$


شرط مرد بودن در مرجع تقلید - جلسه ۴

$

* سیره مستمره تا زمان معصومj

این مطلب، همان سیره متشرعه است که قیدی هم به آن اضافه شده است. یعنی به ادعا شده است که صورت مستمر این گونه بوده است که همواره افراد متشرع برای پرسش از مسائل دینی، به مردان رجوع می‌کرده‌اند و این سیره تا زمان معصومینb ادامه داشته و در نتیجه به نوعی کاشف از نظر ایشان است.

در رابطه با سیره متشرعه و همین‌طور ارتکاز متشرعه که این مورد آخر را در بند بعدی بیش‌تر بررسی می‌کنیم، هم در اصول فقه و هم در مباحث مختلف فقهی، مکرراً صحبت کردیم که این‌ها به خودی خود حجت نیستند و باید شرایطی را داشته باشند و شرایطی را هم نداشته باشند، تا حجیت پیدا کنند.

مثلا باید به بلافصل، متصل به زمان معصوم باشد و محرز هم شود و بر اساس استحصاب قهقهرایی نباشد. باید در منظر و مرآی معصوم باشد که سکوت او حمل بر تأیید باشد. تازه موافقت معصوم، همواره به معنای مخالفت با حالت مقابل نیست. یعنی موافقت معصوم، صرفا مبین جواز است و نَه لزوم و وجوب، مگر به قرینه‌ای معلوم شود که لزوم و وجوبی در آن هست.

همین‌طور این سیره ادعایی نباید مخالف نظر و سیره دسته دیگری از متشرعین باشد. مهم‌تر این‌که نباید مخالف آیه‌ای از قرآن یا روایات معتبر باشد.

این را هم اشاره کنم که گفتیم این سیره نباید، ناشی از سیره عقلا باشد، چرا که در این صورت ملحق به سیره عقلا است و خودش اعتباری ندارد که در این‌باره در بخش دوم بحث که دلایل موافقان مراجعه به بانوی فقیه و مجتهد هست، بررسی خواهیم کرد.

با توجه به این مقدماتی که عرض شد، به این نکات عنایت بفرمایید.

۱- فرض کنیم متشرعین تا زمان حضور معصومb، همه فقط به مردها مراجعه می‌کردند. آیا ممکن نیست این مسأله دلیلش فتوای خود فقها باشد؟! چنین امکانی نَه تنها منتفی نیست، بلکه بسیار هم محتمل است، پس در این صورت این سیره استقلالی ندارد و به قولی مدرکی است و تابع مدرک خود است، لذا ولو محرز شود تا زمان معصومینb هم بوده و در مرآ و منظر ایشان هم بوده و سایر شرایط را هم دارا است، باز به جهت عدم استقلال، نمی‌توان آن را به عنوان دلیل مستقل مطرح کرد.

   یک مثال تکراری عرض کنم که مطلب خاطرتان بیاید. ممکن است کسی بگوید که دلیل لزوم ذبح شرعی، سیره متشرعه متصل به زمان معصوم است. این در حالی است که می‌دانیم این سیره ناشی از فتوای فقها است و فتوای فقها هم ناشی از آیات و روایات، لذا در این‌جا نمی‌توان به سیره استناد کرد و باید دلایل و مدارک فقها را بررسی نمود. در ما نحن فیه هم این سؤال هست که آیا سیره و ارتکاز متشرعه ناشی از نظرات علما بوده است؟ یا مستقل از این‌ها بوده است؟ و وقتی می‌توان به آن استناد کرد که اولا محرز شود ناشی از اموری مانند فتوای فقها نبوده و ثانیا سایر شرایط را هم داشته باشد که حداقل شرط اول، یعنی احراز، معلوم و قطعی نیست، بلکه مشکوک و محتمل است.

۲- از کجا می‌توان گفت که این سیره تا زمان معصوم بوده است؟ شاید در مواقع و مواضعی بوده است که افرادی به زنان مراجعه می‌کرده‌اند. یا اگر بانویی بوده و امکان مراجعه به او بوده است، چنین اتفاقی می‌افتاده است. بعید نیست علت رجوع متعارف افراد به مردان مجتهد به جهت مسائلی غیر از مطالب مورد نظر آقایان باشد. مانند آن‌که زنان مجتهد بسیار اندک بوده‌اند یا دست‌رسی به آن‌ها کمتر بوده است که در نتیجه یا کمتر به آن‌ها رجوع می‌شده و یا خبر آن کمتر به ما رسیده است. چه بسا خانواده بانویی که مجتهد بوده، احکام را از او می‌پرسیده‌اند و بر اساس آن عمل می‌کردند و طبیعتاً خبرش هم به ما نرسیده است. بعیئ نیست عدم مراجعه عمومی به بانوان، ناشی از آداب و رسوم حاکم بر جامعه مردسالارانه بوده باشد که هم برای مردها جا افتاده بود و هم مورد قبول بانوان بوده و به موجب آن، این مراجعه کمتر یا به ندرت انجام می‌شده است و این چیزی است که انکار آن محال است.

۳- اتفاقا هم در تاریخ و هم در حدیث موارد متعددی داشته‌ایم که افراد متشرع چه در اصول و چه در فروع به زنانی مانند حضرت صدیقه کبریh، حضرت زینب کبری، فاطمه بنت حسن که همسر امام سجاد و مادر امام باقرb هم بودند، حمیدة المصفی که همسر امام صادق و مادر امام کاظمb بودند و نیز حضرت فاطمه معصومه مراجعه می‌کردند و این مراجعه از باب استماع حدیث یا مراجعه به مسأله‌گو نبوده است. این‌ها مثال‌های نقض است که احراز را به طور قطع زیر سؤال می‌برد. ما این مطلب را که می‌تواند به عنوان دلیلی بر جواز مراجعه به بانوان فقیه مطرح کرد، در قسمت بعدی هم مرور خواهم کرد و مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۴- وقتی بعضی از فقهای ما یا تصریح کرده‌اند که می‌توان به بانوی مجتهد رجوع کرد و یا رجولیت را جزء شرایط مرجع تقلید ندانسته‌اند، سیره متشرعه در این‌جا مخدوش می‌شود، مگر بگوییم این بزرگان متشرع نبوده‌اند.

* جمع‌بند این بخش:

این سیره نَه اتصالش به زمان معصوم محرز است و نه سایر شرایط را دارد، در حالی که عدم هر کدام از این شرایط به تنهایی سیره را از حجیت می‌اندازد.

* ارتکاز متشرعه

گفتیم که ارتکاز عبارت است از رسوخ مفهومی خاص در ذهن همه یا اکثر قریب به اتفاق افراد به طور عام یا متشرعین به طور خاص. اولی می‌شود ارتکاز عقلا و دومی می‌شود ارتکاز متشرعه.

در استدلال به این دلیل می‌فرمایند که اگر از متدینین و ملتزمین به احکام شرعی، سؤال کنیم، می‌گویند که مجتهد باید مرد باشد و ارتکاز متشرعه هم مانند ظواهر، حجیت دارد.

در اشکال به این دلیل به این نکات عنایت بفرمایید.

۱- حجیت ظواهر هم در همه جا محرز نیست، بلکه شرایطی دارد که در آن صورت می‌تواند حجت باشد.

۲- از آن‌جایی که ارتکاز افراد و از جمله متشرعه معمولاً ناشی از مسائل مختلف و از جمله آموزه‌های اجتماعی و فرهنگی حاکم بر محیط آن‌ها می‌باشد، معمولاً شرایط حجیت را ندارد، چرا که تحت تأثیر عواملی مختلفی قرار دارد که یکی از آن‌ها ممکن است شرع باشد. حالا این‌که این شرع، نسبت به سایر عوامل چقدر مؤثر است باید تأمل کرد.

   مثلاً در ما نحن فیه، با توجه به این‌که این ارتکاز ناشی از آداب رسوم عربی یا ایرانی است و یا به این دلیل که به جهات مختلف امکان تحصیل و رسیدن به مرحله اجتهاد برای بانوان کمتر بوده است، یا دست‌رسی به آن‌ها محدود بوده، حاصل شده است، لذا نمی‌تواند مبنای کار قرار گیرد.

   مثالی عرض کنم که مطلب روشن‌تر شود. در سال‌های نه چندان دور اگر از متشرعه و حتی غیر آن‌ها در مورد رانندگی بانوان یا بسیاری مسائل دیگر سؤال می‌شد، به یقین ارتکاز آن‌ها، انحصار این قبیل مسائل در مردان بود، اما می‌بینیم که عموم فقها، البته با فرض حفظ موازین شرعی، به ممنوعیت و حرام بودن آن برای بانوان فتوا نمی‌دهند.

* جمع‌بند این بخش:

پس اولاً حجیت خود ارتکاز، چه از متشرعه باشد و چه از غیر ایشان، محل کلام است و ثانیاً به جهات گفته شده در این قسمت و قسمت قبل، این ارتکاز می‌تواند ناشی از مسائلی باشد که آن را در موضوع بحث ما مخدوش می‌کند.

در ضمن نباید فراموش کرد که رفتار متشرعه را باید با شرع سنجید و اگر قرار باشد، شرع را هم با آن بسنجیم، بعید نیست گرفتار دور شویم که دور هم باطل است.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه