$
* آشنایی با دیدگاههای اخباریهای قرن یازدهم و دوازدهم
در پایان این بحث، با توجه به اینکه ما و دیگران از لفظ اخباریگری بسیار استفاده میکنیم، لازم است، آشنایی دقیق ولو مختصری از آنها و دیدگاههایشان داشته باشیم، چرا که به نظر میرسد بسیاری از ایراداتی که به ایشان وارد میشود، ناشی از عدم آشنایی درست و دقیق از منش و روش آنها است.
حتی به نظر میرسد بعضی از افرادی که به شدت و البته یکطرفه، در زمانهای که ایشان حضور ندارند، به اخباریها تاخته و به زعم خود پهلوان میدان هستند، خود گرایشهای اخباریگری جدی داشته و حتی گاهی اوقات، گوی سبقت را نیز از خود اخباریها ربودهاند.
بسیاری از افراد تصور میکنند که دوره اخباریگری با ظهور ملا محمدامین الاسترآبادی در حدود قرن یازدهم هجری قمری به وجود آمده و با اقدامات استاد کل، علامه آقا محمدباقر الاصفهانی یعنی همان مرحوم وحید البهبهانی در حدود قرن دوازدهم هجری قمری، بساط آن برای همیشه برچیده شد.
همانگونه که پیش از این هم عرض کردم، دوره صفویه، اولین دوره اخباریگری در مکتب اهل بیتb نیست، بلکه سومین دوره اخباریگری است.
دیدگاههای اخباریهای دوره صفویه یعنی قرن یازدهم و دوازدهم را باید در چند موضوع پیگیری کرد که به اجمال به آنها اشاره میکنم.
۱- مخالفت با اصول فقه: یکی از ویژگیهای بارز اخباریها، مخالفت با اصول فقه بود که مطالب ذیل آن را در چند بند عرض میکنم:
۱) یکی از خصوصیات اخباریهای این دوره، مخالفت با علم اصول فقه است.
۲) هر چند کلیت اصول فقه به معنای ابزارهای استنباط فقهی، از دیرباز در بین شیعیان وجود داشته و به نظر حقیر انکار آن از عجایب است، اما تدوین جدی این علم را باید بیشتر مربوط به دوره غیبت صغری و بعد از آن دانست.
۳) ملا محمدامین الاسترآبادی با نگارش کتاب فوائد المدنیة مطالبی را مطرح کرد که از جمله آن، مخالفت با این علم و طرفداران آن بود.
۴) هر چند خود اخباریها در استنباطهای فقهی خود از اصول و قواعدی استفاده میکردند که اصولیون، بسیاری از آن را قبول دارند، اما این افراد غیر آنچه را که خود به کار میبردند و مجاز میدانستند، از وهمیات اصولیون میدانستند که عمدتاً از مکتب خلفا به مکتب اهل بیتb وارد شده است و در نتیجه با آن مخالفت میکردند.
۵) طبیعتاً اخباریها در ادامه، اجتهاد به معنای فعلی آن را که پیش از آنها نیز سابقه طولانی داشت، انکار کرده و به مخالفت با آن پرداختند تا اینکه با ظهور شیخ یوسف البحرانی که از بزرگان اخباری بوده و گرایش اصولی داشت و این گرایش در مهمترین اثرش یعنی الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة به وضوح دیده میشود، فضا برای استاد کل، مرحوم وحید البهبهانی مهیا شد و با مجاهدت این بزرگوار و شاگردان مبرز ایشان، در کنار بعضی جریانات خوب و بد موازی آن، بساط مخالفت با علم اصول برچیده شد.
۶) البته تذکر این نکته لازم است که در بین اخباریها هم در این زمینه شدت و ضعفهایی وجود داشته است، کما اینکه افرادی مانند ملا محمدامین الاسترآبادی و شیخ حر العاملی را میتوان از جمله اشداء و ملا محسن فیض و شیخ یوسف البحرانی را از جمله رحماء دانست. افرادی مانند علامه مجلسی نیز کما بیش شبیه شیخ یوسف البحرانی بودند.
۷) در این ویژگی، اخباریون را باید در مقابل اصولیون دانست.
۸) در پایان این نکته را هم اضافه کنم که به نظر حقیر اگر اخباریها و ما اصولیون به جای بحث بر سر نامها و یکسری کلیات، جزء به جزء بر سر مباحث و مسائل علم اصول گفتوگو میکردیم، میدیدیم که اختلاف نظر فوقالعادهای بین ما و ایشان نیست و این اختلافات چیزی در حدود همان اختلافهایی که انسدادیها با ما انفتاحیها دارند.
۲- مخالفت با علم رجال: دومین ویژگی مهم اخباریها که به نظر حقیر مهمترین ویژگی آنها بوده و سایر ویژگیهایشان نشأت گرفته از آن است، نحوه نگاهشان به مبانی اعتبار حدیث و مخالفت جدی آنها با علم رجال بود. این ویژگی را هم در چند بند بررسی میکنیم:
۱) مرحوم ملا محمدامین الاسترآبادی در ضمن کتاب فوائد المدنیة ادعا کرد که همه احادیث موجود در کتب اربعه معتبر است.
۲) بعدها عدهای از اخباریها پا را از این فراتر گذاشته و روایات بسیاری دیگر از کتب را نیز معتبر دانستند که مرحوم علامه مجلسی، علامه سید هاشم البحرانی و شیخ حر العاملی از این دسته هستند.
۳) آنگونه که حقیر برداشت کردهام، ایشان برای اعتبار حدیث تنها سه شرط اول از شروط پنجگانهای را که ما قبول داریم و عرض خواهم کرد، لازم میدانستند. یعنی:
۱- روایت در کتابی از کتب محدثین و علمای ما موجود باشد.
۲- انتساب کتاب به صاحب کتاب باید معتبر باشد.
۳- صاحب کتاب فردی شناخته شده و در نقل خبر ثقه باشد.
۴) جالب اینکه بعضی از این افراد در علم رجال بسیار متبحر بوده و حتی اظهار نظرهای رجالی هم داشتهاند. مثلاً مرحوم علامه مجلسی شرحی بر الکافی دارد که طبق قاعدهای رجالی که نزد ایشان معتبر بوده، درباره روایات الکافی اظهار نظر کرده است، اما از شواهد و قرائن اینگونه بر میآید که مرام عملی ایشان غیر از آن چیزی است که در این شرح دیده میشود.
یکی از اساتید ما میفرمودند چه بسا علامه مجلسی این کار را برای اظهار تسلط خود به رجال و مقابله با کسانی که او را متهم به عدم آشنایی با این علم میکردند، نوشته باشد.
۵) نکته جالب دیگر آنکه بعضی از بزرگان معاصر مانند مرحوم آیتالله خویی در کتاب معجم رجال الحدیث (ج ۱، ص ۸۱) به نقل از استادشان یعنی مرحوم میرزای نائینی که یکی از بزرگترین اصولیون ما است، درباره کسانی که در سند روایت کتاب الکافی خدشه میکنند، فرمودهاند: «أن الخدشة فی أسناد روایات الکافی حرفة العاجز»، لذا اگر ایشان مقید به این فرمایش خود بودهاند، در این مورد باید ایشان را هممرام با ملا محمدامین الاسترآبادی سرسلسله اخباریهای قرن یازدهم و دوازهم دانست و ما را جزء افراد عاجز.
۶) این ویژگی اخباریون را باید در مقابل رجالیون دانست یعنی طریقهای که ما بر آن اصرار داشته و مجدانه سعی میکنیم از آن تخطی نکرده و حتی کتب اربعه را نیز از این قاعده استثنا نکنیم چه برسد به سایر کتب حدیثی.
۷) متأسفانه در دوره و زمانه ما نه تنها این دیدگاه اخباریها احیا شده و به شدت در بین علما، فضلا، وعاظ، مداحها و حتی دانشگاهیان و مردم کوچه و بازار هم رواج پیدا کرده است، بلکه حتی کثیری از افراد، همان سه شرط اخباریها را هم رعایت نکرده و هر حدیثی را که به مذاقشان خوش بیاید، پذیرفته و آن را معتبر دانسته و نقل میکنند.
۸) بعضی از این افراد که وجهه علمی نیز دارند، بدون آنکه قواعد و ضوابط تسامح در ادله سنن را رعایت کنند یا به صرف اینکه شهرت را به جهت شهرت یا دلایل غیر معتبر دیگر که بعدها درباره آن صحبت خواهیم کرد، پذیرفتهاند و امثال اینگونه مسائل، نظر خود را توجیه میکنند. البته این سخن حقیر به معنای آن نیست که همه اینگونه رفتار میکنند، بلکه حقیر آنچه را که به مرور دارد فراگیر میشود، عرض کردم.
۹) این نکته را هم اضافه کنم که اگر اخباریگری را در نوع نگاهشان به اعتبار احادیث و کتب تعریف کنیم، ما در چهارمین و بلکه پنجمین دوره اخباریگری هستیم که متأسفانه نه تنها شدیدتر از دورههای قبل است که به مراتب بیضابطهتر نیز شده است.
۳- عدم حجیت ظواهر قرآن و انحصار تفسیر به روایات: ویژگی دیگر اخباریها که ناشی از نوع نگاهشان به اعتبار احادیث بود، عدم حجیت ظواهر قرآن و انحصار تفسیر به روایات است که این را نیز در چند بند بررسی خواهیم کرد:
۱) از دیگر ویژگیهای بارز اخباریها، مخالفت با حجیت ظواهر قرآن است که که اگر معدودی از افراد را کنار بگذاریم، تقریبا در دوره و زمانه ما شاید هیچ فقیهی را نتوان پیدا کرد که با این نظریه موافق باشد.
۲) اخباریها معتقد بودند برای فهم قرآن صرفاً باید به روایات مراجعه کرد و از آنجایی که برای اعتبار حدیث تنها سه شرط اول را قائل بودند، بعضا گرفتار اسرائیلیات و اخبار جعلی میشدند که در آثار پرکارترین اخباریهای آن دوره یعنی، علامه سید هاشم بحرانی، علامه مجلسی و شیخ حر عاملی به وضوح دیده میشود. درباره این سه شرط و دو شرط تکمیلی خودمان بعداً صحبت خواهیم کرد.
۳) در اصول فقه، مفصل درباره حجیت ظواهر و از جمله ظواهر قرآن بحث کردیم و دیدیم علاوه بر آنکه ظواهر قرآن با حفظ شرایط و ضوابط آن حجت است، لازم است برای درک درست قرآن و تفسیر صحیح آن، به روایات معتبر اهل بیتb که مفسرین واقعی قرآن هستند، طبق همان شرایط و ضوابط سندی و متنی که بعداً عرض خواهیم کرد، رجوع کنیم تا گرفتار تفسیر به رأی نشویم.
۴) در این مورد، اخباریها در مقابل اصولیون و تعداد کثیری از مفسران قرار دارند.
دو مورد آخر هم بمان برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد