$
جلسه گذشته فرمایش ابتدایی مرحوم آخوند در در باب لزوم اعلمیت از دید اجتهادی را خواندیم و تبیین کردیم و نکاتی را هم خدمت شما عرض کردم.
از جمله بعضی از وجوه را عرض کردم و نام تعدادی از قائلین را هم بیان کردم و مطالب آنها مرور کردیم.
عدهای را نام بردیم که قائل به لزوم تقلید از اعلم زمان بودند. دستهای هم قائل به تقلید از اعلم شهر بودند. دستهای هم احتیاط واجب کرده بودند.
اما برویم سراغ وجه دیگر که قائلینی هم دارد؛
* تعدادی از فقها که تقلید از اعلم را واجب ندانستهاند:
دراین قسمت نکات جالبی هست که مشاهده خواهید فرمود.
۱- مرحوم محقق حلی در شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام (ج ۴، ص ۶۱) مسألهای دارند که ظاهرا رجوع به اعلم را لازم نمیدانند که این فرمایش ایشان با مطلبشان در معارج الأصول که قبلا عرض کردم، هماهنگ نیست و با توجه به اینکه شرائع الأسلام بعد از معارج الأصول نوشته شده است، شاید ایشان از نظر خود عدول کردهاند. البته بعضی از بزرگان با مقایسه متن شرائع الإسلام محقق حلی با مبادی الوصول علامه حلی، فرمودهاند که ممکن است منظور محقق حلی مربوط به زمان حضور ائمهb باشد که هر چند منتفی نیست، اما ظاهر کلام ایشان ربطی به زمان ائمه ندارد. علی ای حال به نظر حقیر آن قدر مهم نیست که بخواهم وقت شما صرف آن کنم.
۲- مرحوم شهید ثانی در مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام (ج۳، ص ۳۴۳ تا ۳۴۵) به جواز رجوع به تقلید از مفضول اشاره دارند. البته بعضی از بزرگان با مقایسه این متن با همان متن مبادی الوصول علامه حلی، همان مطلب قبل را گفتهاند که مطلب ما هم همان مطلب قبل خواهد بود.
البته ایشان در الروضة البهیة فی شرح اللمعه الدمشقیة (ج ۳، ص ۶۲) در شرح کلام شهید اول که می فرماید در عصر غیبت، قضاوت فقیهی که تمام شرایط افتا را داشته باشد، نافذ است، تنها بلوغ، عقل و رجولیت را جزو علائم این فقیه مینویسند و با توجه به این که ایشان باب قضاوت و افتا را یکی میدانسته است، میتوان گفت که اینجا هم از نظر ایشان، اعلمیت جزء شرایط قاضی و مرجع تقلید دانسته نشده است.
۳- مرحوم ملا احمد نراقی در مستند الشیعة (ج۱۷، ص ۴۶ تا ۵۱) هم مطالبی در این موضوع داشته و به صراحت قائل به جواز رجوع به مفضول شدهاند. ایشان در همین مستندالشیعة (ج ۱۷، ص ۴۶) میفرماید که مسالک، اجماع علمای شیعه را در جواز تقلید از مفضول با وجود افضل نقل کرده است و محقق نیز همین قول را انتخاب کرده و ظاهرا مقدس اردبیلی نیز به همین میل داشتهاست همانطور که مسالک نیز در آن تردید دارد. این فرمایش ایشان نشان از اجماع در این فتوا تا زمان ایشان، البته اجماع از منظر خودشان و حداقل شهرت غالب از منظر عموم فقها تا آن زمان دارد و میدانیم که برای قائلان به اجماع،هر چه اجماع قدیمیتر و به زمان معصوم نزدیکتر باشد، پررنگتر و مهمتر است.
۴- مرحوم صاحب جواهر در جواهر الکلام (ج ۲۱، ص ۴۰۲ و ج ۴۰، ص ۴۵) به صراحت قائل به تخییر بین عالم و اعلم شدهاند و به تبع ایشان بسیاری از شاگردانشان نیز همین نظر را پذیرفتهاند. مرحوم صاحب جواهر عمده بحث را در جلد ۴۰، از صفحه ۴۲ تا ۴۶ مطرح فرمودهاند.
مرحوم شیخ اعظم انصاری نیز در کتاب القضا و الشهادات (ص ۵۵)، اجماع معاصرین خود را در عدم لزوم تقلید از اعلم میدانند که مؤید همین عرض بنده است.
۵- مرحوم صاحب فصول در الفصول الغرویة (ص ۴۱۶ تا ۴۲۷) مباحث مفصلی در مورد جواز تقلید از مفضول دارند.
۶- مرحوم میرزای قمی در جامع الشتات فی أجوبة السؤالات (ج ۲، ص ۴۶۷) که به فارسی هم هست، به نوعی وجوب اعلمیت را محل اشکال میدانند.
۷- مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی در حاشیه العروة الوثقی، تقلید اعلم را بنا بر اقوی دانستهاند، اما هم ایشان در وسیلة النجاة (ص ۱۰) احتیاط کردهاند و در حاشیه بر منتخب الرسائل که کتاب فتوایی و فارسی برای مخاطب عام است، فرمودهاند که وجوبی بر این مورد نیست و احتیاط در تقلید از اعلم است که میشود احتیاط مستحب. یعنی بهتر است از اعلم تقلید شود.
اینکه نظر نهایی ایشان در مورد تقلید اعلم چه بوده است، از بحث ما خارج است و بهتر است به ادله اجتهادی بپردازیم تا ببینیم ما به چه نتیجهای میرسیم؟
اما قبل از اینکه به اصل تعیین برسیم، چند نکته را یادآوری کنم.
* یادآوری چند نکته:
۱- در مباحث اجتهاد و تقلید، سخن از دو یا چند مجتهد است. لذا در این مباحث هرگاه سخن از عالم میشود، منظور متخصص در فروع دین یا همان مجتهد است و کاری به عالم به معنای مورد استفاده عموم مردم نیست که هر عمامه به سری را عالم میدانند. همچنین صحبت از علما و متخصصین سایر علوم حوزوی یا غیر حوزوی نیز نیست.
۲- معمولا بحث رجوع به اعلم زمانی مطرح میشود که بین عالم و اعلم اختلاف فتوا باشد و فتوای عالم نسبت به اعلم، موافق احتیاط نباشد. هر چند این کلام محل بحث است، اما ما فعلا همین مطلب را میپذیریم تا اگر لازم شد، سایر حالات را هم بررسی کنیم.
۳- به گمان حقیر همه قبول دارند که رجوع به اعلم زمانی مطرح میشود که امکان شناسایی اعلم بوده و این شناسایی یا رجوع موجب عسر و حرج نشود، لذا ما هم قرار بحثمان را بر همین فرض متمرکز میکنیم. این همان مع الامکانی است که بعضی از بزرگان تصریح فرمودهاند.
۴- فراموش نکنیم که رابطه امام معصومj با فقها، رابطه اعلم و عالم یا به تعبیر مرحوم آخوند فاضل و مفضول نیست، بلکه علم امامj بالذات متفاوت از علم و استنباط فقها است، لذا مراقب باشیم، دچار خلط نشویم. دیدهام که یکی از بزرگان میفرمودند با وجود امامj که اعلم است، مراجعه به صحابه که مفضول هستند، باطل است و این نشانه لزوم رجوع به اعلم است. این فرمایش ایشان ایرادات متعددی دارد و از جمله همین مطبی است که عرض کردم. علم امام و فرمایش فقهی ایشان استنباطی نیست، متصل به وحی است و عین حکم واقعی و اصلا جای بحث اعلم و عالم مطرح نیست، در حالی که استنباط صحابه و علما و فقها، استنباطی است و در حکم ظاهری است.
۵- بحث ما در زمان غیبت است که نه دسترسی متعارف به امامj داریم و نه وکلای خاص ایشان.
هر چند بحث را در مورد زمان حضور ائمهb هم میتوان مطرح کرد، اما حقیر ترجیح میدهم، فضولی نکرده و تکلیف شرایط خودمان را روشن کنیم و زمان حضور امامj را إن شاء الله از خود ایشان استفسار کنیم.
البته این را هم عرض کنم که زمان حضور ائمهb نیز شبه زمان غیبت داشتهایم. مثلا افرادی که در آذربایجان یا خراسان و خلاصه سایر بلاد دور از مرکز ائمهb بودند و شاید حتی برای همه عمرشان هم امکان دسترسی و ملاقات یک بار ائمهb را نداشتند.
۶- پیش از این هم اشاره کردم که تعریف اعلم بسیار مهم است، اما همانطور که وعده دادم، این تعریف را در اواخر بحث بررسی خواهیم کرد.
۷- با توجه به اینکه بعضی منکر وجود خارجی اعلم شدهاند، تأکید میکنم منکر وجود خارجی اعلم و نه تشخیص او، فرض ابتدایی ما بر این خواهد بود که اعلمیت، در بین فقها وجود خارجی دارد و بر این اساس بحث را پیش میبریم و دلایل موافق و مخالف را بررسی میکنیم تا إن شاء الله در همان قسمتی که تعریف اعلم را مطرح خواهیم کرد، به این موضوع بپردازیم.
اما سراغ مهمترین مهمترین و بلکه تنها دلیل مرحوم آخوند که بیشتر فقهای معاصر ما هم روی همین دلیل تأکید میفرمایند. یعنی اصل تعیین که بمان برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله