$
* آخرین روایت از مجموعه روایات چهارم: روایت الفقیه
۲۰/۱۱- (الفقیه، ح ۴۳۷۶): وَ مَرَّ رَسولُ اللهِp عَلَی نِسْوَةٍ، فَوَقَفَ عَلَیهِنَّ، ثُمَّ قالَ: «یا مَعاشِرَ النِّساءِ! ما رَأیتُ نَواقِصَ عُقولٍ وَ دینٍ، أذْهَبَ بِعُقولِ ذَوی الْألْبابِ مِنْکُنَّ. إنّی قَدْ رَأیتُ أنَّکنَّ أکثَرُ أهْلِ النّارِ یوْمَ الْقیامَةِ. فَتَقَرَّبْنَ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما اسْتَطَعْتُنَّ.» فَقالَتِ امْرَأةٌ مِنْهُنَّ: «یا رَسولَ اللهِ! ما نُقْصانُ دینِنا وَ عُقولِنا؟» فَقالَ: «أمّا نُقْصانُ دینِکنَّ، فَالْحَیضُ الَّذی یصیبُکنَّ، فَتَمْکثُ إحْداکنَّ ما شاءَ اللهُ لا تُصَلّی وَ لا تَصومُ وَ أمّا نُقْصانُ عُقولِکنَّ، فَشَهادَتُکنَّ، إنَّما شَهادَةُ الْمَرْأةِ نِصْفُ شَهادَةِ الرَّجُلِ.»
* ترجمه: عبور کرد رسول اللهp بر زنانی، پس توقف کرد بر آنها، پس فرمود: «ای گروه زنان! ندیدهام، نواقص عقول و دین، برندهترِ عقلِ عاقلان از شما. همانا من دیدم که اکثر شما اهل آتش هستید زمان قیامت. پس تقرب جویید به سوی الله به اندازهای که استطاعت دارید.» پس گفت زنی از آنها: «ای رسول الله! چیست نقصان دین ما و عقلهای ما؟» پس فرمودند: «پس نقصان دین شما، پس حیضی است که اصابت میکند شما را، پس باز میدارد هر کدام شما را آنچه بخواهد الله، نماز نمیگذارید و روزه نمیدارید و اما نقضان عقلتان، پس شهادت شما، این است و جز این نیست که شهادت زن، نصف شهادت مرد است.»
* بررسی سند: این حدیث را مرحوم شیخ صدوق به صورت مرسل روایت کرده است و در توثیقات عام در علم الحدیث، دیدیم که مرسلات ایشان از قاعده کلی مرسلات که عدم اعتبار است، خارج نیست.
* بررسی متن: دیدیم که این حدیث هم معتبر نیست، اما به بهانه این حدیث و حدیث قبل، چند نکته تکمیلی را عرض کنم و برویم سراغ روایت بعدی.
۱- ابتدا مقدمه مهمی عرض کنم که هم در این حدیث کاربرد دارد و هم در بعضی دیگر از احادیث. احادیث فقهی را از منظری میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول، احادیثی که صرفاً حکم مسألهای را بیان میکنند و دسته دوم، احادیثی که به شکلهای مختلفی، علت یا حکمت مسأله را بیان میکنند. دسته اول حتما مهم است، اما دسته دوم از جهاتی مهمتر است، چرا که در موارد اول، فقیه باید تلاش کند که علت یا حکمت مسأله را کشف کند و زمانی میتواند به کشف خود اعتنا کند که به صحت آن یقین، یا حداقل قطع پیدا کند و با ظن و شک، کاری از پیش نمیرود. در حالی که در دسته دوم، کار بسیار راحتتر است. وجه دیگر اهمیت این است که گاهی مفهوم یا مصداق یا هر چیز دیگری که در روایت مطرح است، بهتر شناخته میشود. مثالی را از همین دو روایت اخیر بررسی میکنیم.
یکی از نکات قابل توجه که اگر قرار بود، به این حدیث و حدیث قبل اعتماد کنیم و آن را معتبر بدانیم، این بود که ظاهر ابتدای این دو روایت به گونهای بود که گویی زنان خاصی را مد نظر دارد، کما اینکه در مورد حدیث قبل، گفتیم که جمعی از بزرگان، از جمله مرحوم مجلسی چنین نظری داشتند. این در حالی است که اگر بخواهیم این دو حدیث را دقیقتر مد نظر قرار دهیم، میبینیم که برای نقصان دین، عقل و حظ زنان، دلایلی گفته شده است که مربوط به همه زنان است و نه زنان خاصی که احیانا در این دو روایت مخاطب بودهاند. یعنی مسأله حیض و ممنوعیت نماز و روزه در حین آن، یا برابری شهادت دو زن با یک مرد، یا ارثبردن زن معادل نصف مرد که اینها موافق فتوای مشهور است و البته بعضا جای صحبت دارد، در مورد همه زنان است و نه تنها مخاطبان احتمالی این عبارات، پس اگر بخواهیم این دو حدیث و مانند آن را معتبر بدانیم، نقصان عقل، دین و حظ زنان مربوط به همه زنان میشود و حاضر و غایب، گذشته و حال و آینده، معصوم و غیر معصوم، خیر و شر و … ندارد و خلاصه همه و همه را در بر میگیرد. البته همه اینها در صورتی است که این دست احادیث را معتبر بدانیم که در این دو روایت دیدیم انتسابشان به معصوم معتبر نیست.
۲- نکته دیگر اینکه اگر قرار باشد، بانوان به جهت ممنوعیت نماز و روزه در دوران حضیشان، دچار نقص در دین باشند، اگر زنی به دوران یائسگی رسیده بود، آیا از نقص در دین رهایی یافته و این مشکلش حل شده است؟ ممکن است کسی بگوید که دیگر دیر شده و اینها نقص در ایمان پیدا کردهاند که جوابش را خواهیم گفت. یا اگر زنی استثناء به جهت بیماری یا هر چیز دیگری از ابتدا دچار حیض نمیشد و طبیعتا در طول عمر ممنوعیت از نماز و روزه نداشت، دیگر مشکلی برای مرجع شدن ندارد؟ آیا این زنان نادر، به علت این نقص در خلقت طبیعیشان، حدقل ایمانشان کامل شده و باید خدا را شکر کنند که چنین نقصی دارند و زنان متعارف ناراحت باشند که به واسطه سالم و متعارف بودن، گرفتار خسران اخروی شدهاند و تأسف بخورند که ای کاش ما هم عیب و و ایرادی این چنین داشتیم؟ فتأمل جداً.
۳- حالا آمدیم و مردی دچار بیماری بود، یا به جهت کهولت سن، سالهای سال و بلکه تا آخر عمرش از روزه معاف بود، دچار نقص در دین شده است؟ و نمیتواند مرجع باشد؟ کم نیستند مجتهدین مرد بزرگواری که در گذشته و حال، چند دهه آخر عمر خود را به جهت بیماری و کهولت و مانند اینها نمیتوانند روزه بگیرند، آیا اینها نقص در دین دارند و نباید مرجع شوند؟ و اگر مرجعیتی داشتند، حالا که به بیماری گرفتار شدهاند و از روزه معاف هستند، در ایمانشان خللی آمده و از مرجعیت خلع شدهاند؟
۴- یک نکته فوقالعاده مهم عرض کنم و بحث این احادیث را جمع کنیم. بسیاری از ما معنای عبادت را اشتباه گرفتهایم. عبادت را با انجام مناسک اشتباه گرفتهایم. بر خلاف آنچه برای خیلیها جا انداختهاند، عبادت به معنی انجام مناسک نیست. عبادت به معنای بندگی است و ظهور و بروز بیرونی بندگی، فقط و فقط در اطاعت امر مولا است. اگر مولا گفت انجام بده، انجام بدهد و اگر گفت انجام نده، انجام ندهد. در مورد عبادت الله تعالی هم چنین است. یعنی اگر الله تعالی گفت کاری را انجام بده، انجام بدهد و اگر گفت انجام نده، انجام نهد. بر خلاف آنچه گفتهاند، مناست دستورات و اوامر و نواهی الهی نیست، بلکه یک سری آداب و رسوم و کارهایی است که در زمان و مکان خاصی انجام میشود. مثل نمازهای یومیه یا روزه، یا زکات و … که زمان مشخص دارند. یا حج که زمان و مکان مشخص دارد. طبیعتا امری و نهی، چه وجوبی مانند واجب و حرام و چه توصیهای، مانند مستحب و مکروه، برای مناسک مطرح است، اما هر امر و نهیای شامل مناسک نمیشود. مثلا حرمت زنا، یا ممنوعین دروغ، یا لزوم عدالتورزی در همه شؤون و … امر و نهی هست، اما مناسک نیست.
برگردیم سراغ بحث خودمان. عبادت یا همان اطاعت الله تعالی، یعنی اگر گفت نماز بخوان، بخواند و اگر گفت نماز نخوان، نخواند. اگر گفت روزه بگیر، بگیرد و اگر گفت روزه نگیر، نگیرد. اگر گفت خمس و زکات بده، خمس و زکات بدهد و اگر گفت نده، ندهد. اگر گفت حج به جا آور یا در جهاد شرکت کن، بجا آورد و شرکت کند و اگر منع کرد، انجام ندهد و قس علی هذا. حالا در ما نحن فیه، بانوان به جهت خلقتی که الله تعالی برایشان قرار داده، به دستور او که فرموده است در زمانهایی نماز نخواند و روزه نگیرد، نماز نمیخواند و روزه نمیگیرد و باز به دستور او، بعد از آن یکی را قضا میکنند و دیگری را خیر. خب! اینها دارند اطاعت امر الله تعالی میکنند، پس همانگونه که نماز خواندن و روزه گرفتن دیگران، اطاعت الله تعالی و عبادت او است، در مورد اینها هم نماز نخواندن و روزه نگرفتن اطاعت الله تعالی و عبادت او است. همانگونه که دیگران برای اطاعت این اوامر و انجام این اعمال ثواب میبرند، اینها هم برای اطاعت این اوامر و انجام ندادن این کارها ثواب میبرند. هر دو دارند اطاعت امر میکنند و حاشا که الله تعالی، آن را بینتیجه بدارد یا حتی یکی را حمل بر نقص ایمان کند.
در مورد افراد بیمار هم چنین است. در مود نماز در سفر هم که به عدد و رقم کمتر از نماز در حضر است، چنین است و باز قس علی هذا.
آری! گاهی فرد تخلفی میکند و الله تعالی دستور میدهد از نماز یا روزه یا سایر مناسک محروم هستی، این قبول، اما در مواردی که عرض شد، کم و کاستی از جانب بانوان نبوده است. یا مثلاً در جایی که فرد در طول عمرش شامل خمس و زکات نمیشود، کما اینکه بیشتر مردمان شهرنشین این روزگار شامل زکات نمیشوند یا کسی که در طول عمرش استطاعت حج پیدا نمیکند، یا جنگی رخ نمیدهد که در آن شرکت کند یا شرایط شرکت در جنگ را ندارد، نسبت به خمسدهندگان و زکاتدهندکان و حجروندگان و جهادکنندگان، نقص ایمانی ندارد.
اینها نکات مهمی است که باید به آن توجه کرد.
بحث این رویات را همینجا تمام میکنیم و یک روایت هم به عنوان تتمه بحث عرض کنم و تمام.
* یک روایت تکمیلی: زیارت حضرت سید الشهدا و نقص ایمان
در پایان این بحث حدیثی روایت کنم و که در بحث ما هم به کار میآید.
۲۱/۱۲- (کامل الزیارات، ص ۱۹۳): وَ بِإسْنادِهِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمیرَةٍ عَنْ أبیبَکْرٍ الْحَضْرَمی عَنْ أبیجَعْفَرj قالَ سَمِعْتُهُ یِقول: «مَنْ أرادَ أنْ یَعْلَمَ أنَّهُ مِنْ أهْلِ الْجَنَّةِ، فَلْیَعْرِضْ حُبَّنا عَلَی قَلْبِهِ. فَإنْ قَبِلَهُ، فَهوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ کانَ لَنا مُحِبّاً، فَلْیَرْغَبْ فی زیارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِj. فَمَنْ کانَ لِلْحُسَیْنِj زَوّاراً، عَرَفْناهُ بِالْحُبِّ لَنا أهْلَ الْبَیْتِ وَ کانَ مِنْ أهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ زَوّاراً کانَ ناقِصَ الْإیمانِ»
* ترجمه: ابوجعفر (مام باقر)j فرمودند: «هر کس اراده که بداند که او از بهشت است، پس عرضه میکند حب ما را بر قلبش. پس اگر قبول کرد آن را، پس او مؤمن است و هر کس باشد برای ما محبی، پس باید رغبت کند زیارت قبر حسینj را. پس کسی که زائری برای حسینj باشد، میشناسیم او را به حب برای خودمان اهل بیت و کسی که نباشد زائری برای حسین، ناقص الایمان باشد.»
* بررسی سند: با توجه به احادیث قبل در کامل الزیارات، معلوم میشود مرحوم ابن قولویه این حدیث را از پدرش و علی بن حسین بن بابویه از سعد بن عبدالله القمی از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از پدرش از سیف بن عمیره از ابوبکر الحضرمی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند و انتساب این فرمایشات به امام باقرj معتبر است.
* بررسی متن: اگر بخواهیم دلیل این آقایان، یعنی نصی که تصریح دارد بر ناقص الایمان بودن بانوان را در ممنوعیت مرجعیت بانوان بپذیریم، با توجه به این روایت معتبر و امثال آن، باید گفت کسی که استطاعت زیارت قبر حضرت سیدالشهداj را دارد و به زیارت ایشان نرفته است، به نوعی نشانه عدم رغبت او به زیارت امام حسینj است و در نتیجه ناقص الایمان است و نمیتواند مرجعیت را عهدهدار شود. پس این افراد باید بگویند و در رسالههای عملیهشان هم بنویسند که یکی از شرایط مرجعیت، البته در صورت داشتن استطاعت، رفتن حداقل یک بار به زیارت حضرت سیدالشهداj است، در حالی که هیچ یک از آقایان فتوا به این ندادهاند که عدم زیارت مزار سیدالشهداj، البته برای کسی که استطاعت دارد، موجب ممنوعیت مرجعیت میشود. تازه نکته مهمش در اینجا است که آن روایتهای نواقص العقول درباره بانوان غیر معتبر بود و این روایتی که الآن عرض کردم، معتبر است.
جمعبندی در این مجموعه روایت اینکه روایاتی که زنان را ناقص العقل و ناقص الایمان میداند ضعف سندی دارد و انتساب آن به معصومj به طور کامل محل اشکال است و متنش هم با آموزههای کلان و ریشهای اسلامی منافات دارد، لذا نمیتوان به آنها استناد کرد.
و صلی الله علی محمد و آله