$
** آیات:
بعضی افراد در لزوم خواندن صیغه برای انواع ازدواج، به آیاتی استناد کردهاند. اینها در ضمن آیات متعرض روایات تفسیری هم شدهاند. روایات تفسیری، روایاتی بودند که مستقیما به آیهای اشاره داشتند. این کار آقایان مطابق قاعده ما هم هست، لذا طبق روال معمول خودمان، ابتدا خود آیه را به تنهایی بررسی میکنیم و نکات آن را در ما نحن فیه استخراج میکنیم و بعد از آن به بررسی روایات ذیل آنها خواهیم پرداخت، تا ببینیم در روایات معتبر، توسیعی، تضییقی، توضیحی، چیزی بر آن افزوده میشود یا خیر. بعد از آیات هم به سایر روایات خواهیم پرداخت.
اما آیه اول؛
* آیه اول: آیه ۳۷ سوره احزاب
الله تعالی در آیه ۳۷ تا ۳۹ سوره احزاب، اشارهای به ماجرای ازدواج و طلاق زید بن حارثه، فرزندخوانده رسول اللهp دارد.
زید غلام زرخرید حضرت خدیجهh بود که به نبی مکرمp بخشید و ایشان هم او را که در سنین نوجوانی، شاید حدود ۱۰ سال بود، آزاد کرده و به فرزندخواندگی گرفتند. زید در زمان بعثت حدود ۲۲ سال داشت و بعضی کتب تاریخی، او را بعد از حضرت خدیجه و امام علیc، سومین مسلمان نوشتهاند. بعدها خانوادهاش او را نزد حضرت رسول اللهp یافتند و ایشان او را بین رفتن نزد خانواده و ماندن پیش خودشان مخیر کردند که او ماندن نزد رسول اللهp را انتخاب کرد.
جناب زید در ایام مدنی، با زینب بنت جحش، دختر عمه حضرت رسول اللهp ازدواج کرد که این ازدواج به طلاق انجامید و نبی مکرم اسلامp با زینب ازدواج کردند که هم اصل بحث و هم شبهات و سؤالات پیرامون آن زیاد است که إن شاء الله روزی در جلسات تفسیر، پیرامون آن صحبت خواهیم کرد. آیه ۳۷ سوره احزاب به همین ماجرا اشاره دارد. جناب زید در سال هشتم هجری در جنگ موته شهید شد و مزاری در اردن فعلی به ایشان منسوب است. اسامه، فرمانده لشگر اسلام که نامش را در ماجرای شهادت حضرت رسول اللهp و سقیفه، مکرر شنیدهاید، فرزند همین زید است.
ابتدا مروری داشته باشیم به خود آیه. الله تعالی میفرماید: «وَ إذْ تَقولُ لِلَّذی أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ وَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِ أمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ ما اللهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَی النّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أنْ تَخْشاهُ فَلَمّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکونَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أزْواجِ أدْعیائِهِمْ إذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أمْرُ اللهِ مَفْعولاً» یعنی: و هنگامی که به آن کسی که الله او را نعمت داد و تو (نیز) نعمتش دادی، گفتی که زوج خویش را نگاهدار و تقوای الهی پیشه کن و آنچه را که در ضمیر خویش داشتی، مخفی میکردی، آنچه الله عیانکننده آن بود و از مردم بیمداشتی، در حالی که الله شایستهتر که از او بیمداشته باشی، پس هنگامی که زید نیاز از او برآورد، او را به ازدواج تو در آوردیم، باشد که بر مؤمنان حرجی نباشد در همسران پسرخواندگانشان، هنگامی که برآوردند از آنها نیاز را و امر الله انجام شدنی باشد.
آنچه در ما نحن فیه، از خود این آیه و فارغ از روایات به آن اشاره کردهاند، به گمان من مطلب عجیبی است. یکی از علمای معاصر که البته مرحوم شدهاند، فرمودهاند که «زوجناکها» با تعدیه تزویج، به دو مفعول بلاواسطه تعبیر شده است که این ظهور در خواندن صیغه با لفظ «زوجت» دارد که حقیقتاً متوجه نشدم این ظهور از کجا آمده است. با بعضی علما و فضلا هم مطرح کردم و آنها هم برایشان عجیب بود. حالا شما هم رویش فکر کنید و پرس و جو هم بکنید و اگر به نتیجهای رسیدید، بفرمایید. آیه در این قسمن فقط در صدد إخبار است که چون به فعل ماضی هم بیان شده است، ظهور در قطعیت دارد.
این از خود آیه، اما لازم است روایات تفسیری ذیل آن را هم بررسی کنیم. روایات ذیل این آیه، اعم از معتبر و غیر معتبر بسیارند، اما تا آنجا که من به خاطر دارم، هیچ کدامشان در بحث ما به کار نمیآید، لذا به بررسی آیه بعدی میپردازیم.
* آیه دوم: آیه ۲۱ سوره ساء
الله تعالی در آیه ۲۱ سوره نساء میفرماید: «وَ کَیْفَ تَأْخُذونَهُ وَ قَدْ أفْضَی بَعْضُکُمْ إلَی بَعْضٍ وَ أخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً». یعنی: و چگونه میگیرید آن را در حالی که به تحقیق کام گرفتهاید بعضی از شما به سوی بعضی (دیگر) و گرفتهاند (آن زنان) از شما عهد محکم سختی.
از خود این آیه مطلب خاصی در نمیآید جز اینکه ببینیم میثاق غلیظ یا همان پیمان محکم سخت چیست. آیا مربوط به صیغه عقد نکاح است؟ و اگر هست همیشه و همهجا صیغه لفظی میثاق غلیظ است؟ یا جا به جا فرق میکند؟ و از این دست سؤالات.
فکر کنم همه قبول داشته باشیم که گفتن ایجاب و قبولی، از خیلی چیزها محکمتر است، اما انصافاً چه در گذشتهها و چه در حال و چه بسا آینده، نوشتن محکمتر از گفتن است، پس اگر به دنبال میثاق غلیط هستیم، باید نوشتن را لازم بدانیم، یا حداقل ترجیح شرعی بدهیم. حال بماند که شاید در بعضی مناطق چیز دیگری نشان از میثاق غلیظ باشد که در این صورت یا باید آن را لازم دانست، یا حداقل ترجیح شرعی داد.
علی ای حال! آنچه از آیه در میآید، میثاق غلیظ یا همان عهد محکم سخت است که طبیعتا در اعصار مختلف و فرهنگهای مختلف، ممکن است فرق کند، اما آنچه به نظر حقیر مسلم است، حداقل در همه اعصار و همه جاها، به طور معمول، نوشتن از گفتن، محکمتر است.
این، آنچه از آیه به تنهایی بر میآید، اما برای امثال ما که قائل به ثقلین هستیم، کار تمام نیست، و لازم است که هم روایات ذیل این آیه و احتمالاً آیات دیگر را بررسی کنیم و هم سایر روایت مربوط را مد نظر قرار دهیم و واکاوی کنیم و چنانچه روایت معتبری بود، ببینیم وضعیتش با آنچه ما از آیه مورد نظر استنباط کردهایم، فرق دارد یا خیر، لذا در اینجا لازم است به روایات تفسیری ذیل این آیه بپردازیم.
حقیر در کتب روایی اصیل شیعه در پنج قرن اول، فقط یک روایت ذیل این آیه سراغ دارم که به بحث ما مربوط میشود و ظاهرا در کتب بعدی تنها یک مورد دیگر هست که ضمن بحث به آن اشاره خواهم کرد.
اما این روایت؛
* روایت برید بن معاویه:
۴/۱- (الکافی، ح ۱۰۳۶۸): مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبوبٍ عَنْ أبیأیّوبَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلیِ قالَ: «سَألْتُ أباجَعْفَرٍj عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً». قالَ: «الْمیثاقُ، هیَ الْکَلِمَةُ الَّتی عُقِدَ بِها النِّکاحُ وَ أمّا قَوْلُهُ غَلیظاً، فَهُوَ ماءُ الرَّجُلِ یُفْضیهِ إلَی امْرَأتِهِ.»»
* ترجمه: برید العجلی روایت کرد: «سژال کردم از ابوجعفر (امام باقر)j درباره کلام الله عز و جل: «وَ أخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً». فرمودند: «میثاق، کلمهای است که بسته میشود به آن نکاح و اما کلام او، «غلیظا»، پس آن آب مرد است که آن را به همسرش میرساند.»»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن محبوب از ابوایوب الخزاز از برید بن معاویه العجلی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند و حدیث معتبر درجه یک است.
شبیه این حدیث در تفسیر العیاشی (ج ۱، ص ۲۲۹) به صورت مرسل از یوسف العجلی روایت شده است که این طریق دو اشکال دارد. اول اینکه مرسل است و دیگر اینکه اگر یوسف العجلی را خطای در استنساخ نگیریم، مجهول است.
* بررسی متن: نکته کلیدی در این روایت عبارت «کلمة اللتی عقد بها النکاح» است که آقایان فرمودهاند، به صراحت، صیغه کلامی و لفظی را بیان میکند.
افراد مختلفی از بزرگان اشکالاتی به این استدلال بیان کردهاند که آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
– اشکال اول و بررسی آن: بعضی فرمودهاند امامj در صدد بیان حالت متعارف و شایع برقراری نکاح بودهاند و نَه، تنها راه برقراری آن. این اشکال خالی از وجه نیست و هر چند نمیتوان چنین چیزی را قطعی دانست، اما همین احتمال، میتواند استدلال به این روایت را مخدوش کند.
– اشکال دوم و بررسی آن: بعضی از بزرگان به روایتی در مجمع البیان (ج ۳، ص ۴۲) اشاره کردهاند که جناب فضل بن حسن الطبرسی از قول معصومj آوردهاند که: «إن المیثاق الغلیظ، هو العهد المأخوذ علی الزوج حالت العقد من إمساک بمعروف أو تسریح بإحسان» که تسریح، کنایه از طلاق است. یعنی: همانا میثاق غلیظ همان عهد گرفته شده از زوج به هنگام عقد است که یا (همسر خود) به معروف نگاه دارد، یا با نیکی طلاق دهد.
اگر بخواهیم به این روایت اعتماد کنیم، معلوم میشود که منظور از «میثاق غلیظ»، مطلق عهد است که هم میتواند به لفظ برقرار شود و هم به غیر لفظ و لفظ حالت متعارف آن است. در ضمن اصلاً این میثاق غلیظ در رابطه با عقد لفظی متعارف نیست، بلکه در مورد تعهدی است که از مرد بابت عدم آزار و اذیت همسرش، چه به هنگام نگاهداشتن او و چه به هنگام طلاق دادنش گرفته میشود. با این حساب، اصلاً این میثاق غلیظ در مورد چیز دیگری است و آن تعهد محکم در آن چیزی است که این روایت به آن تصریح کرده است، یعنی تعهد از مرد که حق طلاق با او است، به امساک به معروف یا تسریح به احسان و نه صیغه لفظی عقد ازدواج. این روایت که اولین بار در کتب بزرگان ما توسط شیخ طبرسی در مجمع البیان به صورت مرسل روایت شده و دیگران از ایشان روایت کردهاند، در کتب حدیثی مکتب خلفا مکررا آمده است و بعید نیست ایشان از آنها گرفته باشند، از نظر رجالی غیر معتبر است، اما با سیاق آیات هماهنگ است و از این باب، حتی اگر معصوم آن را نفرموده باشد، نمیتوان آن را نادیده گرفت. الله تعالی در آیه قبلی، یعنی آیه ۲۰ سوره نساء میفرمایند که «وَ إنْ أرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذوا مِنْهُ شَیْئاً أ تَأْخُذونَهُ بُهْتاناً وَ إثْماً مُبیناً». یعنی: و اگر اراده کردید تبدیل کنید همسری را به جای همسری و بدهید یکی از آنها را مال انبوه، پس نگیرید از آن چیزی را، آیا میگیرید آن را (از روی) بهتان و گناهی آشکار و سپس در آیه بعدی میفرماید: «وَ کَیْفَ تَأْخُذونَهُ وَ قَدْ أفْضَی بَعْضُکُمْ إلَی بَعْضٍ وَ أخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً».
جالب آنکه در تفسیر القمی (ج ۱، ص ۱۳۵) از قول علی بن ابراهیم آمده است که: «ذلک إذا کان الرجل هو الکاره للمرأة، فنهی الله أن یسیء إلیها حتی تفتدی منه یقول الله: «وَ کَیْفَ تَأْخُذونَهُ وَ قَدْ أفْضی بَعْضُکُمْ إلی بَعْضٍ» و الإفضاء المباشرة. یقول الله: «وَ أخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً» و المیثاق الغلیظ الذی اشترطه الله للنساء علی الرجال «فَإمْساکٌ بِمَعْروفٍ أوْ تَسْریحٌ بِإحْسانٍ».» حالا اگر این عبارات از جانب مفسر، محدث و فقیه جلیلالقدری در عصر غیبت صغری باشد که هم مهم است و هم مؤید آنچه عرض کردیم و اگر اگر کس دیگری باشد که آن را به نام علی بن ابراهیم ثبت کرده است، هر چند آن اعتبار ناشی از «من قال» را ندارد، اما اصل خود حرف قابل قبول است.
خلاصه اینکه قاعدتا هم آیه و روایت، اصلاً در بیان مطلب دیگری بودهاند.
– اشکال سوم و بررسی آن: اشکال سوم که شاید کس دیگری بیان نکرده باشد، به معنای کلمه بر میگردد. این نکتهای که عرض میکنم در بسیاری از آیات و فهم آنها مؤثر است و اگر نظر بنده را بپذیرید، تعدادی از آیات به گونه دیگری معنا می شود، لذا خوب در آن دقت بفرمایید. کلمه از ریشه کلم است. کلم در اصل به معنای زخم و اثر است و در اصطلاح به معنای اثری است که از اصوات دارای معنا حاصل میشود. راغب در المفردات (ص ۷۲۲) در معنای «الکَلْمُ» آورده است: «التأثیر المدرک بأحدی الحاستین، الکلام مدرک بحاسة السمع و الکلم بحاسة البصر». کلمه در قرآن، در بسیاری از موارد به معنای همین اثر است. مثلا در آیات ۳۹ و ۴۵ سوره آل عمران که درباره حضرت مسیح صحبت میکند و میفرماید: «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلّی فی الْمِحْرابِ أنَّ اللهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللهِ وَ سَیِّداً وَ حَصوراً وَ نَبیّاً مِنَ الصّالِحینَ» و «إذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ». در این آیات حضرت مسیحj به کلمة الله تعبیر شدهاند، در حالی که ایشان کلمه به معنای متعارف نیستند و اصلاً در این جا کلمه به معنای مصطلح معنا نمیدهد، بلکه باید آن را اثر معنا کرد، یعنی در آیه اول بگوییم: «تصدیقکننده به اثری ازجانب الله» و در آیه دوم بگوییم: «همانا الله بشارت میدهد تو را به اثری از جانب خود که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است». یا در آیه ۱۲۴ سوره بقره که الله تعالی میفرماید: «وَ إذِ ابْتَلی إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماماً قالَ وَ مِنْ ذُرّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدی الظّالِمینَ»، یا در آیه ۴۰ سوره توبه که میفرماید: «إلاَّ تَنْصُروهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إذْ أخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروا ثانیَ اثْنَیْنِ إذْ هُما فی الْغارِ إذْ یَقولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا فَأنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أیَّدَهُ بِجُنودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَروا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللهِ هیَ الْعُلْیا وَ اللهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»، منظور از کلمه، معنای مصطلح آن نیست، بلکه همین معنای اثر و شبیه آن است. از این دست آیات باز هم هستند.
حالا در روایت مورد بحث خودمان که امامj میفرمایند: «هیَ الْکَلِمَةُ الَّتی عُقِدَ بِها النِّکاحُ»، بعید نیست منظور همین معنای اثر باشد و نَه کلمه به معنای مصطلح آن که لفط و مانند آن است.
جمع بندی آنکه در این روایت، با سه مسأله مواجه هستیم که استدلال به آن را در ما نحن فیه مسألهدار میکند. یکی اینکه کلمه را همان لفظ بدانیم که در این صورت ممکن است امامj در صدد بیان حالت متعارف بوده باشند. دوم اینکه سیاق آیات این میثاق غلیظ را به نگاهداشتن به معروف و رها کردن به احسان نشان میدهد و نه خطبه عقد و سوم اینکه بعید نیست منظر از کلمه در این روایت، معنای مصطلح آن که لفظ است، نباشد و هر کدام از این امکانها چنان که به قطع رد نشود، استدلال را از تمام بودن میاندازد.
تا اینجا داشته باشید تا إن شاء الله جلسه آینده یکی دو روایت تکمیلی را هم درباره این آیه و روایت امروز بررسی کنیم و وارد بخش روایات مستقل شویم.
و صلی الله علی محمد و آله