$
* ترجمه، تفسیر و تأویل در آیات قرآن:
مشتقات «ترجم» در قرآن اصلا به کار نرفته است، اما همخانوادههای «تفسیر» و «تأویل» به کار رفته است که مرور میکنیم.
مشتقات «فسر» در قرآن فقط یکبار به کار رفته است. آنجا که الله تعالی در آیه ۳۳ سوره فرقان میفرماید: «وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً». یعنی: و نیاوردند تو را مثلی، مگر میآوریم تو را به حق و نیکوترین تفسیر. همانگونه که بیشتر مترجمین و مفسرین قرآن گفتهاند، در اینجا تفسیر به معنای بیان واضح است. پس میتوان گفت، تفسیر در بیان قرآن، به معنای بیان واضح و مانند آن است که با معنای لغوی آن قرابت دارد.
مشتقات «اول» در قرآن بسیار به کار رفته است. اگر دوستان ما در مؤسسه درست شمارش کرده باشند، مشتقات این ریشه، ۳۶۸ بار در ۷۱ سوره و ۳۳۷ آیه به کار رفته است، اما ما به مقتضای موضوع مورد نظر، تنها به بررسی کاربرد «تأویل» میپردازیم. این کلمه ۱۷ بار در قرآن به کار رفته است که معنای آن را در چهار دسته بررسشی میکنیم.
* دسته اول:
در دسته اول، ۸ آیه سراغ دارم که مرور میکنیم.
۱- آیه ۶ سوره یوسف: وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلی آلِ یَعْقوبَ کَما أتَمَّها عَلی أبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إبْراهیمَ وَ إسْحاقَ إنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ. یعنی: و اینگونه برگزید تو را پروردگارت و میآموزد تو را از تأویل احادیث و تمام میکند نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب، همان گونه که تمام کرد آن را بر دو پدرت از قبل، ابراهیم و اسحاق، به یقین پروردگارت همیشه عالم همیشه با حکمت است. با توجه به قرائن قطعیه، در این آیه تأویل الأحادیث، به معنای تعبیر خواب است.
۲- آیه ۲۱ سوره یوسف: وَ قالَ الَّذی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأتِهِ أکْرِمی مَثْواهُ عَسی أنْ یَنْفَعَنا أوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیوسُفَ فی الْأرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأحادیثِ وَ اللهُ غالِبٌ عَلی أمْرِهِ وَ لکِنَّ أکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمونَ. یعنی: و گفت کسی که معامله کرده بود او را از مصر برای همسرش: «تکریم کن جایگاهش را، چه بسا نفع رساند ما را یا بگیریم او را فرزندی» و اینگونه تمکن بخشیدیم برای یوسف در زمین و تا بیاموزیم او را از تأویل احادیث و الله غلبهکننده است بر کارش، ولیکن بیشتر مردم نمیدانند. در این آیه هم تأویل الأحادیث، به معنای تعبیر خواب است.
۳ و ۴- آیه ۳۶ و ۳۷ سوره یوسف: وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قالَ أحَدُهُما إنّی أرانی أعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إنّی أرانی أحْمِلُ فَوْقَ رَأْسی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إنّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ. قالَ لا یَأْتیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إلاَّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْویلِهِ قَبْلَ أنْ یَأْتیَکُما ذلِکُما مِمّا عَلَّمَنی رَبّی إنّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنونَ بِاللهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرونَ. یعنی: و داخل شدند با او زندان را، دو جوان. گفت یکی از آن دو: «به یقین من دیدم خویش را عصاره میگیرم شرابی را» و گفت دیگری: «به یقین من دیدم خویش را حمل میکنم بالای سرم نانی، میخورند پرندگان از آن، خبر کن ما را به تأویل آن، به یقین ما میبینیم تو را از نیکوکاران.» گفت: «نمیآورند شما را طعامی که روزی داده شدهاید به آن، مگر خبر دهم شما دو تن را به تأویل آن قبل آنکه بیاید شما را آن دو، از آنچه یاد داد مرا پروردگارم، به یقین من ترک کردم آیین قومی (که) ایمان نیاوردهاند به الله و آنها به آخرت، (هم) آنها کافران هستند. در این دو آیه هم به قرائن قطعیه، تأویل به معنای تعبیر است و ضمیر «ه» به خواب بر میگردد.
۵ و ۶- آیه ۴۴ و ۴۵ سوره یوسف: قالوا أضْغاثُ أحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأحْلامِ بِعالِمینَ. وَ قالَ الَّذی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أنا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْویلِهِ فَأرْسِلونِ. یعنی: گفتند: «پریشان خوابهایی است و ما به تأویل (این) خوابها دانایان نیستیم». و گفت کسی که نجات یافت از آن دو و یاد آورد بعد چندی: «من خبر میدهم شما را به تعبیر آن، پس بفرستید مرا». در این دو آیه هم تأویل، به معنای تعبیر در خواب است.
۷ و ۸- آیه ۱۰۰ و ۱۰۱ سوره یوسف: وَ رَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّاً وَ قَدْ أحْسَنَ بی إذْ أخْرَجَنی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إخْوَتی إنَّ رَبّی لَطیفٌ لِما یَشاءُ إنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ. رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ أنْتَ وَلیّی فی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَ ألْحِقْنی بِالصّالِحینَ.
و بالا برد پدر و مادرش را بر تخت و در افتادند برای او سجدهکنان و گفت: «ای پدرم! این است تأویل رؤیای من از قبل، به تحقیق قرار داد او را پروردگارم حقیقتی و به تحقیق احسان کرد مرا، هنگامی که خارج کرد مرا از زندان و آورد شما را از بیابان از بعد آنکه وسوسه کرد شیطان بین من و بین برادرانم، به یقین پروردگارم همیشه لطفکننده است برای آنچه میخواهد. به یقین او، (هم) او همیشه عالم همیشه با حکمت است. پروردگارا! به تحقیق دادی مرا از حکومت و یاد دادی مرا از تأویل احادیث، شکافنده آسمانها و زمین. تو سرپرست منی در دنیا و آخرت، فوت ده مرا مسلمان و ملحق گردان مرا به صالحان». در دو آیه هم مانند آیات قبل، تأویل به معنای تعبیر در خواب است.
میبینیم که در همه این موارد که از یک سوره هم هست، تأویل به معنای تعبیر است، آن هم تعبیر خواب. حالا تعبیر چه ربطی به تأویل دارد؟ اگر فردی تجربه خواب و تعبیر آن را توسط معبری داشته باشد یا حتی داستانهای تعبیر خواب را شنیده باشد، میداند که در خیلی از اوقات، تعبیری که مُعبرین برای خواب ارائه میکنند، اصلاً ربطی به ظاهر خواب ندارد و تعبیر خواب، در اصل نوعی تأویل رؤیا است، یعنی برگرداندن ظاهر به معنای اصلی که از آن ظاهر معلوم نیست و این مطابق همان معنای لغوی است که عرض شد.
* دسته دوم:
در این دسته، دو آیه بیشتر سراغ ندارم.
۱- آیه ۵۹ سوره نساء: یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا أطیعوا اللهَ وَ أطیعوا الرَّسولَ وَ أولی الْأمْرِ مِنْکُمْ فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدّوهُ إلَی اللهِ وَ الرَّسولِ إنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أحْسَنُ تَأْویلاً. یعنی: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید الله را و اطاعت کنید رسول (الله) را و اولیالامر از خودتان را. پس اگر منازعه کردید در چیزی، پس باز گردانید آن را به سوی الله و رسول (الله)، اگر باشید ایمان آورندگان به الله و زمان بازپشین. آن بهترین است و نیکوترین تأویلی. تأویل، در اینجا یعنی بازگشت به اصل است که اینجا تأویل به ریشه خود، یعنی اول و ابتدا بر میگردد. بسیاری از مترجمین، تأویل را در این آیه، فرجام و سرانجام و مانند اینها معنا کردهاند که در اصل معنایی اصطلاحی و جایگزین مناسبی در زبان فارسی برای معنای اصلی آن است.
۲- آیه ۳۵ سوره اسراء: وَ أوْفوا الْکَیْلَ إذا کِلْتُمْ وَزِنوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أحْسَنُ تَأْویلاً. اینجا هم تأویل به همان معنای آیه قبل است. یعنی: و وفا کنید پیمانه را هنگامی که پیمانه کنید، وزن کنید با ترازوی درست، آن بهترین است و نیکوترین تأویلی. در اینجا تأویل به همان معنای آیه قبل است.
پس دومین کاربرد قرآنی تأویل، فرجام کار و سرانجام است که طبیعتاً بیربط با معنای لغوی آن نیست.
* دسته سوم:
در دسته سوم فقط ۲ آیه را قرار میدهیم.
۱- آیه ۷۸ سوره کهف: قالَ هذا فِراقُ بَیْنی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْویلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً. یعنی: گفت: «این فراقی است بین من و بین تو. به زودی آگاه کنم تو را به تأویل آنچه توانایی نداشتی بر آن صبری را». این آیه که بیانگر مراحل پایانی داستان همراهی حضرت موسی با صاحب موسی است که معمولا به عنوان حضرت خضر معرفی میشود، این فرد به موسی میگوید که میخواهد او را به تأویل آنچه ایشان نتوانست بر آن صبر کند، آگاه کند، یعنی همان چیزهایی که موسی ظاهر آن را دید، اما تأویل و باطن آن را ندید که این هم مطابق معنای لغوی است.
۲- آیه ۸۲ سوره کهف: وَ أمّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فی الْمَدینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أبوهُما صالِحاً فَأرادَ رَبُّکَ أنْ یَبْلُغا أشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أمْری ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً. یعنی: و اما دیوار، پس بود برای دو پسربچه، دو یتیم در شهر و بود زیر آن گنجی برای آن دو و بود پدر آن دو صالحی، پس اراده کرد پروردگارت که برسند آن دو به رشدشان و استخراج کنند گنج خود را، رحمتی از جانب پروردگارت و انجام ندادم آن را از امر خودم. آن است تأویل آنچه توان نداشتی بر آن صبری را. تأویل در این آیه هم که در ادامه ماجرای آیه ۷۸ است، به همان معنای قبل است.
* دسته چهارم:
آنچه تا اینجا دیدیم، تأویل در کاربردهای مختلف بود که عملاً در دو مورد بازگشت به اصل بود و در سایر موارد، بازگرداندن معنای و منظور به آنچه از ظاهر آن معلوم نبود. در چند آیه بعد، صراحتا با تأویل قرآن سر و کار داریم.
۱- آیه ۵۳ سوره اعراف: هَلْ یَنْظُرونَ إلاَّ تَأْویلَهُ یَوْمَ یَأْتی تَأْویلُهُ یَقولُ الَّذینَ نَسوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعوا لَنا أوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِروا أنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانوا یَفْتَرونَ. یعنی: آیا انتظار دارند مگر تأویلش را؟ روزی که بیاید تأویل آن، میگویند کسانی که فراموش میکنند آن را از قبل: «به تحقیق آوردند رسولان پروردگارمان حق را، پس آیا برای ما شفاعتکنندگانی هستند؟ پس شفاعت میکنند برای ما یا باز گردانده میشویم، پس عمل میکنیم غیر آنچه عمل کرده بودیم.» به تحقیق زیان زدند خودشان را و گم شد از آنها، آنچه دروغ جعل میکنند. با توجه به آیه قبل، ضمیر «ه» در هر دو «تأویله» به قرآن و آیات آن بر میگردد. پس منظور از تأویله، تأویل آیات قرآن است، اما منظور دقیق از تأویل، از خود این آیه مشخص نیست، مگر از آیهای دیگر معلوم شود.
۲- آیه ۳۹ سوره یونس: بَلْ کَذَّبوا بِما لَمْ یُحیطوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظّالِمینَ. یعنی: بلکه تکذیب کردند به آنچه احاطه نداشتند به علمشان و نیامده است آنها را تأویل آن، اینگونه تکذیب کردند کسانی از قبلشان، پس بنگر چگونه باشد عاقبت ظالمان. در این آیه هم با توجه به آیه قبل، معلوم میشود که ضمیر «ه» در «تأویله»، به قرآن و آیات آن بر میگردد. نکته اضافه اینکه از این آیه معلوم میشود که تأویل قرآن چیزی است که علم آنها، یعنی جمعی از مردم عصر نزول آیات یا همان مشافهین که طبعتا عرب بودند و حتی جمعی از ادبا و فصحای عرب هم در میان آنها بودند، به آن احاطه ندارند.
۳- آیه ۷ سوره آل عمران: هُوَ الَّذی أنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأمّا الَّذینَ فی قُلوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إلاَّ اللهُ وَ الرّاسِخونَ فی الْعِلْمِ یَقولونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إلاَّ أولوا الْألْبابِ. یعنی: او کسی است که نازل کرد بر شما کتاب را (بخشی) از آن آیات محکمات است (که) آنها اساس کتاب هستند و (بخش) دیگر (آیات) متشابهات است. پس اما کسانی که در قلبهایشان انحرافی است، پس تبعیت میکنند آنچه متشابه از آن است را به (جهت) بسیار طلب کردن فتنه و به بسیار طلب کردن تأویل آن، در حالی که نمیداند تأویل آن را مگر الله و راسخون در علم که میگویند: «ایمان آوردیم به همه آن از نزد پروردگارمان.» و پند نمیگیرند مگر صاحبان خرد. البته قسمت دوم این آیه را به گونه دیگری هم میتوان معنا کرد که در حالی که نمیداند تأویل آن را مگر الله و راسخون در علم میگویند: «ایمان آوردیم به همه آن از نزد پروردگارمان.» و پند نمیگیرند مگر صاحبان خرد. فرق این دو ترجمه در این است که در ترجمه اول، میگوید که فقط الله و راسخان در علم، تأویل قرآن را میدانند و بعد یکی از ویژگیهای راسخان در علم را میگوید، در حالی که در ترجمه دوم میگوید که فقط الله تأویل قرآن را میداند و بعد میگوید که راسخان در علم، افرادی هستند که چنان ویژگی دارند. البته در ترجمه اول هم عالم به تأویل قرآن در اصل الله تعالی است که گوینده یا به عبارتی خالق آن کلام است و راسخان در علم به واسطه عالم به تأویل قرآن میشوند، لذا این دو ترجمه در معنای نهایی تفاوت جدی با هم ندارند.
پس ما در اینجا، با چند نکته مواجه هستیم.
– اول اینکه همه قرآن محکم یا به عبارت فارسی آشکار و واضح نیست، بلکه قسمتی مبهم یا به عبارتی متشابه است و این ابهام مشافهین را در بر میگیرد، چه برسد به بعدیها را.
– دوم اینکه تأویل قرآن را فقط الله و نهایتا راسخون در علم میدانند.
– سوم اینکه باید دید راسخون در علم چه کسانی هستند.
– چهارم اینکه چگونه باید محکم و متشابه قرآن را از هم تشخیص داد.
– پنجم، حال محکمات را به دلیلی تشخیص دادیم که هیچ، در این قسمت مشکلی نداریم، اما در متشابهات، منظور واقعی الله تعالی از آنها چیست؟ و از کجا باید آن را کشف کنیم.
– ششم، ما که در فهم قرآن، نَه رسول هستیمف نَه نبی، نَه محدَّث و ارتباط مستقیم با الله تعالی نداریم که تأویل کلامش را از او جویا شویم، پس باید به افرادی مراجعه کنیم که منظور اصلی و واقعی الله تعالی را در کلام او بدانند. حال این افراد چه کسانی هستند؟
– هفتم اینکه کسی که جزء راسخان در علم نباشد، اما قرآن را تأویل کند، خواسته یا ناخواسته، در قلبش خللی است و گرفتار فتنه میشود، لذا باید بسیار دقت کرد که چگونه و از کجا میخواهیم در وهله اول قطع پیدا کنیم که این آیات محکمات هستند و آن دیگریها متشابهات و در وهله دوم، منظور الله تعالی از متشابهات چیست؟
اگر به سیاق آیات پیش بریم و آیه بعدی را در ادامه این آیه بدانیم، الله تعالی از قول افراد میفرماید: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إنَّکَ أنْتَ الْوَهّابُ». یعنی: پروردگارا! منحرف مکن قلبهای ما را بعد از آنکه هدایت کردی ما را و ببخش بر ما از جانب خودت رحمتی! به یقین تو، (هم) تو بسیار بخشندهای که شاید بتوان از آن چنین نتیجه گرفت که عدم توجه به مطالب آیه قبل، موجب انحراف بعد از هدایت است. یعنی طرف مسلمان شده است، ایمان آورده است، اما به جهت عدم توجه به محکم و متشابه و عدم رجوع به راسخان در علم در تشخیص این دو، منحرف شده است و چه بسا خودش نمیداند. البته اگر این عبارات را متصل به آیه قبل بدانیم و از زبان راسخان در علم بدانیم، نکات خاصی از آن معلوم میشود که خصوصا در کلام بسیار پر اهمیت و پر کاربرد میشوند. وجوه و نکات دیگری هم بر این آیه وارد است که اهمیت زیادی دارد، اما از آنجایی که فعلا به بحث ما مربوط نمیشود، فعلا از آن میگذریم.
در همه این آیات، تأویل به معنای برگرداندن معنا به آن چیزی است که در ظاهر معلوم نیست و طبیعتا کسی میتواند این کار را انجام دهد که به کُنه آن آگاه است. مثل صاحب موسی که علت اصلی و کُنه اقدامات خودش آگاه بود. در مورد تأویل قرآن هم چنین است، یعنی تنها کسانی تأویل آن را میدانند که از کُنه آن آگاهی دارند، یعنی خود الله تعالی که گوینده یا به عبارت بهتر خالق این سخن است و راسخان در علم که خود او به آنها حواله میدهد و حتماً آنها را از کُنه سخنش آگاه کرده است که چنین حوالهای میدهد. آنچه میماند اینکه راسخان در در علم کیستند.
پس دو راه برای تأویل و تشخیص محکم از متشابه وجود دارد، اول اینکه فرد مستقیما به الله تعالی مرتبط باشد و دوم اینکه به راسخون در علم مراجعه کرد. نتیجتاً اگر کسی بگوید من محکم و متشابه قرآن را میشناسد، از سه حالت خارج نیست. یا ادعای ارتباط بیواسطه با الله تعالی را دارد، یا خود را از راسخون در علم میداند، یا علم خود را از راسخون در علم گرفته است. این کلام آخر من را خوب دفت کنید و ببینید و اگر حالت دیگری هم هست، بفرمایید.
بحث در مورد معنای «ترجمه»، «تفسیر» و «تأویل» را همینجا نگه میداریم تا چند بحث مقدماتی دیگر را پی بگیریم و بعد به ادامه بحث اصلی باز گردیم.
و صلی الله علی محمد و آله