$


روش فهم قرآن (تفسیر قرآن) - جلسه ۱۷

$

* ادامه روایات دسته سوم:  روایاتی که تفسیر به غیر علم را منع می‌کند.

۱۶/۵- الکافی (ح ۱۰۲): عِدَّةٌ مِنْ أصْحابِنا عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلی الْوَشّاءِ عَنْ أبانٍ  الْأحْمَرِ عَنْ زیادِ بْنِ أبی‌رَجاءٍ عَنْ أبی‌جَعْفَرٍj قالَ: «ما عَلِمْتُمْ فَقولوا وَ ما لَمْ تَعْلَموا، فَقولوا اللهُ أعْلَمُ. إنَّ الرَّجُلَ لَینْتَزِعُ الْآیةَ مِنَ الْقُرْآنِ، یخِرُّ فیها أبْعَدَ ما بَینَ السَّماءِ وَ الْأرْضِ.»

* ترجمه: ابوجعفر (امام باقر)j فرمودند: «آن‌چه می‌دانید، بگوید و آن‌چه نمی‌دانید، پس بگویید که الله داناتر است. به یقین فردی انتزاع می‌کند آیه‌ای از قرآن را که سقوط می‌کند در آن دورتر از آن‌چه بین آسمان و زمین است.»

* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از احمد بن محمد بن خالد البرقی از حسن بن علی الوشاء از ابان بن عثمان الاحمر از زیاد بن ابی‌رجاء، ابوعبیده الحذاء روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر احمد البرقی که از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند.

* بررسی متن: ظاهراً امامj در ابتدا دستوری عام می‌دهند که هر آن‌چه می‌دانید، بگویید، یا قائل شوید و هر آن‌چه نمی‌دانید، بگویید الله داناتر است. خب! تا این‌جا شبیه همان روایات قبلی است که بررسی کردیم. اما در ادامه متعرض فهم قرآن می‌شوند و می‌گویند چه بسا فردی، انتزاعی از قرآن می‌کند که موجب سقوط شدید او می‌شود و برای این‌که شدت سقوط را نشان دهند، از فاصله بین زمین و آسمان استفاده می‌کنند که کنایه از فاصله بسیار زیاد است. این مثل در فارسی هم مشابه دارد. می‌گویند: «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است».

در این‌جا خوب است معنای دو کلمه «یخر» و «لینتزع» را مرور کنیم.

«یخر» از ریشه «خرر»، به معنای سقوط است. بعضی آن را سقوط همراه صدا معرفی کرده‌اند. در قرآن هم کاربرد دارد. مثلاً در آیه ۴ سوره سبأ آمده است: «فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أنْ لَوْ کانوا یَعْلَمونَ الْغَیْبَ ما لَبِثوا فی الْعَذابِ الْمُهینِ» که اشاره به افتادن حضرت سلیمانj و آگاهی یافتن جنیان دارد و این‌که آن‌ها غیب نمی‌دانند. یا در آیه ۳۱ سوره حج آمده است: «وَ مَنْ یُشْرِکْ بالله فَکَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ …». همین طور آیه ۱۴۳ سوره اعراف که درباره حضرت موسیj است، می‌گوید: «وَ خَرَّ موسی صَعِقاً» که صعقا به معنای اشتد صوته است. در همه این‌ها و دیگر موارد، به معنای سقوط و به یک‌باره افتادن است.

کلمه دوم، «لینتزع» است که از ریشه «نزع» و باب مزید انتزاع می‌باشد. انتزاع در لغت به معنی برکندن، جابه‌جا کردن است، اما در اصطلاح به معنای فعالیت ذهنی برای فهم و استخراج مفهومی است که از ظاهر معلوم نیست. با این حساب انتزاع از قرآن، یعنی تلاش ذهنی برای فهم چیزی از قرآن که از ظاهر آن معلوم نیست. انتزاع در فارسی هم، با همین معنا کاربرد دارد.

جمع‌بندی این‌که اگر کسی تلاش کند فهمی از قرآن به دست آورد که از ظاهر آن معلوم نیست، چه بسا به سقوطی گرفتار شود که سقوط بسیار شدیدی است.

کار ما در این بخش تا همین جا کفایت می‌کند و تکلیف معلوم است، اما به پیش‌نهاد بعضی دوستان چند حدیث غیر معتبر را هم عرض می‌کنم که هر چند غیر معتبر هستند، اما همین معانی را تداعی می‌کنند، تا اگر کسی بر مدعای ما، ادعای تواتر هم کرد، بدانید، پایه و اساسش کجا است.

مرحوم علامه بحرانی در باب ششم تفسیر البرهان، با عنوان «باب فی النهی عن تفسیر القرآن بالرأی و النهی عن الجدال فیه»، هجده حدیث آورده است که بعضی بر مبنای ما معتبر است و بعضی غیر معتبر. بعضی از معتبرها روایت کردیم و چندتای دیگر را هم بعداً روایت می‌کنیم.

مرحوم علامه مجلسی هم در بحارالأنوار (ج ۸۹، ص ۱۰۷)، بیست روایات دارد که البته بیش‌تر آن با روایات البرهان یکی است. محدث نوری هم در المستدرک (ج ۱۷، ص ۳۲۵)، سی و پنج حدیث دارد.

اما چند نمونه غیر معتبری که عرض کردم؛

۱۷/۶- التوحید (ص ۲۶۴): حَدَّثَنا أحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطّانُ قالَ حَدَّثَنا أحْمَدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِاللهِ بْنِ حَبیبٍ قالَ حَدَّثَنی أحْمَدُ بْنُ یَعْقوبَ بْنِ مَطَرٍ قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِالْعَزیزِ الْأحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیْسابورَ قالَ وَجَدْتُ فی کِتابِ أبی بِخَطِّهِ حَدَّثَنا طَلْحَةُ بْنُ یَزیدَ عَنْ عُبَیْدِاللهِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ أبی‌مَعْمَرٍ السَّعْدانیِ أنَّ رَجُلاً أتَی أمیرَالْمُؤْمِنینَ، عَلیَّ بْنَ أبی‌طالِبٍj … «فَإیّاکَ أنْ تُفَسِّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِکَ، حَتَّی تَفْقَهَهُ عَنِ الْعُلَماءِ. فَإنَّهُ رُبَّ تَنْزیلٍ یُشْبِهُ کَلامَ الْبَشَرِ وَ هُوَ کَلامُ اللهِ وَ تَأْویلُهُ لا یُشْبِهُ کَلامَ الْبَشَرِ …»

* ترجمه: از ابومعمر السعدانی (روایت شده است) که فردی خدمت امیر مؤمنان، علی بن ابی‌طالبj رسید … (تا آن‌جا که فرمودند: «پس جدا بپرهیز که تفسیر کنی قرآن را به نظر خودت، تا تفقه پیدا کنی آن را علما. پس به یقین آن تنزیلی است که شباهت دارد آن به کلام بشر، در حالی که آن کلام الله است و تأویل آن شباهت ندارد به کلام بشر …»

* بررسی سند: این حدیث، حداقل به واسطه مجهول بودن احمد بن یعقوب بن مطر، محمد بن حسن بن عبدالعزیز، پدرش و ابومعمر السعدانی، معتبر نیست.

* بررسی متن: با فرض این‌که کسی این حدیث را معتبر بداند، چند نکته‌ای عرض کنم.

اول این‌که تاجایی که من به یاد دارم، عالم و علما در کلام معصومj، با عالم و علمایی که ما می‌گوییم، تفاوت دارد. علما در لسان روایات، همان اوصیای الهی هستند که در اسلام به معصومینb اطلاق می‌شود و نَه عالمی، با هر علمی که دارد.

نکته بعد این‌که پرهیز جدی می‌دهد که تا از معصومینb سؤال نکرده‌اید، جداً باید از تفسیر قرآن پرهیز کرد. بعد هم علت را بیان می‌کند که هر چند قرآن شبیه کلام بشر است، اما از جانب خالق نازل شده است و چه بسا فهم آن، با قواعد فهم کلام بشر، تفاوت‌هایی داشته باشد. با توجه به این‌که این حدیث معتبر نیست، به همین اندازه اکتفا می‌کنیم.

۱۸/۷- المحاسن (ج ۲، ص ۳۰۰): عَنْهُ عَنْ أبیهِ عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ شُرَیْسٍ الْوابِشیِّ عَنْ جابِرِ بْنِ یَزیدَ الْجُعْفیِّ قالَ: «سَألْتُ أباجَعْفَرٍj عَنْ شَیْءٍ مِنَ التَّفْسیرِ … «یا جابِرُ! إنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ. یا جابِرُ! لَیْسَ شَیْءٌ أبْعَدَ مِنْ عُقولِ الرِّجالِ مِنْ تَفْسیرِ الْقُرْآنِ. إنَّ الْآیَةَ یَکونُ أوَّلُها فی شَیْءٍ وَ آخِرُها فی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلامٌ مُتَّصِلٌ، مُنْصَرِفٌ عَلَی وُجوهٍ.»»

* ترجمه: از جابر بن یزید الجعفی روایت شده است: «سؤال کردم از ابوجعفر (امام باقر)j درباره چیزی از تفسیر قرآن … (تا می‌رسد به آن‌جا که فرمودند): «ای جابر! همانا برای قرآن بطنی است و برای آن بطن، بطن (دیگری) است و برای آن ظاهری است و برای آن ظاهر، ظاهری است. ای جابر! نیست چیزی دورتر از عقل‌هاب بشر از تفسیر قرآن. به یقین آیه‌ای باشد اولش درباره چیزی و آخرش درباره چیزی و آن کلام متصل است که منصرف به وجوه (مختلفی) است.»»

* بررسی سند: این حدیث را احمد بن محمد بن خالد البرقی از پدرش از علی بن حکم از محمد بن فضیل الصیرفی از شریس الوابشی روایت کرده است که این طریق به واسطه ضعف محمد بن فضیل الصیرفی و مهمل بودن شریس الوابشی، معتبر نیست.

این حدیث در تفسیر العیاشی (ج ۱، ص ۱۲) مرسل روایت شده است.

* بررسی متن: این تفسیر هم بر مبنای ما معتبر نیست، اما معلوم می‌کند که چرا اخباری‌ها با تمسک به ظواهر قرآن هم مشکل داشتند.

نکته دیگری هم عرض کنم و بگذیم. این‌که بعضی از آیات قرآن، اولش درباره چیزی است و بعضی قسمت‌های دیگرش درباره چیزهای دیگر، مطلبی است که هم از خود قرآن معلوم است و هم از روایات معتبر ما. گاهی اوقات ما مصادیق مورد نظر این روایت را متوجه می‌شویم و گاهی هم ممکن است متوجه نشویم. فعلاً دو مورد را به خاطر دارم، به عنوان شاهد مثال عرض کنم. در آیات ۳۴ تا ۳۶ سوره احزاب، مخاطب زنان حضرت رسول اللهp هستند و در نتیجه همه ضمایر هم مؤنث است، اما به یک‌باره که بخش آیه تطهیر می‌رسد، ضمایر مذکر می‌شود و چیزی شبیه جمله معترضه در میان خطاب به زنان ایشان است. یا در آیه ۳ سوره مائده که می‌گوید فلان چیزها بر شما حرام شد، به یک‌باره آیه اکمال دین می‌آید، در حالی که بنا بر روایات فریقین که متواتر هم هست، می‌دانیم آیه اکمال دین، بعد ازآیه ابلاغ ولایت نازل شده است که ۶۴ آیه بعد قرار دارد و آیه اکمال دین، به جهت ابلاغ ولایت است و نَه حرام‌هایی که در آیه ۳ سوره مانده آمده است.

این‌ها را عرض کردم که بگویم حتی در مسأله در نظر گرفتن سیاق آیات هم باید دست به عصا پیش رفت و نگران بود، حالا واقعاً برای من عجیب است بزرگانی که در تفسیر شجاعانه و به عبارت بهتر جسورانه پیش می‌روند، چه جرأتی دارند. الله تعالی عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

۱۹/۸- تفسیر العیاشی (ج ۱، ص ۱۷): عَنْ هِشامِ بْنِ سالِمٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِj قالَ: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ، فَأصابَ لَمْ یُؤْجَرْ وَ إنْ أخْطَأ، کانَ إثْمُهُ عَلَیْهِ.»

* ترجمه: روایت شده است که ابوعبدالله (امام صادق)j فرمودند: «کسی که تفسیر کند قرآن را به رأی خودش، پس به هدف بزند، اجری نبرده است و اگر خطا کند، گناهش بر او باشد.»

* بررسی سند: این حدیث از مرسلات تفسیر العیاشی است که در جامع الأخبار للشعیری (ص ۴۹) هم مرسل آمده است.

* بررسی متن: شبیه این حدیث را به بیانی دیگر، پیش از این روایت کردیم.

بحث این قسمت را با این موضوع ادامه می‌دهیم علم از منظر الله تعالی و ائمهb چیست و در چه صورتی می‌توانیم بگوییم به تفسیر قرآن یا هر چیز دیگری علم پیدا کرده‌ایم و می‌توانیم به آن قائل شویم و به دیگران بگوییم و منتقل کنیم و در چه شرایطی نمی‌توانیم بگوییم علم داریم و نباید به آن قائل شویم و به دیگران هم بگوییم.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه