$
* معرفی و بررسی کتاب رجال کشی:
نام اصلی کتاب معرفة الناقلین عن الأئمة الصادقینb بوده که بعضی معرفة الرجال نیز گفتهاند.
این کتاب وقتی در سال ۴۵۶ هجری یعنی ۴ سال قبل از وفات شیخ الطائفه، توسط او، تهذیب شد، اختیار الرجال یا اختیار معرفة الرجال نامیده شد و امروزه به رجال الکشی معروف است.
ظاهراً اصل کتاب تا زمان شهید ثانی موجود بوده، اما آنچه اینک وجود دارد، تنها همان اختیار معرفة الرجال است.
برخی به تبعیت از شیخ طوسی، این کتاب را جزء آثار شیخ دانستهاند که به نظر کم لطفی میآید. این مانند آن است که فردی، لمعه را از شهید ثانی بداند یا مانند کسی است که دیوان شاعری را تصحیح کرده و به نظر خود اضافات آن را حذف کند، سپس ما اصل کتاب را جزء آثار او به حساب آوریم.
محتوای کتاب تنها شامل روایات و اخبار ائمهb پیرامون رجال و راویان حدیث است که از این نظر بینظیر است، لذا ظاهراً هدف اصلی نویسنده، تألیف اثری رجالی به معنای کامل آن است.
مرحوم کشی مگر در مواردی معدود، اظهار نظری از خود یا مشایخش بیان نکرده است. البته باید دقت کرد که بعضی از این افراد که اظهار نظر کردهاند، خودشان محل کلام هستند و شاید نتوان به توثیق و تضعیفشان اعتماد کرد.
ظاهراً اصل کتاب، هم شامل روایات امامیه بوده و هم روایات مکتب خلفا که شیخ الطائفه هنگام تهذیب، تنها روایات اندکی را از محدثین عامه انتخاب کرده است.
نکته قابل توجه آنکه این کتاب هم شامل راویان ثقه است و هم شامل راویان غیر ثقه، لذا صرف وجود نام یک راوی در این کتاب دلیل بر وثاقت او نیست.
در ضمن هر چند شیخ الطائفه این کتاب را تهذیب کرده، اما در آن روایاتی که در سندشان افراد مجهول، مهمل و حتی ضعیف وجود داشته باشد، وجود دارد، لذا وجود یک روایت نیز دلیل بر اعتبار آن نمیباشد، مگر آنکه کسی ادعا کند که شیخ الطائفه تنها روایات معتبر را نقل کرده و در ضمن بخواهد در این زمینه از شیخ الطائفه تقلید کند.
این را هم عرض کنم که در اسناد روایات منتخب شیخ الطائفه از این کتاب، افرادی حضور دارند که توسط خود شیخ در الفهرست و بعضی کتب دیگر مانند التهذیب و الإستبصار تضعیف شدهاند، همینطور جناب شیخ مطالبی در کتب فقهی خود دارد که معلوم میشود، همه روایات در توثیق یا تضعیف موجود در منتخب خود را معتبر نمیدانسته است، لذا قاعدتا باید گفت که مبنای شیخ در این انتخاب، اعتبار احادیث نبوده است. به نظر حقیر بعید نیست، جناب شیخ احادیثی را که به مرور زمان از این کتاب انتخاب کرده و در مباحث علمیش مطرح کرده و نقد و بررسی نموده، جمع آوردی کرده باشد، اما این هم فقط یک فرضیه است.
نکته آخر آنکه این احتمال وجود دارد که برخی از روایات در ذم اصحاب از باب تقیه بوده باشد، کما اینکه روایاتی در ذم زرارة بن اعین که از بزرگان اصحاب ائمه و اجلای ایشان بوده است، داریم و روایتی هم داریم که مشخص میکند اینگونه روایات از باب تقیه بوده است.
۱/۱- کتاب الرجال للکشی (ش ۲۲۱): حدثنی حمدویه بن نصیر قال حدثنا محمد بن عیسی بن عبید قال حدثنی یونس بن عبدالرحمن عن عبیدالله بن زرارة و محمد بن قولویه و الحسین بن الحسن قال حدثنا سعد بن عبدالله قال حدثنی هارون بن حسن بن محبوب عن محمد بن عبدالله بن زرارة و ابنیه الحسن و الحسین عن عبدالله زرارة قال: «قالَ لی أبوعَبْدِاللهِj: «اقْرَأْ مِنّی عَلَی والِدِکَ السَّلامَ وَ قُلْ لَهُ: «إنّی إنَّما أعیبُکَ دِفاعاً مِنّی عَنْکَ، فَإنَّ النّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسارِعونَ إلَی کُلِّ مَنْ قَرَّبْناهُ وَ حَمِدْنا مَکانَهُ لِإدْخالِ الْأذَی فی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُه . . . فَإنَّما أعیبُکَ لِأنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرَتْ بِنا . . . وَ یَکونُ بِذلکَ ِمنّا دافِعَ شَرِّهِمْ عَنْکَ . . .».
* ترجمه: عبدالله بن زراره روایت کرد: «ابوعبدالله (امام صادق)j به من فرمودند: «از جانب من به پدرت سلام برسان و به او بگو: «چنانچه من تو را عیب میکنم، فقط و فقط به خاطر دفاع از تو است، چرا که مردم و دشمن بر هر که او را به خود نزدیک میکنیم و جایگاهش را میستاییم، تسریع میکند تا اذیتی در هر که او را دوست میداریم و مقربش میداریم، داخل کند . . .»»» و بعد مطالب متعددی در همین زمینه فرموده و ادامه میدهند: «پس این است و جز این نیست که تو را عیب میکنم، چرا که به یقین تو به ما مشهور شدهای . . . و به این واسطه شر آنها از تو دفع میشود». سپس امام مطالب دیگری فرموده و اشارهای هم به آیه ۷۹ سوره کهف دارند که خضرj کشتی مساکین را آسیب زد تا از از مصادره ملک در امان بماند.
با توجه به اینکه وقتمان تنگ شده، فعلاً به همین مقدار بسنده کرده و سایر مطالب را عرض میکنم.
* بررسی سند: همه طرق این حدیث معتبر است و تنها اشکال حدیث وجود فرزندان زراره در آن است که ذینفع هستند، اما از آنجایی که این افراد، از ثقات میباشند، مشکلی در سند حدیث ایجاد نمیکنند.
کتاب حاضر بیش از ۱۱۵۰ روایت داشته که در ۶ جزء تنظیم شده و هیچ ترتیب خاصی ندارد، لذا بعضی از علما اقدام به مرتب نمودن آن کردهاند.