$


روش فهم قرآن (تفسیر قرآن) - جلسه ۱۵

$

* ادامه روایات دسته دوم: روایاتی که به طور کلی سخن گفتن به غیر علم را منع می‌کنند.

جلسه گذشته، دو حدیث از این دسته را رویت و بررسی کردیم و این جلسه دو حدیث را روایت و بررسی می‌کنیم.

۱۰/۳- الکافی (ح ۱۰۴): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خالِدٍ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی عَنْ حَریزِ بْنِ عَبْدِاللهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ: «إذا سُئِلَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ عَمّا لا یعْلَمُ، فَلْیَقُلْ: «لا أدْری!» وَ لا یَقُلْ: «اللهُ أعْلَمُ.» فَیوقِعَ فی قَلْبِ صاحِبِهِ شَکّاً وَ إذا قالَ الْمَسْئولُ: «لا أدْری!» فَلا یتَّهِمُهُ السّائِلُ.»

* ترجمه: ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «هنگامی که مورد سؤال قرار گرفت فردی از شما از آن چه نمی‌دانست، پس بگوید: «نمی‌دانم.» و نگوید: «الله عالم‌تر است.» پس قرار می‌دهد در قلب هم‌صحبتش شکی و هنگامی که بگوید فرد مورد سؤال: «نمی‌دانم!»، پس متهم نمی‌کند او را سؤال کننده.»

* بررسی سند: این حدیث را ثقةااسلام الکلینی از علی بن ابراهیم القمی از احمد بن محمد بن خالد البرقی از حماد بن عیسی الجهنی از حریز بن عبدالله از محمد بن مسلم روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.

این حدیث را خود احمد البرقی در المحاسن (ج ۱، ص ۲۰۶) به همین سند روایت کرده است.

* بررسی متن: قسمت اول روایت که دستوری واضح است. نمی‌دانیم، رُک و صریح بگو نمی‌دانیم. فیلم بازی نکنیم که الله عالم‌تر است و از این حرف‌ها. در این‌جا دو حالت مفروض است. اول این‌که مسؤول هیچ جوابی نمی‌دهد و فقط می‌گوید، «الله أعلم!». خب! کار پسندیده‌ای نیست، وقتی نمی‌دانی، واضح بگو نمی‌دانم. اگر از این فیلم‌ها در آوردی، شاید متهم شوی که می‌دانی و نمی‌خواهی بگویی. مثلا از روی کبر و غرور نمی‌خواهی بگویی، یا طرف مقابل را در حد جواب خود نمی‌دانی و قس علی هذا. خلاصه عده‌ای تو را به درست یا نادرست متهم می‌کنند و خودت مقصرش هستی. حالت دوم هم این است نمی‌دانی و مثلاً برای این‌که کم نیاوری، یک چیزهایی بی سر و تهی را سر هم می‌کنی و بعد هم به هر دلیلی، مثلاً از سر خودش باز کند، می‌گویی الله اعلم که باز هم خود را مظان اتهام قرار داده‌ای. به نظر من حالت اول به متن نزدیک‌تر است، اما حالت دوم را هم نمی‌توانم انکار کنم. به همین جهت هم هست که اگر علم نداریم، اما لازم می‌دانیم چیزی را تحلیل کنیم، باید به وضوح نشان دهیم و برای مخاطب کاملاً جا بیاندازیم که این‌ها فقط تحلیل است، بیان فرض‌های مختلف است و هیچ قطعیتی در آن نیست. در ما نحن فیه که تفسیر قرآن است هم همین مسأله جاری است. برای مثال بنده که سعی در فهم مفاهیم قرآن دارم، یا تلاش در استنباط عقائد و احکام الهی دارم، وقتی آیه‌ای را، یا روایتی را تحلیل می‌کنم و حالت‌های مختلف آن را بیان می‌کنم، باید خوب و واضح نشان دهم که این‌ها تحلیل است، بیان حالت‌های مختلف است. حالا اگر موردی را ترجیح می‌دهم، یا قطعی می‌دانم، باید از مواردی که غیر این است، به خوبی آشکار کنم و قس علی هذا، نَه این‌که بگویم این هست، آن هم هست و حالت‌های مختلف را به گونه‌ای بیان کنم که شنونده به نادرست تصور کند برداشت من این است و بعد هم وقتی نظر قطعی ندارم، بگویم الله اعلم.

۱۱/۴- الکافی (ح ۱۰۶): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیرٍ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ أبی‌یَعْقوبَ إسْحاقَ بْنِ عَبْدِاللهِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ: «إنَّ اللهَ خَصَّ عِبادَهُ بِآیتَیْنِ مِنْ کِتابِهِ، أنْ لا یَقولوا حَتَّی یَعْلَموا وَ لا یَرُدّوا ما لَمْ یَعْلَموا وَ قالَ عَزَّ وَ جَلَ: «أ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ أنْ لا یَقولوا عَلَی اللهِ إلّا الْحَقَ» وَ قالَ: «بَلْ کَذَّبوا بِما لَمْ یُحیطوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ.»»

* ترجمه: ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «به یقین الله ویژه گردانیده بندگانش را به دو آیه از کتابش، که نگویند تا بدانند و رد نکنند تا ندانند و فرمود (الله) عز و جل: «آیا گرفته نشده است، بر آن‌ها میثاق قطعی که نگویند بر الله مگر حق» و (نیز) فرمود: «بلکه تکذیب کردند آن‌چه را احاطه نداشتند به علم آن، در حالی که نیامده بود آن‌ها را تأویل آن.»»

* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از یونس بن یعقوب که در این‌جا به اشتباه یونس بن عبدالرحمن نوشته شده است، از ابویعقوب، اسحاق بن عبدالله روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر نفر آخر که از ثقات درجه دو است.

* بررسی متن: در این روایت به دو آیه اشاره شده است که اولی آیه ۱۶۹ سوره اعراف و دومی آیه ۴۰ سوره یونس است. اما خود روایت؛

«خص عباده بأیتین»، یعنی دو چیز را ویژه بندگان خود قرار داده است. به عبارت دیگر کسانی که می‌خواهند به مقام بندگی نائل شوند، باید تلاش کنند تا این دو ویژگی را حتما داشته باشند. یکی این‌که تا نمی‌دانند، نگویند و دوم این‌که به صرف ندانستن، چیزی را انکار نکنند.

این دو دستور مکمل، از آن دستورهای فوق‌العاده است که ما هم در فلسفه علم تجربی و هم در فلسفه علوم انسانی و از جمله علوم دینی، زیاد با آن سر و کار داریم و حتی بعضی پارادایم‌ها یا شبه پارادایم‌ها، بر همین اساس مقرر شده‌اند. به همین جهت هم هست که بنده وقتی مطلبی را می‌شنوم که حتی به نظرم قابل پذیرش نیست، اما احتمال معقولی برای درستی آن وجود دارد، انکار نمی‌کنم. سعی می‌کنم روی آن تحقیق می‌کنم، حتی اگر به نتیجه هم نرسیدم، احتمال صحت آن را محفوظ بدارم و از این دست چیزها، تا جایی که حتی بعضی‌ها که ظاهرا کم‌تر مرا می‌شناسند، من را محکوم به سستی و عدم قاطعیت و مانند این‌ها می‌کنند. امیدوارم این‌گونه نباشد و چه در قاطعیت و چه در تسامح، بتوانم حد تعادل را حفظ کنم.

نکته دیگر درباره «میثاق الکتاب» است. اکثر مترجمین و مفسرین، کتاب را به تورات انجیل، یا کمی وسیع‌تر، کتاب آسمانی معنا کرده‌اند که بی‌ربط هم نیست، امکا به نظر حقیر درست‌تر این است که کتاب را در این‌جا باید به معنای لغوی آن معنا کنیم و دامنه‌اش را وسیع‌تر کتاب‌های آسمانی بگیریم.

میثاق با عهد فرق دارد، میثاق یعنی عهد محکم و دو قبضه. معمولا برای تأکید در عهد به کار می‌رود. کتاب هم در معنای ریشه‌ای آن، یعنی چیز مقرر شده که نتیجتاً گاهی به لازم و واجب هم معنا می‌شود. طبیعتاً بسیاری از عهدهایی که الله تعالی در کتاب‌های آسمانی، از مؤمنان گرفته است، از این دسته‌اند و همان‌طور که در ادامه روایت می‌بینیم، این دو دستور، حداقل در کتاب آسمانی ما، یعنی قرآن هم هست، پس این‌که کتاب را در این آیه به کتاب آسمانی یا مصادیق آن، مانند تورات و انجیل معنی کنیم، حالی از وجه نیست، اما کامل هم نیست‌. «میثاق الکتاب»، یعنی عهدهای محکم و دوقبضه‌ای که مقرر شده است، حالا می‌خواهد در کتاب‌های آسمانی به صراحت آمده باشد، یا از جانب حضرت رسول الله تبیین شده باشد.

حالا برگردیم به بحث خودمان که روش فهم قرآن است. اگر به چیزی از فهم قرآن، علم نداشتیم که نباید آن را به عنوان علم و قطعی بیان کنیم و اگر هم به چیزی از آن، احاطه نداشتیم، اما احتمال صحت آن بود، نباید آن را انکار کنیم. البته وقتی علم داشتیم که مطلبی درست یا اشتباه است، طبیعتا باید با رعایت ضوابطی، آن را ابراز کنیم.

إن شاء الله در آینده، به این موضوع هم خواهیم رسید که علم در منطق آیات قرآن و روایات معتبر چیست.

در این قسمت، فعلاً به همین چهار روایت بسنده می‌کنیم و می‌رویم سراغ قسمت بعدی، اما پیش‌نهاد می‌کنم علاقه‌مندان حداقل روایات معتبر باب‌های بذل العلم، النهی عن قول بغیر علم و من عمل بغیر علم کتاب الکافی یا مشابه آن را در بحارالأنوار یا وسائل‌الشیعة یا هر کتاب معتبر دیگری مانند جامع‌الأحادیث مرور کنند که بسیار کاربردی است.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه