$
** اجماع تشرفی
* تعریف و تبیین:
نوع دیگر از اجماع، اجماع تشرفی است. یعنی آنکه گاهی یک فقیه دارای چنان مرتبهای از مراتب است که توفیق تشرف خدمت امامf را دارد و در این تشرف مسائلی را از امامj استفتا مینماید، اما از آنجایی که در روایت معتبری، مدعیان مشاهده امامf تکذیب شدهاند، لذا ایشان به جای نقل روایت از امامj که کاشف از ادعای مشاهده است و منجر به تکذیب ایشان خواهد شد، آن حکم را به صورت اجماع نقل میکنند.
این مفهوم را مرحوم آخوند در کفایه (ص ۲۸۸) توضیح داده، مینویسند: «و ربما يتفق لبعض الأوحدي وجه آخر من تشرفه برؤيتهj و أخذه الفتوى من جنابه و إنما لم ينقل عنه بل يحكي الإجماع لبعض دواعي الإخفاء».
* نقد و بررسی:
– شیخ صدوق در کمال الدین (ج ۲، ص ۵۱۶) از ابومحمد، حسن بن احمد المکتب روایت کرده است که: «کُنْتُ بِمَدینَةِ السَّلامِ فی السَّنَةِ الَّتی تُوُفّیَ فیها الشَّیْخُ عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُریُّ قَدَّسَ اللهُ روحَهُ، فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفاتِهِ بِأَیّامٍ، فَأَخْرَجَ إِلَی النّاسِ تَوْقیعاً نُسْخَتُهُ: «بسم الله الرحمن الرحیم، یا عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُریَّ! أَعْظَمَ اللهُ أَجْرَ إِخْوانِکَ فیکَ، فَإِنَّکَ مَیِّتٌ ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیّامٍ، فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لا توصِ إِلَی أَحَدٍ یَقومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثّانیَةُ، فَلا ظُهورَ إِلّا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلوبِ وَ امْتِلاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتی شیعَتی مَنْ یَدَّعی الْمُشاهَدَةَ، أَلا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشاهَدَةَ، قَبْلَ خُروجِ السُّفْیانیِّ وَ الصَّیْحَةِ، فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ.»» قالَ: «فَنَسَخْنا هَذا التَّوْقیعَ وَ خَرَجْنا مِنْ عِنْدِهِ، فَلَمّا کانَ الْیَوْمُ السّادِسُ، عُدْنا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجودُ بِنَفْسِهِ، فَقیلَ لَهُ: «مَنْ وَصیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ؟» فَقالَ: «لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بالِغُهُ.» وَ مَضَی رَضیَ اللهُ عَنْهُ، فَهَذا آخِرُ کَلامٍ سُمِعَ مِنْه.»
در رابطه با این حدیث توجه به این نکات مفید است:
۱) شیخ الطائفه طوسی در الغیبة (ص ۳۹۵) همین روایت را با مختصر تفاوتی در متن از جماعتی از ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن بابویه از ابومحمد، حسن بن احمد المکتب روایت کرده است.
۲) لازم به ذکر است که در بعضی از نسخ این دو کتاب به جای الغیبة الثانیة، الغیبة التامة و به جای سیأتی شیعتی، سیأتی لشیعتی و به جای کاذب مفتر، کذاب مفتر آمده و در بعضی از نسخ الغیبة عبارت ألا فمن ادعی المشاهدة جا افتاده است که همه اینها تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نمیکند.
۳) در طریق کمال الدین، حسن بن احمد المکتب در کتب رجالی ما مجهول است، اما از آنجا که از مشایخ صدوق بوده و برای او از الفاظ ترحم و ترضی استفاده شده است، میتوان او را توثیق کرد.
شیخ الطائفه نیز آن را از جماعتی که نشان از کثرت مشایخ است از شیخ صدوق، با همان سند، روایت کرده است، لذا این حدیث معتبر و انتساب این عبارات به امامf قابل قبول است و ظاهراً تنها روایتی است که پایان غیبت صغری و آغاز غیبت کبری را اعلام کرده و باب نیابت خاصه را میبندد، لذا اگر کسی مخالف اعتبار این حدیث باشد، باید سؤالات متعددی را پاسخ دهد که فعلاً از نقد و بررسی آن خودداری میکنیم.
۴) نکته مهم دیگر درباره این حدیث آنکه بر اساس آن معلوم میشود احمد بن حسن المکتب، این فرمایش یا به عبارت بهتر این توقیع امامf را نسخهبرداری میکند، لذا اشکالاتی که بعضی از افراد بر عدم دقت احادیث شنیداری دارند، در مورد اینگونه احادیث منتفی است.
۵) در این فرمایش که آخرین توقیع امام عصرf به نایب چهارم است، صراحتاً تأکید شده که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه (آسمانی)، ادعای مشاهده امامf را داشته باشد، کذاب مفتر است.
۶) هر چند ممکن است، سؤالاتی در رابطه با تشرف به محضر امامf برایتان پیش آمده باشد، بحث آن را به بعد از همین جلسه موکول میکنیم تا از بحث اجماع خارج نشویم.
– با توجه به تعریف این اجماع، طبیعتاً این نوع از اجماع، در اصل نوعی خبر منقول و نهایتاً تابع موازین خبر واحد است. این نوع از اجماع را شاید تنها درباره افرادی مانند مقدس اردبیلی، سید بحرالعلوم، علامه حلی و کسانی که تشرف آنها به محضر امام زمانf مورد قبول جمعی از علمای شیعه است، بتوان پذیرفت، اما کسانی که تشرف آنها به محضر امامf مشکوک یا به نوعی غیر قطعی است، کلاً از این قاعده خارج هستند.
– اما با توجه به اینکه تشرف خدمت امام عصرf درباره همین اعاظم هم برای ما اثبات نشده است، تکلیف ما با این نوع از اجماع، کاملاً مشخص است.
– هر چند اصل موضوع امکان تشرف خدمت امام عصرf قابل انکار نیست، اما مصادیقش کدام است؟ و ما از کجا باید بدانیم که این نقل اجماع، ناشی از تشرف است تا ما بر پایه آن دلیل، این ظن را از قاعده عمومی ظنون خارج کرده و حجت بدانیم؟
– اما در مورد علمایی که تشرف آنها به حضور امامf برای عدهای ثابت شده است، چند حالت مفروض است:
۱) ممکن است دلیلی بر احراز اجماع تشرفی در یک ادعای اجماع مشخص وجود داشته باشد که در این صورت این نوع از اجماع برای آنها قابل قبول است، اما نکته در این است که ظاهراً حتی یک مصداق هم برای آن نمیتوان پیدا کرد.
۲) دلیلی بر احراز چنین اجماعی در یک ادعای اجماع مشخص وجود نداشته باشد که طبیعتاً در این صورت نمیتوان حکم تشرفی بودن اجماع را برای آن پذیرفت.
– در ضمن، عمل بسیاری از فقهای ما، درباره مخالفت با فتاوای مرحوم مقدس اردبیلی، علامه حلی و سید بحرالعلوم که تشرف آنها به محضر حضرت ولی عصرf و نیز سؤالات ایشان از آن امام همام، برای آنها مورد پذیرش میباشد، تکلیف این مطالب را روشن میکند.
– مرحوم آخوند نیز در کفایه (ص ۲۹۱) به جهت عدم وجود معیار برای پذیرش مصادیق آن، این نوع از اجماع را در کنار برخی دیگر از اجماعات نمیپذیرد و میفرمایند: «و أما كون المبنى العلم بدخول الإمام بشخصه في الجماعة أو العلم برأيه للاطلاع بما يلازمه عادة من الفتاوى فقليل جداً في الإجماعات المتداولة في السنة الأصحاب كما لا يخفى بل لا يكاد يتفق العلم بدخولهj على نحو الإجمال في الجماعة في زمان الغيبة و إن احتمل تشرف بعض الأوحدي بخدمته و معرفته أحياناً».
* جمعبندی بحث:
با توجه به آنچه بیان شد و از جمله نبود معیار برای شناخت چنین اجماعاتی، نمیتوان برای این نوع از اجماع، حجیتی قائل شد. اما چنانچه بر کسی، به هر دلیلی، محرز شد که اجماعی مشخص، از مصادیق اجماع تشرفی است، از باب خبر واحد و نه از باب اجماع، مورد قبول است.
***