$
بحثمان بر سر مقدمات اجتهاد بود.
در جلسات اولیه این بحث، مطالبی را بررسی کردیم که قاعدتا در همه یا اکثر ابواب فقهی، کاربرد داشت و تدریس آنها در حوزه های علمیه متعارف است.
جلسه گذشته هم به مطالبی پرداختیم که هر چند در حوزههای علمیه تدریس نمیشود و در همه ابواب فقهی هم کاربرد ندارد، اما اجتهاد در تعدادی از مسائل فقهی، متوقف بر آنها است.
امروز هم چند نمونه دیگر را عرض میکنم و ختم کلام تا إن شاء الله از جلسه آینده بحث جدید را شروع کنیم.
– شیمی: خاطرم هست زمانی پیگیر مسألهای درباره حکم ژلاتین بودم که از کلاژن درون پوست و بیشتر استخوان حیوانات به دست میآید. آیا مطلقا نجس است یا پاک، حلال است یا حرام یا باید تفصیل قائل شد و از اینگونه مسائل. تازه اینجا بود که متوجه شدم بعضی از آقایان معنای مفهوم انقلاب یا استحاله را درک نکردهاند. البته توضیح میدهند، دست هم توضیح میدهند، اما درک نکردهاند. مانند کسی که کنار استخر است و روی زمین، با دقت بسیار و کاملا درست، حرکات دست پا و سر را در شنای کرال سینه یا هر شنای دیگری توضیح میدهد و حتی بیننده شنا بلد هم میبیند که خیلی خوب توضیخ میدهد، اما وقتی داخل آب میافتد، به قول دوستان آنچنان گرد و خاکی در آب میکند که گاهی احساس میشو باید ناجی غریق را خبر کرد. البته این را فراموش نکنیم که معمولا در فقه، عرف مبنا است نه دقتهای عقلی و علمی، به نظر حقیر استحاله یا در شرایط خاص، انقلاب هم از این قاعده استثنا نیست، اما با این حال دانستن بعضی مسائل شیمی، بسیار مفید است.
– کسب و کار، بیمه، بانکداری و بورس: فردی که میخواهد در اینگونه عمور فتوا دهد، لازم است اطلاعات مناسب و حرفهای از آنها داشته باشد. خصوصا در مواردی مانند بیمه و بانک که پیچیدگیهای خاص خود را دارد، به نظر میرسد که فهم بعضی از ما درست نیست. دوستان میدانند که حقیر با توجه به تحصیلات دانشگاهی و تجربه شخصی، اطلاعات جستهگریختهای در باب اینگونه مسائل دارم، باید اعتراف کنم که به جهت عدم آگاهی حرفهای بعضی از ما، در دامهایی گرفتار میشویم که خواسته یا ناخواسته در مسیرمان قرار دارد.
– ریاضیات: علاوه بر اینکه روح منطق ریاضی در همه فقه و برای استنباط همه مسائل لازم است، دانستن ریاضی در مسائلی مانند احکام ارث، معاملات و بعضی احکامی که پای نجوم و غیر آن به آن وارد میشود، اهمیت ویژهای دارد. این مقدار قطعا بیش از مقداری است که طلبههایی که با سیکل یا حتی دیپلم غیر ریاضی و تجربی وارد حوزه شدهاند، یاد گرفتهاند. تازه اگر خوب یاد گرفته باشند و نه با تک ماده یا نمرههای پایین.
– موسیقی: بخش بسیار کوچکی از فقه که بخش بزرگی از جامعه را متوجه خود کرده است، موسیقی است. بعضی از نظراتی که آقایان در باب موسیقی میفرمایند، نشان از دارد که شناخت مناسبی از علم موسیقی و حواشی آن ندارند. البته عرض حقیر این نیست که مجتهد حتما با نوازنده یا آهنگسازباشد، کما اینکه در موارد قبل هم لازم نیست، جراح یا شیمیدان و امثال اینها باشد، بلکه آشنایی لازم و تخصصی با این امور است تا مثلا فرق جنسیت خواننده با جنس صدا را متوجه باشد که در فقه استدلالی موسیقی در این مورد هم صحبت کردیم که صدای زنانه یا بچگانه که معمولا چپکوک میگویند و در تقسیمبندی چهارگانه صداهای موسیقایی، از حد میانه به سمت آلتو و سوپرانو تمایل دارد با جنسیت خواننده فرق دارد. یا وقتی صحبت از موسیقی مطرب حرام میکنند و پای میزان شش هشتم را وسط میکشند، مطالبی میگویند که گاهی صدای اهل فن را در میآورد.
– روانشناسی: در بعضی از احکام، مانند موسیقی، احکام سن تکلیف، قصاص و دیات و مانند آن، اطلاعات روانشناسی و تربیتی بسیار مهم است.
– کلام: بعضی مباحث کلامی حداقل در باب طهارت و نجاست کاربرد دارد. مثلا در بحث مشرکین و غلات که در بحث نجاست کفار و مشرکین مطرح میشود، کاربرد دارد. هر چند بعضی از فقها مانند حقیر قائل به طهارت ذاتی همه انسانها هستیم، اما اگر کسی نظری مانند مشهورفقهای بزرگوار ما داشته باشد، در تشخیص مصادیق کفار و مشرکین نیاز به دانستن عقائد آنها دارد تا بیجهت بعضی از فرقهها و گروهها را در زمره این افراد وارد نکرد یا بر عکس عدهای را به نادرست از این دایرع خارج نکرد.
آنچه در این بخش عرض کردم، بسیار مختصر و فقط از باب بیان این مسأله بود که فقاهت تنها در گیر و دار مباحث قرآن و حدیث یا اصول فقه ومانند آن نیست و مسال دیگری هم لازم است که بعضی از ما از آن غافل هستیم.
أن شاء دو هفته آینده بحث را از ابتدای التخطئه و التصویب شروع میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آل محمد