((( این مطالب از لابهلای دروس مختلف استاد ریاحی استخراج شده است. )))
نام کامل کتاب، اکسیر العبادات فی أسرار الشهادات است که به اسرار الشهادة معروف شده است. نام نویسنده کتاب را ملا آقا بن عابد نقل کردهاند که ظاهراً اصالتش شروانی است که به فاضل دربندی هم معروف بوده است. البته این دربند، ربطی به دربندهای موجود در تهران و ایران ندارد، بلکه شهری در کشور آذربایجان فعلی است که زمانی جزء قلمرو شروانشاهان بوده است. او متوفای حدود ۱۲۴۸ هجری شمسی است.
ایشان مدتی را در نجف و نزد اعاظم آن جا از جمله شیخ جعفر کاشف الغطاء و شریف العلمای مازندرانی تحصیل کرد. آنگونه که تراجمنویسان نقل کردهاند، ایشان در محبت اهل بیتb بسیار غلیظ و شدید بود. مینویسند مجلس وعظش پر جمعیت و هیجان بوده و در هنگام خواندن روضه، گریبان میدرید و عمامه بر زمین میزد و بعضاً از هوش میرفت و یا روز عاشورا، به جهت اتفاقاتی که بر سیدالشهداj و اهل بیت ایشان گذشته بود، لباس به تن نمیکرد و پارچهای بزرگ بر خود میپیچید و گل بر خود میمالید و خاک بر سر میریخت و با همین هیبت بر منبر میرفت.
بعضی میگویند که او مبدع قمهزنی در بین شیعیان است که هر چند با مذاق او هماهنگ است، اما حقیر اطلاعی از ادله این افراد و ادعایشان ندارم.
کتاب به زبان عربی است، اما نویسنده قسمتهای پایانی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار ترجمه کرده است، با عنوان سعادات ناصری به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب بنا بر دلایلی سالها چاپ نمیشد، ولی هماکنون چاپ انتشارات طوبای محبت طرفداران بسیار دارد.
این کتاب هم از جمله کتابهایی است که مخالفین جدی دارد. از جمله این افراد میتوان به محدث نوری، شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه سید محسن امین و مرحوم شهید مطهری اشاره کرد.
این کتاب حاوی مطالب عجیب و غریبی است که بعد از حدود هزار و دویست سال، برای اولین بار در کتابی نقل شده است و همین دو ویژگی باعث شده است که بسیاری از بزرگان ما، مطالب کتاب را باور نکرده و ناشی از روحیه غیر علمی و غلوآمیز ملا آقا دربندی در این مسائل بدانند.
مثلاً ایشان ادعا کردهاند که سپاه عمر بن سعد در کربلا بالغ بر یک میلیون و ششصد هزار نفر بود و این عدد را به عنوان عدد واقعی بیان میکنند که ۳۳۰ هزار نفرشان فقط به دست سیدالشهداj کشته شدند و ۲۵ هزار نفرشان به دست حضرت اباالفضلj و ۲۵ هزار نفر هم به دست سایر اصحاب، البته این آمار و ارقام شامل مجروحین نمیشود. اگر یک حساب سرانگشتی بفرمایید که ۳۳۰ هزار نفر به صف ایستاده باشند و هیچ کاری نکنند و مهاجم سوار بر اسبی تیزتک باشد که نه خود اسب خسته شود و نه سوار و شمشیرش هم کند نشود، چقدر زمان میخواهد که چنین قتل عامی انجام دهد.
یا مینویسند که خورشید در روز عاشورا در میانه آسمان متوقف شد و ساعات روز عاشورا از بیست و چهار ساعت به هفتاد و دو ساعت افزایش یافت که البته حقیر و سایر مخالفان این مطالب منکر قدرت الله تعالی نیستیم، اما باور اینگونه ادعاها که بعد از هزار و دویست سال، آن هم بدون هیچ سند و مدرکی رو میشوند، برایمان ممکن نیست. حالا شما میخواهید باور کنید، به خودتان مربوط است. البته خود ایشان زمین و آسمان را به هم میبافند که این موضوع را توجیح کنند.
از جمله ادعاهای دیگر این کتاب، خروج کاروان سیدالشهداj از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج و به سبک کاروان پادشاهان و سلاطین است که این با سیره حضرات معصومینb منافات داشته و به نظیر حقیر بهتان بزرگی به ساحت ایشان است.
از جمله ادعای این کتاب که برای اولین بار توسط ایشان مطرح شده است و هماکنون هم بسیار مشهور است، اینکه حضرت اباالفضل مانع شدهاند تا امامj بدن ایشان را به خیمهگاه ببرند، چرا که ایشان به حضرت سکینهj قول دادهاند که برایش آب ببرند و از اینکه نتوانستهاند، شرمنده او هستند.
مثال دیگر از ادعای بار اولی ایشان در این کتاب که اخیراً از روضهخوانها و مداحها میشنوم اینکه دمای روز عاشورا تا هفتاد درجه بیش از زمان عادی بود و با توج به اینکه عاشورای سال ۶۱ هجری در حدود اواخر مهرماه بوده است، حتی اگر دمای هوای متعارف را فقط ۲۰ درجه در نظر بگیریم، دمای حدودی آن روز در حدود دمای جوش آب است.
یکی دیگر از نوآوریهای ایشان که اخیراً بسیار شنیدهام اینکه امامj در روز عاشورا، دست خود را بلند کرده و از انگشت ابهام ایشان آب جاری شد و اصحاب از آن نوشیدند. با این حساب معلوم نیست که بالأخره اصحاب عاشورا با زبان تشنه به شهادت رسیدند، یا به اسارت رفتند، یا این که آب نوشیدند.
از جمله ادعاهای دیگر کتاب این است که در غروب عاشورا که خود الشهداءj هم به شهادت رسیدند، به اذن الهی از جا برخواستند و اصحاب خود را ندا دادند که برخیزند. آنها هم برخواستند و از مائده آسمانی بر ایشان نازل شد، خوردند و نوشیدند و سیر شدند و بعد به حالت اولیه خود برخواستند. البته اینگونه مطالب را اگر از دیدگاه شاعرانه و از باب استعاره نگاه کنیم، شاید بتوان قابل قبول دانست، اما اینکه به واقع اتفاق افتاده باشد، هم از نظر سند اشکال دارد و هم با سایر گزارشهای تاریخی که معتبر هم هستند، هماهنگ نیست.
کتاب اسرار الشهادة از ۱۲ مقدمه، ۴۴ مجلس و یک خاتمه تشکیل شده است که خود خاتمه شامل سه مجلس است که در چاپ سنگی عنوان ندارند.
ملا آقا دربندی بر این باور است که مطالب سیره و تاریخ را حتی از کتابهای مظنون الکذب هم میتوان نقل کرد که از آن ادعای عجیب و قریب است. مظنون الکذب یعنی احتمال دروغ بودنش بسیار زیاد باشد. مثلا فرض بفرمایید بیش از نود و چند درصد احتمال دارد که دروغ باشد. این میشود مظنون الکذب. با این حساب تکلیف مطالب کتاب روشن است.
در اینجا نظر محدث نوری که همعصر ملا آقا دربندی بوده و خودش هم ایشان دیده است، نقل کرده و مطلب را با نظر مرحوم شهید مطهری در مورد ایشان و کتابشان به پایان میبریم.
محدی نوری در لؤلؤ و مرجان مینویسد: «به خاطر دارم در ایام مجاورت کربلای معلی و استفاده از علامه عصر خود، شیخ عبدالحسین تهران که در تبحر و فضل و اتقان، عدیل نداشت، سید عرب روضهخوانی از حله آمد و پدرش از معاریف این طایفه بود و اجزای کهنهای از میراث پدر داشت، خدمت شیخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود و آن اجزاء را اول و آخر نبود و در حاشیه آن نوشته بود که این از مؤلفات فلان است و یکی از علمای جبل عامل از تلامذه محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در کتابهای تراجم حالش مذکور بود، مراجعه نمود. اصلاً در مؤلفاتش اسمی از مقتل نبرده بودند و چون در خود اجزاء مطالعه کردند، معلوم شد که از کثرت اشتمال آن بر اکاذیب واضحه و اخبار واهیه، احتمال نمیرود که از مؤلفات عالمی باشد.» محدث نوری در ادامه مینویسد: «پس آن سید را که آن اجزای کهنه را در دست داشت، از نشر آن و نقل از آن، نهی فرمود، ولکن بعد از چند روزی به مناسبتی مرحوم فاضل دربندی، آقاخوند ملا آقا مطلع شد و آن را از آن سید گرفت و چون مشغول تألیف کتاب اسرارالشهادة بود، روایات آن اجزاء را به صورت پراکنده، در جای جای کتابش درج کرد و بر عدد اخبار واهیه و مجعوله بیشمار آن افزود و برای مخالفین شیعه، ابواب طعن و سخریه و استهزا باز نمود و همتش او را به آنجا کشانید که عدد لشکر کوفیان را به ششصد هزار سواره و دو کرور پیاده رسانید! و برای جماعت روضهخوانان میدانی وسیع مهیا نمود که هر چه کمیت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالای منابر با نهایت قوت قلب، مستند ذکر کنند که فاضل دربندی چنین فرموده» و در ادامه میفرمایند: «این کتاب در نزد علمای فن و نقادان احادیث و اخبار مربوط به سیره امامان معصومb بیوقع و بیاعتبار است و اعتماد بر آن کاشف از خرابی کار ناقل و قلت بصیرت او در امور است»
مرحوم شهید مطهری میفرمایند: «گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْری». بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد. تمام حرفهای روضةالشهداء را به اضافه یک چیزهای دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلا است! واقعاً به اسلام باید گریست.» ایشان در ادامه مینویسند: «قبلًا عرض کردم، اگر کسی تاریخ عاشورا را بخواند، میبیند از زندهترین و مستندترین و پرمنبع ترین تاریخها است. ما احتیاجی [به این دروغها] نداریم. حالا گذشته از این که اصلاً دروغ جعل کردن کار غلطی است. احتیاجی نیست، آن قدر راست هست که همانها را اگر بگوییم کافی است. مرحوم آخوند خراسانی میگفته است اینهایی که دنبال روضه نوِ نشنیده هستند، بروند روضههای راست را پیدا کنند که آنها را احدی نشنیده است.» واقعاً حق با ایشان است، خود من که تازه کار اصلیم روضه و منبر نیست و حتی سالها است که تمرکزم از تاریخ اسلام خارج شده و مشغول فقه و اصول و تفسیر و حدیث شدهام، وقتی بعضی ماجراها و مقتلهای معروف از کتب معتبر را برای اهل منبر نقل میکنم، تعجب میکنند که تا به حال نشنیدهاند.
کلام آخر این بخش را هم از قول شهید مطهری نقل میکنم که فرمودهاند: «پس بیاییم توبه کنیم. واقعاً باید توبه کنیم. بیاییم از این جنایت و خیانتی که نسبت به اباعبدالله الحسینj و اصحاب بزرگوارش و یارانش و خاندانش مرتکب میشویم و همه افتخارات اینها را از میان میبریم، توبه کنیم.»