$
امروز بیشتر به متن کفایه می پردازیم و مطالب را در حاشیه آن نعرض میکنم تا این بحث تعریف اجتهاد را تمام کنیم و إن شاء الله از جلسات آینده وارد مباحث اصلیتر شویم.
* متن کفایه:
و لا یخفی أن اختلاف عباراتهم فی بیان معناه اصطلاحا لیس من جهة الاختلاف فی حقیقته و ماهیته لوضوح أنهم لیسوا فی مقام بیان حده أو رسمه بل إنما کانوا فی مقام شرح اسمه و الإشارة إلیه بلفظ آخر و إن لم یکن مساویا له بحسب مفهومه کاللغوی فی بیان معانی الألفاظ بتبدیل لفظ بلفظ آخر و لو کان أخص منه مفهوما أو أعم.
تبیین فرمایش صاحب کفایه:
ناگفته نماند اختلاف عبارات اصولیون در بیان معنای اصطلاحی اجتهاد، نه به خاطر آن است که در حقیقت و ماهیت آن با هم اختلاف نظر دارند، زیرا آشکار است که اصولیون در مقام بیان حد یا رسم اجتهاد نیستند، بلکه تنها درصدد شرح اسم و لفظ اجتهاد و اشاره به آن، به وسیله لفظ دیگر هستند، هرچند لفظ یادشده برحسب مفهوم، مساوی اجتهاد نباشد، همانگونه که اهل لغت در هنگام بیان معانی الفاظ، لفظی را به لفظ دیگری مبدل میسازند، هرچند لفظ دوم برحسب مفهوم، اخص یا أعم از لفظ اول باشد.
سخنی در باره این عبارات
– این فرمایش مرحوم آخوند قابل قبول نیست، چرا که دیدیم ماهیت اجتهاد درتعاریف فوق با هم متفاوت بود. مثلا در تعریف دومی که مرحوم آخوند فرمودند، این تفاوت در ماهیت، شاید در الحکم الشرعی خیلی جلوه نکند و بگوییم منظور همان وظیفه شرعی است که قاعدتا هم همین است، اما در ملکه اینگونه نیست و بود و نبود این ویژگی تفاوت جدی در مفهوم اجتهاد به وجود میآورد. یا مثلا پذیرفتن تحصیل ظن یا پذیرفتن تحصیل حجت شرعی، تفاوت در ماهیت ایجاد میکند.
– مقایسه آخوند درباره تعریف مورد نظر و تعاریفی که پیش از این در کتاب کفایه داشت با نظر اهل لغت، در معرفی لغتها، مقایسه درستی نیست. چرا تعریف اجتهاد در فقه، تعریفی تخصصی از امری تخصصی است و یک تعریف تخصصی از یک امر تخصصی قابل مقایسه با یک تعریف عمومی از یک امر تخصصی یا عمومی نیست.
– البته ما هم موافقیم که نباید عمرمان را صرف تعاریف مختلف کنیم و همین مقدار که مفهوم بیان شد و طرفین منظور واحدی را دریافت کردند، کفایت میکند و این چیزی است که متاسفانه گاهی اوقات در مباحث حوزوی فراموش میشود.
* متن کفایه:
و من هنا انقدح أنه لا وقع للإیراد علی تعریفاته بعدم الانعکاس أو الاطراد کما هو الحال فی تعریف جل الأشیاء لو لا الکل ضرورة عدم الإحاطة بها بکنهها أو بخواصها الموجبة لامتیازها عما عداها لغیر علام الغیوب فافهم.
تبیین فرمایش صاحب کفایه:
از این توضیح روشن میشود که جایی برای ایراد به تعریفهای اجتهاد به جهت اینکه منعکس و مطرد، یعنی جامع افراد یا مانع اغیار نیست، نمیباشد، چنانکه در تعریف بسیاری از اشیاء، اگر نگوییم همه آنها، روال بدین منوال است یعنی مراد شرح اسم آنها است و نه بیان حقیقت آنها، چرا که احاطه به کنه، یعنی جنس و فصل، یا به خواص اشیا که سبب امتیاز آنها میشود، برای غیر علام الغیوب ممکن نیست. فافهم.
سخنی در باره این عبارات
– تعریف به اعم مانند آن است که در جواب فیل چیست؟ گفته شود: حیوان یا چارپا چرا که حیوان یا چهارپا اعم از فیل است و حیوانات دیگری را هم در بر میگیرد.
– تعریف به اخص مانند آنکه در جواب بنی هاشم کیستند؟ گفته شود: ذریه حضرت رسول اللهp چرا که جمعی از بنی هاشم هستند که از ذریه پیامبر نیستند.
– همانطور که در منطق گفته شده است، بهترین تعریف آن است که جامع و مانع باشد، یعنی همه افراد خود را شامل شود و از ورود غیر خود، جلوگیری کند.
– بعید نیست مرحوم آخوند با این همه مقدمه چینی که کرد، میخواهد بگوید حالا اگر تعریف ما هم خیلی جامع و مانع نبود، نباید ایراد گرفت. فافهم.
* متن کفایه:
و کیف کان فالأولی تبدیل الظن بالحکم بالحجة علیه. فإن المناط فیه هو تحصیلها قوة أو فعلا لا الظن. حتی عند العامة القائلین بحجیته مطلقا أو بعض الخاصة القائل بها عند انسداد باب العلم بالأحکام. فإنه مطلقا عندهم أو عند الانسداد عنده من أفراد الحجة و لذا لا شبهة فی کون استفراغ الوسع فی تحصیل غیره من أفرادها من العلم بالحکم أو غیره مما اعتبر من الطرق التعبدیة الغیر المفیدة للظن و لو نوعا اجتهادا أیضا.
تبیین فرمایش صاحب کفایه:
در هرحال، بهتر است در تعریف اجتهاد، ظن به حکم به حجة به حکم تبدیل شود، زیرا مناط در باب اجتهاد، تحصیل ظن نیست، بلکه تحصیل حجت است یا بالفعل یا بالقوه. حال حتی از نظر اهل سنت که قائل به حجیت مطلق ظنون هستند، یا نظر بعضی از علمای شیعه را که قائل به حجیت ظن به هنگام انسداد باب علم به احکام هستند را در نظر بگیریم، باز مناط، تحصیل حجت است. بنابراین، ظنون بهطور مطلق، نزد عامه یا هنگام انسداد نزد برخی امامیه از افراد حجت است. ازاینرو تردیدی نیست که به کار گرفتن وسع در تحصیل حجت هایی غیر از ظنون، مانند علم به حکم یا غیر آن از طرق تعبدی که مفید ظن نیست، حتی ظن نوعی، نیز اجتهاد است.
سخنی در باره این عبارات
– ظاهرا عموم عامه ظن را چه در حال انسداد و چه در انفتاح حجت میدانند. پس عملا ظن همواره برای آنها حجت است.
– در بین علمای ما نیز گروهی از انسدادیها مانند محقق قمی، صاحب قوانین، ظن را حجت میدانند، اما نه بالذات یا همیشه، بلکه فقط در زمان انسداد باب علم به احکام.
– در حالی که عموم اصولیون شیعه، ظن را حجت نمیدانند و این را به عنوان یک قاعده کلی پذیرفتهاند. البته برای هر قاعده کلی غیر ریاضی با حفظ شرایط ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشد، اما این استثنا شدن نیاز به دلیل محکم و مشت پر کن دارد.
– لذا در مجموع شاید بتوان گفت اجتهاد یعنی تحصیل حجت، خواه ظنیه باشد یا عملیه یا تعبدیه البته به شرط آنکه از نظر شرعی مجاز باشد.
– البته آنچه تا اینجا ذکر شد، اجتهاد در فقه بود وگرنه اجتهاد در اصول فقه، علم الحدیث، تاریخ و سایر علوم حوزوی هم مطرح است کما اینکه در سایر علوم مانند طب، معماری، مهندسیهای مختلف و . . . وجود دارد.
– نکته آخر آنکه در مورد انسدادی و انفتاحی إن شاء الله در جلسات آینده صحبت خواهیم کرد.
* متن کفایه:
و منه قد انقدح أنه لا وجه لتأبی الأخباری عن الاجتهاد بهذا المعنی فإنه لا محیص عنه کما لا یخفی غایة الأمر له أن ینازع فی حجیة بعض ما یقول الأصولی باعتباره و یمنع عنها و هو غیر ضائر بالاتفاق علی صحة الاجتهاد بذاک المعنی ضرورة أنه ربما یقع بین الأخباریین کما وقع بینهم و بین الأصولیین.
تبیین فرمایش صاحب کفایه:
از این تعریف یعنی اجتهاد، تحصیل حجت بر حکم است، روشن میشود که شخص اخباری، نباید از اجتهاد به این معنا ابا داشته باشد، زیرا راه گریز از اینگونه اجتهاد نیست. چنانکه پوشیده نیست که حتی اخباریها هم فی نفسه، حجت بر حکم به دست میآورند، با این نکته که فرد اخباری میتواند در حجیت برخی از امور که اصولی به اعتبار و حجیتش قائل است، نزاع کرده و از آن منع کند، و این منع، زیانی به اتفاقنظر بین اصولیها و اخباریها بر صحت اجتهاد به معنای یادشده است، وارد نمیکند، زیرا بدیهی است چه بسا اختلاف نظر بین خود اخباریها واقع میشود، همانگونه که میان اخباریها و اصولیون واقع میشود.
سخنی درباره این عبارات:
– مرحوم آخوند در این عبارات سعیکردهاند که دعوای اخباریها با اصولیون را تخطئه کنند که اصل کلامشان صحیح است و با توجه به بعضی آثار آنها معلوم میشود که اخباریها عملا اجتهاد در فروع را پذیرفتهاند، اما نه به سبکی که ما اصولیها پذیرفتهایم، بلکه در زیر مجموعههای بحث، اختلافات جدی و مهم و البته بعضا غیر مهم با اصولیها دارند.
– در رابطه با اخباریها و اصولیها و اختلافات بین آنها توجه به چند نکته مهم است.
– به نظر میرسد مشخص کردن مرز واقعی بین این دو گروه کاری ناشدنی است چرا که بین بعضی از مشاهیر اصولی، افرادی هستند که تمایل جدی به نظرات اخباریها دارند و بعضی از مشاهیر اخباری نیز هستند که گرایش جدی به نظرات اصولیون دارند. مثلا مرحوم میرزای نائینی که از بزرگان اصولی ما است در نگاهش به احادیث و خصوصا روایات موجود در الکافی نظری مانند اخباریها داشته به صرف اعتماد مرحوم کلینی به روایتی، آن را معتبر میدانستهاند تا جایی که در کتب اجلای فقهای ما مکررا از این نقل شده است که خدشه در اسناد روایات کتاب الکافی را حرفه فرد عاجز میدانستند و مرحوم آیت الله خویی در «معجم رجال الحدیث» (ج ۱، ص ۸۱) فرمودهاند: «و سمعت شیخنا الاستاذ الشیخ محمد حسین النائینی قدس السره، فی مجلس بحثه یقول: «ان المناقشه فی اسناد روایات الکافی من حرفة العاجز». در مقابل با مرور کتاب حدائق الناضره مرحوم شیخ یوسف بحرانی که از بزرگان اخباری است، مشاهده میشود که ایشان در حین بحثهای کتاب بسیاری از قواعد مورد نظر اصولیها را مطرح کرده و پذیرفتهاند.
– از جمله اختلافاتی که مشهور است بین اصولیها و اخباریها وجود دارد، میتوان به این موارد اشاره کرد:
– مخالفتشان با فلسفه و عرفان مصطلح که اکثر قاطع فقهای اصولی و از جمله خود استاد کل، مرحوم وحید بهبهانی نیز با ایشان موافقاند.
– مبانیشان در اعتماد به حدیث و جدا کردن روایات معتبر از غیر آن که هر چند بیشتر اصولیون مبانی آنها را قبول ندارند، اما خود در شرایط پذیرش حدیث اختلاف نظر دارند.
– عدم پذیرش آنها درباره بسیاری از مباحثی که در اصول فقه مطرح میشود و اینکه بسیاری از مباحث اصول فقه مورد قبول ما را باطل میدانند.
– نگاهشان به تقلید و رجوع غیر متخصص به متخصص به گونهای که ظاهرا بسیاری از آنها معتقد بودند فتوا فقط در قضاوت جایز است و مردم در امور عبادات و معاملات و مانند اینها باید خود مستقلا به روایات خصوصا روایات کتب اربعه فقهی شیعه یعنی، الکافی، الفقیه، التهذیب و الاتبصار مراجعه کنند.
و بسیاری مسائل دیگر که إن شاء الله در مباحث علم الحدیث عرض خواهم کرد و فعلا از بیان آن صرفنظر میکنیم.
– این نکته را هم اضافه کنم که اخباریها با تمام اشکالاتی که ما بر آنها داریم، خدمات بسیاری به مکتب اهل بیتb داشتهاند که از جمله آنها تدوین جوامع روایی مانند وسائل الشیعة، البرهان فی تفسیر القرآن، مستدرک الوسائل و جامعتر از همه اینها بحارالأنوار است که اگر کتاب جامع أحادیث الشیعة که زیر نظر مرحوم آیتالله بروجردی را استثثنا کنیم، هیچ رقیبی چه در دقت نگارش احادیث و چه در حجم و تعداد روایات ندارند.
– البته با توجه به مبنای ما اصولیها، نمیتوان منکر شد که نگاه آنها خصوصا به مبحث اعتبار احادیث و نیز مسأله اجتهاد و تقلید ضایعات مهمی نیز بر فرهنگ شیعی وارد کرد.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.