$
* بررسی یک روایت تکمیلی:
در اینجا لازم است حدیثی را که ذیل آیه ۲۲۹ سوره بقره صادر شده است، روایت و بررسی کنیم. البته از این دست روایات چندتایی هست که بعضی معتبر است و بعضی هم غیر معتبر که بنده یکی از معتبرهایش را روایت میکنم.
و اما روایت؛
۵/۲- (الکافی، ح ۱۰۱۴۶): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنْ أبانٍ عَنْ عَبْدِالرَّحْمنِ بْنِ أعْیَنَ قالَ: «سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِj یَقولُ: «إذا أرادَ الرَّجُلُ أنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأةَ، فَلْیَقُلْ: «أقْرَرْتُ بِالْمیثاقِ الَّذی أخَذَ اللهُ، إمْساکٌ بِمَعْروفٍ، أوْ تَسْریحٌ بِإحْسانٍ.»»»
* ترجمه: عبدالرحمن بن اعین روایت کرد: «شنیدم ابوعبدالله (امام صادق)j میفرمودند: «هنگامی که اراده کرد فردی که به ازدواج درآورد زنی را، پس بگوید: «اقرار میکنم به میثاقی که الله گرفت، نگاهداشتن به معروف یا تسریح به نیکی.»»»
* بررسی سند: این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابیعمیر از ابان بن عثمان از عبدالرحمن بن اعین روایت کرده است که همه اینها از ثقات درجه یک هستند، مگر عبدالرحمن بن اعین که از ثقات درجه دو است. این عبدالرحمن، برادر زراره معروف است. مرحوم کشی در کتاب معرفة الرجال (ش ۲۷۰)، به طریق معتبر از حسن بن علی بن یقطین از مشایخش نقل میکند که حمران، زراره، عبدالملک، بکیر و عبدالرحمن، فرزندان اعین به صراط مستقیم بودند که چهارتایشان در زمان امام صادقj فوت شدند و زراره تا زمان امام کاظمj زنده ماند. البته مرحوم نجاشی هم ضمن اشاره به نام و طریقش به او، مینویسد که قلیل الحدیث است. مطالب دیگری هم هست، اما توثیق صریحی در آن نیست. اگر مستقیم بودن او را حمل بر توثیق صریحش نکنیم، در حکم مهمل است، اما به واسطه اعتماد ابان بن عثمان و عبدالله بن بکیر اعین توثیق میشود.
این را هم اضافه کنم که روایات معدود معتبری که از او هست، نشان از ستقیم بودن است.
* بررسی متن: شاید این حدیث ابداء جزء احادیث تفسیری آیه ۲۱ سوره نساء نباشد، اما با دقت در متن معلوم میشود که هم جزء احادیث تفسیری این آیه است و هم جزء احادیث تفسیری آیه ۲۲۹ سوره بقره.
با توجه در متن معلوم میشود که میثاقی که الله تعالی از زوج میگیرد و مرد متعهد به انجام آن است، این است که هم امساکش به معروف باشد و تسریحش هم به احسان باشد. امساک که به معنای نگاهداشتن است و این نگاه داشتن به معروف، حداقل دو جا مطرح است. اول در زمانی که رسماً همسر هم هستند و مرد موظف به مراعات حال او است و دوم مربوط به زمانی که در عده طلاق رجعی او است و مرد اجازه رجوع به او را دارد. این معنای دوم در روایات معتبر متعددی آمده است که فعلاً از بحث ما خارج است. تسریح هم که به معنای ارسال است و کنایه از طلاق. یعنی اگر قرار شد طلاق بگیرند، به نیکی انجام شود و نَه تنها اجحافی در حق او نشود که اتفاقاً بر اساس آیات و روایت، توصیه شده است که بیش از حقوق واجبش او را مراعات کند.
حال آنچه به بحث ما بر میگردد، این است که این دست روایات معتبر، نشان می دهد که آنچه از سیاق آیات برداشت کردیم که میثاق غلیظ مذکور در آیه ۲۱ سوره نساء مربوط به این موضوع است و نَه صیغه عقد، درست است. خلاصه اینکه ما برای اولی دلیلی داریم، اما برای دومی که صیغه عقد است، دلیلی ندارم و در نتیجه نمیتوانیم آن را بپذیریم.
حال «کلمة التی عقد بها النکاح» که در روایت قبل آمده بود هم به همین معنا است و ربطی به صیغه عقد ندارد، حال میخواهد کلمه را به معنایی که بنده عرض کردم، بگیرید، یا معنای مصطلح آن که لفظ است. اگر به معنای لفظ بگیریم که باید در جای خودش بررسی شود که آیا این لفظ باید به هنگام برقراری عقد ازدواج گفته شود و اگر نشود، حرامی رخ داده است یا خیر؟ و اگر حرامی رخ داده است، آیا صحت عقد را هم مخدوش میکند یا خیر؟ و از این دست سؤالها که به دنبال هم میآیند. این «فلیقل» که در این روایت اخیر هم آمده بود، کار را پیچیده میکند که آیا باید بگوید، یعنی «فلیقل» به معنای مصطلح است؟ یا به معنای ریشهای آن که
«قائل بودن» است؟
اما اگر کلمه را به معنایی که بنده عرض کردم، بگیرید، آن وقت این مسائل پیش نمیآید و فقط معلوم میشود که مرد به هنگام عقد ازدواج، چه بگوید و چه نگوید، چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند، الله تعالی این میثاق را از مرد گرفته است و مرد نسبت به زن متعهد است.
این بحث را تا اینجا داشته باشید تا ضمن آخرین حدیثی که در بخش روایات مستقل روایت و بررسی میکنیم، باز هم نکتهای را درباره «کلمه» و «کلام» عرض کنم.
إن شاء الله از جلسه آینده، روایات مستقل این بحث را پیگیری میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله