$
جلسات گذشته دلیلی عقلی جواز اجتهاد را عرض کرده، مطالبی هم درباره دلایل روایی مؤید آن گفتیم. بعد هم صحبت رسید که به اینجا که چرا اخباریها به اجتهاد مخالف بودند و مستندات روایی آنها چه بود.
اگر به خاطر داشته باشید، یک حدیث را روایت کردم و مطالبی را هم ذیل آن عرض کردم. امروز إن شاء الله چند حدیث دیگر را روایت میکنم.
۹/۲- معانی الأخبار (ص ۱۸۵): حدثنا محمد بن علی ماجیلویهe عن عمه محمد بن أبیالقاسم عن أحمد بن محمد بن خالد عن أبیه عن محمد بن یحیی الخزاز عن غیاث بن إبراهیم عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائهb قال قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَj: «لَأنْسُبَنَّ الْإسْلامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهُ أحَدٌ قَبْلی وَ لا یَنْسُبُهُ أحَدٌ بَعْدی. الْإسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ وَ التَّسْلیمُ هُوَ التَّصْدیقُ وَ التَّصْدیقُ هُوَ الْیَقینُ وَ الْیَقینُ هُوَ الْأداءُ وَ الْأداءُ هُوَ الْعَمَلُ. إنَّ الْمُؤْمِنَ أخَذَ دینَهُ عَنْ رَبِّهِ وَ لَمْ یَأْخُذْهُ عَنْ رَأْیِهِ. أیُّها النّاسُ! دینَکُمْ دینَکُمْ! تَمَسَّکوا بِهِ لا یُزیلُکُمْ أحَدٌ عَنْهُ، لِأنَّ السَّیِّئَةَ فیهِ خَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فی غَیْرِهِ، لِأنَّ السَّیِّئَةَ فیهِ تُغْفَرُ وَ الْحَسَنَةَ فی غَیْرِهِ لا تُقْبَلُ.»
* سند روایت:
این حدیث را شیخ صدوق از محمد بن علی ماجیلویه از عمویش، محمد بن ابیالقاسم از احمد بن محمد بن خالد از پدرش از محمد بن یحیی الخزاز از غیاث بن ابراهیم التمیمی از امام صادقj از پدران بزرگوارشان روایت کرده است
این حدیث را شیخ صدوق در الأمالی (ص ۳۵۱) نیز روایت کرده است. البته در الامالی به جای محمد بن یحیی الخزاز، احمد بن محمد بن یحیی الخزاز آمده است که خطای در استنساخ است.
* بررسی سندی (بر اساس آنچه در کلاسهای رجال و درایه بررسی شد):
همه رجال سند این روایت از ثقات بوده، احمد بن محمد بن خالد نیز در اینجا اشکالی ایجاد نمیکند.
* توضیح و جمعبندی:
۱- حدیث معتبر است.
۲- موارد زیر از این حدیث استنباط میشود:
– در این روایت امامj میفرمایند که اسلام یعنی تسلیم شدن. تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی الله تعالی که این اوامر و نواهی را از کتاب و سنت میفهمیم. این تسلیم شدن از تصدیق کتاب و سنت حاصل میشود و این تصدیق از یقین حاصل میشود. حالا وقتی یقین حاصل شد، باید به عمل بیانجامد. حالا که میخواهیم از زمره مسلمانان باشیم یعنی کسانی که تسلیم امر و نهی الله تعالی هستند، باید دین خود را از پروردگارمان بگیریم و و نه از رأی و سلیقه خودمان. بعد امامj تأکید میفرمایند که مراقب دینتان باشید و به آن متمسک شوید تا کسی شما را از آن به در نبرد و ادامه مطالب. اینجا هم سخن همان است که پیش از این بیان شد یعنی با استفاده از قواعد کلی که در کتاب و سنت وجود دارد، میتوانیم همه حکم همه مسائل را استنباط کنیم و دیگر نیازی نیست که بخواهیم از خودمان رأی و سلیقه به خرج بدهیم که دینمان از دست برود.
– بله اگر کسی به این قواعد کلی عمل کرد باز هم ممکن است که خطا بکند، بالأخره انسان ممکن خطا است و نمیتواند ادعا کند هر چه استنباط کردم حتی اگر مستند به دلایل شرعی بود، حتما همان است که فی لوح محفوظ ثبت شده است. خیر این ادعا فقط از معصومj که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به سرچشمه وحی متصل است، بر میآید. شاید فرمایش امامj در عبارات پایانی روایت اشاره به همین موضوع داشته باشد که اگر مجتهد در استنباط خودش به دین و قواعد دینی پایند بود، امید میرود که خطایش مورد بخشش الله تعالی قرار گیرد در حالی که اگر این پایبندی را نداشت، حتی اگر بر حسب اتفاق درست هم بود، مورد قبول واقع نمیشود.
– کسانی که با آیات و روایات سر و کار جدی دارند، میدانند چه در اصول عقائد و چه در فروع فقهی، قواعد کلی وجود دارد که مجتهد را راهنمایی میکند تا بتواند هر مسألهای را بر اساس آنها استنباط کند. بله حال بر فرض محال، البته محال با توجه به مبنای ما، اگر با مسألهای مواجه شدیم که نتوانستیم آن را استنباط کنیم چارهای جز توقف نداریم و باید حل مسأله را به مجتهد دیگری که راه حل برای آن دارد واگذار کنیم. البته عمل به احتیاط نیز در اینجا مطرح میشود که هم عقلی است و هم دلایل نقلی بر آن وجود دارد. اما باز هم تأکید میکنیم که معمولا و بلکه اصلا کار به اینجا نمیکشد.
***
* ادامه بحث اصلی
همانگونه که مرحوم آخوند هم پیش از این اشاره داشتند، به نظر میرسد اختلاف ما با اخباریها در اصل این مطالب نیست، بالأخره مسائلی بوده و هست که حکم آنها در صریح روایات وجود ندارد و آنها هم مثل ما از این قواعد و ضوابط استفاده میکردند و تکلیف خودشان را روشن میکردند. فقط دعوا بر سر این بوده و هست که کدام قواعد و ضوابط مجاز و شرعی است و همانگونه که بین اصولیون در اینگونه موارد اختلاف نظرهایی هست، بین خود آنها هم بوده است. حالا طبیعی است که این اختلاف بین اخباریها و اصولیون که هر دو گروه از فقها میباشند، هم باشد.
* چند روایت تکمیلی
از این دست احادیث که یکی دو نمونه آن را روایت کردم، بسیار است که ما در پایان این بحث به بعضی از آنها که معتبر هستند، اشاره کرده و نقد و بررسی آنها را به خود عزیزان واگذار میکنیم.
۱۰/۱- المحاسن (ج ۱، ص ۲۰۶): . . . عن أبیجَعْفَرٍj قالَ: «ما عَلِمْتُمْ فَقولوا وَ ما لَمْ تَعْلَموا فَقولوا اللهُ أعْلَمُ إنَ الرَّجُلَ لَیَنْزِعُ بِالْآیَةِ مِنَ الْقُرْآنِ یَخِرُّ فیها أبْعَدَ مِنَ السَّماءِ.»
۱۱/۲- المحاسن (ج ۱، ص ۲۱۱): . . . قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَj: «لا رَأْیَ فی الدّینِ.»
۱۲/۳- الکافی (ح ۱۰۰): . . . عَبْدِالرَّحْمنِ بْنِ الْحَجّاجِ، قالَ: «قالَ لی أبوعَبْدِاللهِj: «إیّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ، فَفیهِما هَلَکَ مَنْ هَلَکَ، إیّاکَ أنْ تُفْتیَ النّاسَ بِرَأْیِکَ، أوْ تَدینَ بِما لاتَعْلَمُ.»»
لازم به ذکر است که این روایات در کتب دیگری هم وجود دارد که قرار شد خود عزیزان بررسی فرمایند.
جلسه آینده إن شاء الله به این موضوع خواهیم پرداخت که حالا که اجتهاد مجاز است، اگر کسی مجتهد بود، میتواند اجتهاد خود را ندیده بگیرد و به مجتهد دیگری رجوع کند یا خیر چنین اجازهای ندارد؟
مشهور عدم جواز است، اما خواهیم دید که ماجرا کمی متفاوت است و باید تفصیل قائل شد که بماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد