$


مصافحه با نامحرم - جلسه ۳

$

جلسه گذشته تا پایان بند یک مطلب آقای حیدری را نقد و بررسی کردیم و امروز ادامه مطالب ایشان را بررسی می‌کنیم.

در ادامه مطلب آمده است:

۲- صحیحة أبی‌بصیر و موثَّقة سماعة بن مهران؛ قال: سألتُ أباعبدالله ع عن مصافحة الرجل المرأة؟ قال: «لا یصافحها إلاّ من وراء الثوب».

و موثَّقة سماعة بن مهران؛ قال: سألتُ أباعبدالله ع عن مصافحة الرجل المرأة؟ قال: لا یحلّ للرجل أن یصافح المرأة، إلاّ امرأةً یحرم علیه أن یتزوَّجها: أخت أو بنت أو عمّة أو خالة أو ابنة أخت أو نحوها، فأما المرأة التی یحلّ له أن یتزوّجها فلا یصافحها إلاّ من وراء الثوب، ولا یغمز کفّها».

و اما عرایض بنده:

۱٫ ایشان در این دو بند به دو حدیث اشاره دارند که فعلا سند هر دو را در بندهای جداگانه بررسی می‌کنیم تا ببینیم وضعیت اعتبارشان از نظر ما چیست و بعد هم ببینیم آقای حیدری چه درباره آن گفته‌اند.

۲٫ روایت اول از الکافی (ح ۱۰۲۴۵) است. این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی، از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از ابوایوب الخزاز از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.

۳٫ روایت دوم هم از الکافی (ح ۱۰۲۴۴) است، اما ثقةالاسلام الکلینی این را از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد که یا ابن خالد البرقی است، یا ابن عیسی الاشعری، از عثمان بن عیسی از سماعه بن مهران روایت کرده است که این‌ها هم، همه از ثقات درجه یک هستند.

پس هر دو روایت بر مبنای ما معتبر درجه یک است. این را هم اضافه کنم که فارغ از اصطلاحات موثق و صحیحه و معتبره و …، تا جایی که من سراغ دارم، همه این دو طریق را معتبر می‌دانند. حالا که حدیث معتبر شد، ببینیم ایشان با این دو حدیث چه می‌کنند.

 

إن التحریم المذکور فی الروایتین لیس للمصافحة فی حد نفسها وانما بما توجبه عادة لضعاف النفوس من تحریک القوی الشهوانیة والوقوع فی الفتنة، فالتحریم لأمر عارض علی المصافحة ولیس للمصافحة نفسها. وتوجد قرائن تدل علی صحة هذا الفهم وتقیید الروایات بقیود لبیة وزمکانیة من قبیل ما ورد أن الإمام علیّ اوصی (بأن تکون مصافحة الأخت لأخیها من وراء الثوب ، ونهی أن تلبس المرأة الثیاب المصبوغة بحضور إخوتها ، بل ورد یجب أن تستر شعرها من أخیها؛ کی لا تفتنه.

۱٫ اول ببینیم ایشان چه می‌گویند. ایشان ادعا می‌کنند که نهی در این دو روایت، به خاطر خود مصافحه نیست، بلکه به جهت چیزی است که برای نفس‌های ضعیف از تحریک قوای شهوانیه و وقوع در فتنه حاصل می‌شود. پس نهی به جهت امور عارضی است و نَه خود مصافحه. سپس می‌فرمایند برای این فهم و تقیید، قرائنی وجود دارد. پس اشاره‌ای به حدیثی از امیر مؤمنانj می‌کنند که توصیه کردند که مصافحه خواهر و برادر هم از پشت پوشش باشد و همین‌طور این‌که زن لباس رنگین در حضور برادرش نپوشد، همین‌طور این‌که لازم است موی خود را از برادرش بپوشاند، تا در فتنه نیافتد.

۲٫ خب! این شد ادعای ایشان و اشاره مختصری به دلایل. ایشان در ادامه این مطالب را باز می‌کنند و ما هم همان‌جا به این‌ها خواهیم پرداخت. فعلاً متن را ادامه دهیم.

 

بل وردت روایات فی مصافحة المجوسی والناصبی من وراء الثیاب خشیة من سرایة النجاسة لا لحرمة المصافحة نفسها، و نظیر ذلک ورد فی مصافحة الاجنبیة و هو خشیة الشهوة و الفتنة، ولذا لا نجد احداً من الفقهاء من افتی بحرمة لبس الملابس الملونة امام الاخ ولا حرمة مصافحة المجوسی او الناصبی، فالنهی اعمّ من الحرمة، فهناک کثیر من الامور المنهی عنها وجاءت بلسان ظاهره الحرمة ولم یفت بحرمتها فقیه من قبیل ما ورد عن یونس بن یعقوب قال: سألتُ أباعبدالله (ع) عن خروج النساء فی العیدین والجمعة؟ فقال: لا، إلاّ امرأةً مُسِنّةً».

۱٫ ایشان در اثبات ادعای خود، به چند چیز اشاره می‌کنند که خلاصه‌اش این است.

  1. نهی مصافحه با مجوسی و ناصبی، فی‌نفسه نیست، بلکه عارضی و به جهت ترس از سرایت نجاست است و آن‌چه در مصافحه نامحرم آمده است هم همین‌گونه است و از ترس شهوت و فتنه است.
  2. با این‌که نهی پوشیدن لباس رنگی نزد برادر، وارد شده است، اما کسی از فقها، حکم به حرمت آن نداده است.

بعد هم اضافه می‌کنند که موارد بسیاری هست که از آن نهی شده و به ظاهر در حرمت آمده است، اما فقیهی فتوا به حرمت آن نداده است. در نهایت این پاراگراف هم به حدیثی اشاره می‌کنند که خروج زنان، حتی در عیدین و جمعه هم نهی شده است، مگر مسن باشد، گویی می‌خواهند بگویند این‌جا هم نهی وجود دارد و چرا حمل بر وجود نمی‌کنند؟!

فعلا همین مقدار را بررسی کنیم، تا به دو پاراگراف آخر این بند هم برسیم.

۲٫ اولین چیزی که به آن اشاره کرده‌اند، احادیثی است، مانند روایت الکافی (ح ۳۶۶۷) که مرحوم ثقةالاسلام الکلینی، آن را از حمید بن زیاد از حسن بن محمد بن سماعه از وهیب بن حفص از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند و می‌فرماید مصافحه با یهودی و نصرانی نداشته باش، مگر از پشت لباس.

فقها در برخورد با اهل کتاب و ناصبی و مانند آن، سه دسته‌اند. دسته اول این‌ها یا بعضیشان را نجس می‌دانند. دسته دوم، این‌ها را نجس نمی‌دانند، اما مشرکان را نجس می‌دانند. دسته سوم هم مثل ما قائل به طهارت ذاتی انسان هستند و هیچ کدام را فی نفسه نجس نمی‌دانند. با این توضیح، شاید هیچ فقیهی، حتی آن‌ها که اهل کتاب یا نواصب را نجس می‌دانند، این دست روایات را حمل بر حرمت دست دادن با این‌ها و لزوم دست دادن از پشت پوشش نکرده‌اند و هر کدام بسته به این‌که از کدام دسته باشند، توجیهی برای آن ذکر کرده‌اند.

۳٫ بعد به روایت دیگری از الکافی (ح ۱۰۲۴۶) اشاره کرده‌اند که از علی بن ابراهیم از محمد بن سالم از بعض اصحابش از حکم بن مسکین از سعیده و منة، دو خواهر محمد بن ابی‌عمیر نقل کرده است که این دو خواهر از امام صادقj سؤال کردند که خواهر به دیدار برادرش می‌رود؟ ایشان فرمودند: «آری!» سؤال کردند که با او مصافحه می‌کند؟ امامj در جواب فرمودند که از پشت لباس و در نهایت هم می‌گویند هنگامی که به دیدار برادرت می‌روی، لباس رنگین نپوش.

اگر کسی این روایت را به هر دلیل، مثلاً وجود در الکافی، معتبر بداند، قرینه دیگری است بر مطلب قبل و مؤیدی دیگر بر نظر آقای حیدری. چرا که نَه مصافحه با برادر، فی نفسه حرام است و نَه پوشیدن لباس رنگین نزد او، فی نفسه ممنوع می‌باشد، مگر به دلیلی عارضی. مثلاً این‌که آن برادر بیمار جنسی باشد، یا شهوت زیادی داشته باشد که طبیعتاً باید احتیاط کرد و نَه خود را و نَه او را به مهلکه نیانداخت. تا این‌جا مربوط به کسانی بود که این حدیث را معتبر می‌دانستند. اما این حدیث برای ما معتبر نیست، چرا که هر چند علی بن ابراهیم و حکم مسکین از ثقات درجه یک و محمد بن سالم هم از ثقات درجه دو است، اما بعض اصحاب محمد بن سالم و دو خواهر ابن ابی‌عمیر، همگی مجهول هستند و راهی برای توثیق آن‌ها نیست، لذا ما نمی‌توانیم به آن استناد کنیم و باید آن را کنار بگذاریم.

۴٫ اشاره ایشان در قسمت آخر این پاراگراف به حدیثی است که در الکافی (ح ۱۰۲۹۲)، معانی الأخبار (ص ۱۵۵) و التهذیب (ج ۷، ح ۱۹۵۱) آمده و مشابه مفهوم آن، در روایات دیگر مانند الکافی (۱۰۲۹۱) نیز موجود است. روایت الکافی (ح ۱۰۲۹۲) و التهذیب (ج ۷، ح ۱۹۵۱) به واسطه محمد بن علی که ابوسمینه است، برای ما معتبر نیست، لذا نمی‌توان در اثبات یا رد چیزی به آن استناد جست، یا از آن کمک گرفت. اما روایت معانی الأخبار (ص ۱۵۵) را شیخ صدوق از پدرش از احمد بن ادریس القمی از محمد بن حسن بن ابی‌الخطاب از حسن بن علی بن فضال از علی بن یعقوب الهاشمی از مروان بن مسلم از محمد بن شریح روایت کرده است که علی بن یعقوب و محمد بن شریح از ثقات درجه دو و سایرین از ثقات درجه یک هستند. روایت دوم الکافی (ح ۱۰۲۹۱) هم از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن علی بن فضال از مروان بن مسلم از محمد بن شریح روایت شده است که این فرد آخر از ثقات درجه دو و سایرین از ثقات درجه یک هستند. با این حساب این دو روایت را که مفهوم یکسانی دارند، می‌توانیم برای رد یا تأیید مطلبی پای کار بیاوریم و در نتیجه فرمایش آقای حیدری، کاملا مقبول می‌شود. من مطلب ایشان را به زبانی دیگر بیان می‌کنم. اگر فقها به استناد روایات مورد بحث، مصافحه با نامحرم را حرام می‌دانند، باید خروج زن، حتی در عیدین و جمعه را هم حرام بدانند، مگر از باب ضرورت یا اضطرار.

۵٫ در این‌جا نکته‌ای را بر اساس مبنای خودمان یادآوری کنم. ما در بحث اوامر و نواهی گفتیم که ظهور اولیه اوامر و نواهی الهی، در وجوب یا حرمت نیست، بلکه در توصیه و تنزیه است، یعنی نهایتاً ظهور در استحباب و کراهت دارد، مگر به قرینه‌ای داخلی یا خارجی، وجوب یا حرمت آن معلوم شود که در این‌جا نَه تنها چنین قرینه‌ای نیست، بلکه اتفاقاً قرائنی بر خلاف آن هست.

 

وعن السکونی، عن أبی‌عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): إذا جلست المرأة مجلساً فقامت عنه فلا یجلس فی مجلسها رجلٌ حتّی یبرد».

ومن مجموع هذه القرائن یحصل الاطمئنان أن النهی کان لا للتحریم وانما لتفادی وقوع بعض اللوازم المحرمة بطبیعة الحال.

۱٫ ایشان در نهایت این بند دوم، به حدیثی دیگر از الکافی (ح ۱۰۳۸۷) استناد می‌کنند که از علی بن ابراهیم از پدرش از حسین بن یزید النوفلی از اسماعیل بن زیاد السکونی روایت شده است و همه از ثقات درجه یک هستند. در این حدیث آمده است که اگر اگر خانمی در جایی نشسته بود و بلند شد، در جایش منشین تا آن‌که سرد شود. چه این روایت را به ظاهر کلام معنا کنیم که گفته شد و چه اصطلاحی معنا کنیم که یعنی خود را از معرض گرمای بدن، بوی عطر یا بدن زن و مانند این‌ها حفظ کن، در هر دو صورت، تا جایی که من سراغ دارم، همه یا حداقل اکثر محدثین و فقها اتفاق نظر دارند که پرهیز از این امور فی‌نفسه واجب نیست، بلکه به جهت پرهیز از گرفتار شدن به فتنه و فساد است که باز هم می‌بینیم جنبه تنزیهی دارد.

۲٫ تا این‌جا، حتی اگر مواردی را که خودمان قبول نکردیم، کنار بگذاریم که باید کنار بگذاریم و با عنایت به این‌که نهی این دست روایات را نمی‌توانیم حمل بر حرمت فی نفسه کنیم، می‌بینیم مرتباً نظر ایشان تقویت می‌شود و این احتمال جدی‌تر می‌شود که اولاً این نهی‌ها تنزیهی است و ثانیاً «باء بسخط من الله» که در روایت قبل بود، را قرینه‌ای بگیریم بر نهی مصافحه به دلایل عارضی مانند تهییج شهوت. حال ببینیم در ادامه چه می‌گویند و در نهایت خودمان چه چیز اضافه‌تری داریم و نهایتاً به چه می‌رسیم.

۳٫ همین‌جا این مطلب را عرض کنم که اگر در آینده، دلیل یا دلایلی نداشته باشیم که این حرف‌های آقای حیدری را نفی کند، احتمال مفوض ایشان آن قدر قوی شده است که إذا جاء الإحتمال، بطل الإستدلال وارد شود و حکم ممنوعیت مصافحه با نامحرم را مخدوش کند. به عبارت دیگر اگر از این حرف‌ها، مانند آقای حیدری، فلسفه تامه حکم مورد نظر را کشف کرده باشیم، تکلیف روشن است که ممنوعیتی که بیان شده است، به جهت پرهیز از فتنه و فساد بوده است و اگر چنین بیمی نباشد، سالبه به انتفاء موضوع می‌شود. حتی اگر این حرف را به قطع نپذیریم، به نظر حقیر این احتمال، آن قدر قوی شده است که إذا جاء الإحتمال، بطل الإستدلال وارد شود و خود را نشان دهد و ناچار به حکم بر برائت باشیم. اما یادمان باشد، این جمع‌بندی موقت است و هنوز راه داریم تا به جمع‌بندی نهایی برسیم.

خب! بند بعدی بماند برای جلسه بعد.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه