است که هیچ ولی اگر معلوم نشد، نمیتوان به عنوان فرمایش معصومj پذیرفت. اینکه عرض کردممعلوم شود، یعنی یا یقین حاصل کنیم یا قطع که علم حاصل از این دو است.
* دلایل وجود روایات مضمره:
در اینکه چرا این گونه روایات پیدا شده است، دلایلی گفتهاند که بعضی از آنها عبارتند از:
۱- تقطیع حدیث: در بعضی از اخبار، در ابتدای آن اسم شخص آمده است، اما در وسط آن به مقتضای ادبیات از ضمیر استفاده شده که به جهت تقطیع، نام ابتدای روایت حذف شده است.
۲- تقیه: گاهی بعضی افراد به جهت تقیه و اینکه معلوم نشود فرمایش امامj است، از بردن نام ایشان خودداری میکردند، اما مخاطب یا مخاطبان میفهمیند که راوی فرمایش امامj را بیان میکند، این مورد را حقیر کمتر متوجه شدهام.
۳- علم مخاطبین: گاهی نیز برای مخاطبین معلوم بوده که منظور راوی کیست، لذا لزومی نداشته که از او را نام ببرند و این در همه زبانها رایج است.
البته این عرض حقیر به این معنا نیست که همه مرجعها در روایات مضمره معصومینb بودهاند، چرا که ممکن است در بعضی موارد فرد دیگری بوده باشد.
در باب اعتبار اینگونه روایات نظرات مختلفی وجود دارد از اعتبار همه آنها بگیرید تا عدم اعتبار همه آنها که این مورد اخیر را به شهید اول و دوم منسوب میکنند.
اما آنچه مختار اکثر محدثین و فقها است بر تفصیل است و عموماً این را پذیرفتهاند که در صورتی میتوان حمل بر کلام معصومj نمود که قرینهای قابل قبول بر آن وجود داشته باشد و الا نمیتوان آن را حمل بر حدیث معصومj نمود که به نظر سخن درستی است، البته با عنایت به همان یقین یا قطعی که عرض کردم.
به عنوان مثال گاهی به واسطه مقابله متن و سند با روایتی دیگر، نام گوینده مشخص میشود. مانند حدیث دومی که روایت کردیم که با مقابله آن با روایت موجود در التهذیب معلوم شد که امام صادقj است.
گاهی نیز شخصیت سؤالکننده و نوع سوال، معلوم میکند که منظور معصومj است یا ممکن است غیر ایشان باشد. مانند روایت اول که شخصیت محمد بن مسلم و نوع سؤال او معلوم میکند که او این سوال را از غیر معصومj نمیپرسد.
اما همان طور که پیش ازاین هم عرض کردم، در مورد روایت سوم به نظر حقیر نمیتوان آن را به امامj منسوب کرده و احتمال آنکه نظر فقهی خود ابن اذینه باشد، بسیار محتمل است.
و صلی الله علی محمد و آله