$
جلسه گذشته نکاتی را درباره بنای عقلا در لزوم یا عدم لزوم تقلید از اعلم بحث کردیم که عمدتا تمرکز بر صغرای داشت. حالا برویم سراغ کبری قضیه و چند مطلب پایانی که إن شاء الله بحثمان روی بنای عقلا در این مسأله تمام شود و اگر الله تعالی خواست و رخصت داد، بعد از ماه مبارک رمضان، از ابتدای سیره متشرعه را شروع کنیم و بحث را ادامه دهیم.
اما نکات بعدی؛
۷- بعضی هم در کبرای قضیه اشکال میکنند و میگویند که حکم شرعی را باید از شارع بگیریم و بنای عقلا نه تنها مبین وجوب یا حرمت نیست، بلکه استخراج استحباب و کراهت شرعی هم از آن کار سادهای نیست و تنها حسن و قبح ترجیحی عقلی از آن خارج میشود.
این افراد در ادامه میفرمایند که سیره عقلا در صورتی میتواند حکم شرعی بسازد که به نوعی به شرع مربوط شود و این در صورتی است که دو شرط زیر را داشتهباشد:
۱- این بنای عقلا قرار است مثبِت باشد، پس باید به زمان ائمه متصل باشد و این اتصال برای ما اثبات شده باشد و الا حجت نیست. یعنی در موضوع مورد بحث ما باید ثابت شود که در زمان ائمه نیز بنای عقلا مراجعه به اعلم بوده است.
۲- این بنای عقلا یا باید به تأیید معصوم رسیده باشد، یا محرز شود که در معرض ایشان بوده و سکوت ایشان نشان از موافقت با آن است.
حقیر با این شرط و شروط نه مخالفت کلی دارم و نه موافقت کلی. به این معنا که به نظر حقیر بنای عقلا همیشه و همه جا منجز و معذر است، البته به شرط آن ردعی از شارع مقدس نداشته باشد. از طرف دیگر بار کردن حکم شرعی به خصوص وجوب و حرمت بر نتیجه بنای عقلا، دلیل شرعی مستقیم یا غیر مستقیم از ادله شرعی میخواهد، مگر موردی به دلیلی خاص استثنا شود.
با این حساب حتی اگر ثابت شود بنای عقلا، قطعا در مراجعه به اعلم است، باز هم وجوب شرعی قائل شدن برای آن سخت است، چه برسد به اینکه بنای عقلا در مسأله مورد بحث ما اختلافی است و از نظر بسیاری از اعاظم و اجلا مراجعه به اعلم با فرض علم به اختلاف هم واجب بین العقلا نیست، بلکه ترجیحی است که به نظر حقیر هم حق با ایشان است.
۸- اشکال دیگری که بر بنای عقلا شده است، وجود اطلاقات است. یعنی آیات و روایاتی که جواز تقلید از آنها استخراج میشود، فقط مبین رجوع جاهل به عالم است و نه بیشتر.
بر این اشکال، ایراداتی کردهاند و پاسخهایی دادهاند که مختصر و مفید آنها را بررسی میکنیم:
۱- ممکن است پاسخ داده شود که با بنای عقلا، میتوان اطلاقات را تقیید زد.
در جواب گفته شده است از آنجایی که بنای عقلا دلیل عقلی است و اطلاقات دلیل شرعی و با توجه به حکومت دلیل شرعی بر دلیل عقلی نمیتوان بر عکس عمل کرد و دلیل شرعی را با دلیل عقلی قید زد.
۲- بعضی هم فرمودهاند که این آیات و روایت فقط از باب تأیید و ارشاد به حکم عقل است و نه بیان اطلاق.
در جواب گفته شده است که اولا این ادعا دلیل میخواهد و ظاهرا تنها دلیل آن در اینجا همان بنای عقلا است که در این صورت دوراست و به جهت دور نمیتوان به آن استناد کرد و ثانیا به توجه به این مقدمات:
۱) این اطلاقات هم در آیات وجود دارد و هم در روایات و قرآن کلام الله است و الله تعالی احکم الحکما است، معصومینb نیز حکیمترین مخلوقات او.
۲) عالم و اعلم در همه زمانها بودهاند و خواهند بود و از جمله در زمان معصومینb.
۳) اختلاف بین علما در علوم مختلف و از جمله همین استنباطات فقهی همواره بوده و حداقل علم اجمالی بر این موضوع وجود داشته است.
۴) حداقل در دورههایی که برای ما قابل شناسایی است، رجوع به اعلم با فرض علم به اختلاف نظرها، اختلافی است.
پس اگر قرار بود قیدی مود نظر شارع مقدس باشد، باید بیان میشد، پس یا بیان نشده است که تکلیف روشن است یا بیان شده و به دست ما نرسیده که تکلیف این مورد هم بلاخلاف روشن است و در هر دو صورت، تکلیف از ما برداشته است.
در ضمن دلایلی وجود دارد که در زمان ائمهb، ایشان با وجود اعلم، مراجعه به عالم را مجاز شمردهاند که این مورد اخیر را اواخر این مسأله، ضمن دلایل مخالفان لزوم تقلید از اعلم بررسی خواهیم کرد تا ببینیم سندا معتبر است یا خیر و اگر هست متنش مؤید چنین ادعایی هست یا خیر.
در ضمن میگویند که به دو علت دیگر نیز مقید کردن این اطلاقات اشکال دارد:
۱- احتمال مطلق بودن این آیات و روایات از بدیهیات یا مسلمات نیست، لذا باید برای تقیید آن، دلیلی خاص داشت و این دلیل خاص هر چه باشد، بنای عقلای مورد اختلاف نیست. مثلا ممکن است روایت معتبری این را قید بزند.
۲- با توجه به این که رجوع به اعلم جزء مستقلات عقلیه نیست، نمیتوان اطلاقات را تأویل نمود.
* جمعبندی این بخش:
هر چند کبرای قضیه برای ما تا حدودی قابل قبول است و بنای عقلا، مگر در مواردی که به دلیلی استثنا میشود، منجز و معذر است، اما به سایر جهاتی که بررسی شد، این دلیل نیز تام نبوده و لزوم رجوع به اعلم نه تنها از بنای عقلا استخراج نمیشود، بلکه ادعای خلاف آن، یعنی اینکه بنای عقلا در عدم لزوم رجوع به اعلم و صرفا ترجیح آن است، اظهر است.
این نکته تکراری را هم عرض کنم و برویم سراغ سیره متشرعه. حتی اگر بنای عقلا در عدم لزوم تقلید از اعلم باشد، باید سایر دلایل را بررسی کرد و دید که آیا شارع مقدس به این بنای عقلا مخالفتی داشته یا خیر. چرا که ممکن است معلوم شود، نظر شارع در تقلید فروع فقهی لزوم تقلید ازاعلم باشد، کما اینکه تعدادی از اجلا مانند خود مرحوم آخوند، در عباراتی که خواندیم، اشاره کردهاند که بنای عقلا درلزوم تقلید از اعلم قابل قبول نیست و این سیره مبین وجوب و لزوم نیست، اما مستقیم یا غیر مستقیم فرمودهاند که به فلان دلیل یا فلان دلایل، معلوم میشود که نظر شارع استثناء در تقلید احکام دین، مراجعه به اعلم بوده است.
بسیار خب! تا اینجا که چنین چیزی معلوم نشد، اما هنوز دلایل زیادی مانده که بعضا به مراتب جدیتر از اینهایی است که تا به حال بررسی کردیم که بماند برای جلسه بعد که إن شاء الله بعد از ماه مبارک رمضان است.
و صلی الله علی محمد و آله