$


تفسیر فاتحة الکتاب - جلسه ۳۳

$

** تفسیر الحمد لله:

۴۱/۱ (۲۸۶)- علل الشرائع (ج ۱، ص ۲۶۰): حدثنی عبدالواحد بن محمد بن عبدوس النیسابوری العطار قال حدثنی أبوالحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری قال قال أبومحمد الفضل بن شاذان النیسابوری: «. . . الْحَمْدُ لِلّهِ، إنَّما هُوَ أداءٌ لِما أوْجَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی خَلْقِهِ مِنَ الشُّکْرِ وَ شُکْرٌ لِما وَفَّقَ عَبْدَهُ مِنَ الْخَیْر . . .»» . . . عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ: «قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شاذانَ لَمّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ: «أخْبِرْنی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ الَّتی ذَکَرْتَها عَنِ الِاسْتِنْباطِ وَ الِاسْتِخْراجِ وَ هیَ مِنْ نَتائِجِ الْعَقْلِ أوْ هیَ مِمّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ؟» فَقالَ لی: «ما کُنْتُ أعْلَمُ مُرادَ اللهِ بِما فَرَضَ وَ لا مُرادَ رَسولِهِp بِما شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لا أُعَلِّلُ ذَلِکَ مِنْ ذاتِ نَفْسی، بَلْ سَمِعْنا مِنْ مَوْلایَ أبی‌الْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ موسَی الرِّضاc مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ الشَّیْءَ بَعْدَ الشَّیْءِ فَجَمَعْتُها». فَقُلْتُ: «فَأُحَدِّثُ بِها عَنْکَ عَنِ الرِّضاj؟» فَقالَ: «نَعَمْ!»»».

* ترجمه:

فضل بن شاذان روایت کرد: «. . . این است و جز این نیست که (گفتن) الحمد لله، به جا آوردن آن مقدار از شکر است که الله عز و جل بر مخلوقات خود واجب کرده است و شکر به جهت آن‌چه بنده خود را از خوبی‌ها (به آن) توفیق داده است . . .»» . . . علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری گفت: «هنگامی که این علت‌ها را از از او شنیدم، به فضل به شاذان گفتم: «مرا از این علت‌هایی که از استنباط و استخراج ذکر کردی، آگاه کن که آن‌ها از نتایج عقل است یا از آن‌چه آن را شنیده‌ی و روایت کرده‌ای؟» پس به من گفت: «من نه مراد الله را به آن‌چه واجب کرده است می‌دانم و نه مراد رسولشp را به آن‌چه شرع و سنت نهاده است و نه آن را از خودم علت‌یابی کردم، بلکه از مولایم ابوالحسن، علی بن موسی الرضاc نوبت بعد نوبت و چیزی بعد چیزی شنیدم و آن را جمع نمودم». پس گفتم: «آن را از تو از رضاj حدیث کنم؟» پس گفت: «آری!»»»

* بررسی سند:

سند این روایت را ذیل حدیث ۹/۹ بررسی کرده و ملاحظه شد، انتساب آن به امامj معتبر است.

پیش از این هم عرض شد که این حدیث را شیخ نیز با اندک تفاوتی در متن، در الفقیه (ح ۹۲۶) و عیون أخبار الرضاj (ج ۲، ص ۱۰۷) روایت کرده است.

* شرح:

– حمد به معنای ستایش و ثناگویی در فضیلت است.

– به نظر می‌رسد ال در ابتدای الحمد، ال جنس است، یعنی مطلق ستایش‌ها و سپاس‌ها مخصوص الله تعالی است.

– شکرگزاری وظیفه همه بندگان در مقابل نعمت‌های بی‌شمار حضرت باری‌تعالی است، اما عقلاً واضح است که این شکرگزاری به تمام و کمال، نه تنها امکان ندارد، بلکه شکر یکی از هزار نیز امکان‌پذیر نیست. به قول سعدی شیرازی در گلستان:

از دسـت و زبـان که برآید

کز عهده شکرش به در آید

یا به قول هم او در مطلع یکی از قصائدش:

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟

یا کیست آن‌که شکر یکی از هزار کرد؟

– از آن‌جا که الله تعالی هم حکیم است و هم عالم، به مقتضای علمش می‌داند شکر واقعی بر بندگان امکان‌پذیر نیست، لذا به اقتضای حکمتش طبیعی است که شکرگزاری به تمام و کمال را از بندگان توقع نداشته و همین‌مقدار را واجب کرده است که حداقل روزی ده بار در نمازهای یومیه به واسطه ذکر الحمد لله در سوره فاتحة الکتاب شکر او بیان شود و این وظیفه بندگی ما است که علاوه بر ذکر مذکور، به هر شکل ممکن در قول و عمل خود، تا جای امکان، شکرگزار نعمت‌های بی‌کران حضرت باری‌تعالی باشیم.

** نکته‌ای در رابطه با الحمد لله:

۴۲/۲ (…)- الکشی (ش ۱۰۸۸): حکی بعض الثقات بنیسابور أنَّهُ خَرَجَ لِإسْحاقَ بْنِ إسْماعیلَ مِنْ أبی‌مُحَمَّدٍj تَوْقیعٌ: «یا إسْحاقَ بْنَ إسْماعیلَ! سَتَرَنا اللهُ وَ إیّاکَ بِسِتْرِهِ وَ تَوَلّاکَ فی جَمیعِ أُمورِکَ بِصُنْعِهِ. قَدْ فَهِمْتُ کِتابَکَ، یَرْحَمُکَ اللهُ! وَ نَحْنُ بِحَمْدِ اللهِ وَ نِعْمَتِهِ أهْلُ بَیْتٍ نَرِقُّ عَلَی مَوالینا وَ نُسَرُّ بِتَتابُعِ إحْسانِ اللهِ إلَیْهِمْ وَ فَضْلِهِ لَدَیْهِمْ وَ نَعْتَدُّ بِکُلِّ نِعْمَةٍ یُنْعِمُها اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ، فَأتِمَّ اللهُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ وَ مَنْ کانَ مِثْلَکَ مِمَّنْ قَدْ رَحِمَهُ اللهُ، وَ بَصَّرَهُ بَصیرَتَکَ (نَصَرَهُ نَصْرَکَ) وَ نَزَعَ عَنِ الْباطِلِ وَ لَمْ یَعُمَّ فی طُغْیانِهِ نِعَمَهُ، فَإنَّ تَمامَ النِّعْمَةِ دُخولُکَ الْجَنَّةَ وَ لَیْسَ مِنْ نِعْمَةٍ وَ إنْ جَلَّ أمْرُها وَ عَظُمَ خَطَرُها، إلّا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ تَقَدَّسَتْ أسْماؤُهُ عَلَیْها مُؤَدّی شُکْرِها وَ أنا أقولُ: «الْحَمْدُ لِلّهِ مِثْلَ ما حَمِدَ اللهُ بِهِ حامِدٌ إلَی أبَدِ الْأبَدِ، بِما مَنَّ بِهِ عَلَیْکَ مِنْ نِعْمَةٍ وَ نَجّاکَ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ سَهَّلَ سَبیلَکَ عَلَی الْعَقَبَةِ» وَ ایْمُ اللهِ أنَّها لَعَقَبَةٌ کَئودٌ شَدیدٌ أمْرُها، صَعْبٌ مَسْلَکُها، عَظیمٌ بَلاؤُها، طَویلٌ عَذابُها، قَدیمٌ فی الزُّبُرِ الْأولَی ذِکْرُها . . .

* ترجمه:

بعضی از ثقات نیشابور حکایت کردند که توقیعی از جانب ابو محمد (امام عسکری)j برای اسحاق بن اسماعیل خارج شد: «ای اسحاق بن اسماعیل! الله ما و تو را در پناه خویش محفوظ بدارد و تو را در همه کارهایت به صنع خویش همراهی نماید. نوشته‌ات را فهمیدیم، الله تو را رحمت کند! و ما به حمد الله و به نعمت او، اهل بیتی هستیم که بر ارادتمندان خود دل‌سوزیم و به پی‌درپی بودن احسان الله به ایشان و فضل او بر آن‌ها خشنودیم و هر نعمتی که الله عز و جل آن‌ها را به آن متنعم نموده، می‌شماریم، پس الله (تعالی) حق را بر شما و هر آن که مانند شما، از کسانی که الله بر او رحمت نموده و به بصیرت تو بصیرت داده و از باطل جدا کرده و در طغیان او نعمت‌هایش را نابود نکرده است، تمام کرده، پس به یقین تمام نعمت داخل شدن تو در بهشت است در حالی که از نعمت نیست اگر چه امرش گران و یادش بزرگ باشد، مگر آن‌که الحمد الله که نشان‌هایش مقدس است، ادا کننده شکر آن باشد و من (نیز) می‌گویم: «الحمد لله مثل آن است که حمد کننده‌ای تا ابد الابد حمد الله گوید، به آن چه نعمت داده به تو از نعمت و نجات بخشیده تو را از هلاکت و راه تو را بر آن گردنه آسان گردانده و قسم به الله که بی‌گمان آن گردنه‌ای است که کارش سخت شدید، راهش دشوار، آزمایشش بزرگ، عذابش طولانی و یادش در کتاب‌های اولیه قدیم است.» . . .

* بررسی سند:

هر چند مرحوم کشی متهم به نقل از ضعفا است، اما با توجه به این‌که ایشان در دوران غیبت صغری وی‌زیسته و تصریح کرده است که این مطلب را از جمعی از ثقات شنیده است، می‌توان این توقیع را معتبر دانست.

* شرح:

– ظاهرا منظور از عبارت نعتد بکل نعمة ینعمها الله عز و جل علیهم، یعنی هر نعمتی که الله عز و جل آن‌ها را به آن متنعم نموده، می‌شماریم، آن است که همه این‌نعمت‌ها را مد نظر داشته و شاکر آن هستیم.

– از این روایت می‌توان چنین برداشت کرد که عبارت الحمد لله بهترین عبارات برای شکر الله تعالی بوده و در صورتی که بنده چنین عبارتی یا مشابه آن را در نظر نداشته باشد، آن نعمت برای او نعمت به حساب نمی‌آید اگر چه بسیار بزرگ و مهم باشد.

و صلی الله علی محمد و آله

نمودار درختی مدرس

باز کردن همه | بستن همه