$
بحث ما رسید تا دلالت آیات بر جواز تقلید که اولین آیهای را شروع کردیم، آیه نفر بود. مطالب خود آیه را عرض کردم تا رسیدیم به روایات ذیل آیه که ببینیم چه تأثیری بر فهم ما از ظواهر آیه داشت.
حدیث ۴۳ کتاب الکافی را بررسی کردیم. حدیث معانی الأخبار، ص ۱۵۷ را که در علل الشرائع، ج ۱، ص ۸۵ آمده بود را هم بررسی کردیم که در ضمن آن جبور شدیم، مروری هم داشته باشیم بر وضعیت احمد بن هلال و دیدیم که ایشان نه تنها ضعیف نیست، بلکه از اجلای ثقات و بزرگان شیعه هم بوده است.
این روایت دوم که بر مبنای ما معتبر شد، شأن نزول آیه را مشخص کرد که خلاف مشهور بود و اتفاقا به بحث ما هم مربوط میشد و معلوم شد که آیه نفر برای مراجعه به حضرت رسول اللهp کسب معالم دین است که هم اصول عقائد را در بر میگیرد و هم فروع فقهی را.
حالا نوبت میرسد به روایتهای بعدی.
* روایت سوم:
۲۵/۳- الکافی (ح ۹۸۷): علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن قال حدثنا حماد عَنْ عَبْدِالْأعْلَی قالَ: «سَألْتُ أباعَبْدِاللهِj عَنْ قَوْلِ الْعامَّةِ، إنَّ رَسولَ اللهِp قالَ: «مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ إمامٌ، ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» فَقالَ: «الْحَقُّ وَ اللهِ!» قُلْتُ: «فَإنَّ إماماً هَلَکَ وَ رَجُلٌ بِخُراسانَ لا یَعْلَمُ مَنْ وَصیُّهُ لَمْ یَسَعْهُ ذَلِکَ.» قالَ: «لا یَسَعُهُ. إنَّ الْإمامَ إذا هَلَکَ، وَقَعَتْ حُجَّةُ وَصیِّهِ عَلَی مَنْ هُوَ مَعَهُ فی الْبَلَدِ وَ حَقُّ النَّفْرِ عَلَی مَنْ لَیْسَ بِحَضْرَتِهِ إذا بَلَغَهُمْ، إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» قُلْتُ: «فَنَفَرَ قَوْمٌ، فَهَلَکَ بَعْضُهُمْ قَبْلَ أنْ یَصِلَ فَیَعْلَمَ.» قالَ: «إنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ یَقولُ: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ»» . . .»
* ترجمه: عبدالاعلی (بن اعین) روایت کرد: «از ابوعبدالله (امام صادق)j درباره سخن عامه که رسول اللهp فرمودند: «هر که بمیرد و امامی نداشته باشد، به مردم جاهلی مرده است.» سؤال کردم. پس فرمودند: «قسم به الله حقیقت است.» عرض کردم: «پس اگر امامی بمیرد و فردی در خراسان نداند چه کسی وصی او است، آن (برای ندانستنش) کفایت نمیکند؟» فرمودند: «کفایت نمیکند. وقتی امامی بمیرد، حجت وصی او بر کسی که در شهر او است، قرار میگیرد و بر کسانی که آنجا نیستند، وقتی خبر به آنها رسید، لازم است که حرکت کنند (و اطلاع کسب نمایند)، به یقین الله عز و جل میفرماید: «فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون»» عرض کردم: «پس گروهی حرکت میکنند، اما بعضیشان قبل آنکه برسند و علم پیدا کنند، میمیرند.» فرمودند: «به یقین الله عز و جل میفرماید: «و من یخرج من بیته مهاجرا إلی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله»» . . .»».
* بررسی سند:
حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن از حماد بن عثمان از عبدالاعلی بن اعین روایت کرده است که همه از اجلای ثقات هستند. فقط گفتیم که محمد بن عیسی بن عبید، خودش ثقه است ولی از ضعفا حدیث میکند، لذا جزء ثقات مشروط بود و با توجه به این که در اینجا از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده است، مشکلی در سند ایجاد نمیکند.
* توضیح و جمعبندی:
۱- در این حدیث، نفر در آیه برای افرادی به کار رفته است که در جایی غیر از مکان امام معصوم متوفی زندگی میکنند و بعد از اطلاع از فوت امام معصوم، باید حرکت کنند و برای شناخت امام جدید اقدام کنند و هر چند اقدام برای شناخت امام جدید، میتواند به تفقه در هر دو، یعنی هم اصول و هم فروع بیانجامد، اما نص روایت اشارهای به کلیت تفقه در اصول عقائد یا فروع فقهی ندارد.
۲- میبینیم که امام صادقj آیه مورد نظر را در باب امام شناسی که از مباحث اصول عقائد است، استفاده کردهاند و مطالبی را پیرامون آن ابراز فرمودهاند که فعلا مورد بحث ما در اجتهاد تقلید نیست، اما همین مقدار قابل توجه است که ادعای خروج اصول عقائد از شمول آیه را مردود میکند، لذا تفقه در دین در این آیه را یا باید صرفا در اصول عقائد دانست یا نهایتا هم در اصل و هم در فروع که جمعبندی بماند برای پایان روایات.
۳- این حدیث مطالب مهمی در اصول و فروع دارد که طبیعتا بماند برای جای خودش.
* روایت چهارم:
۲۶/۴- الکافی (ح ۹۸۶): محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن صفوان عَنْ یَعْقوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قالَ: «قُلْتُ لِأبیعَبْدِاللهِj: «إذا حَدَثَ عَلَی الْإمامِ حَدَثٌ، کَیْفَ یَصْنَعُ النّاسُ؟» قالَ: «أیْنَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ»؟» قالَ: «هُمْ فی عُذْرٍ ما داموا فی الطَّلَبِ وَ هَؤُلاءِ الَّذینَ یَنْتَظِرونَهُمْ فی عُذْرٍ حَتَّی یَرْجِعَ إلَیْهِمْ أصْحابُهُمْ.»»
* ترجمه: یعقوب بن شعیب روایت کرد: «به ابوعبدالله (امام صادق)j عرض کردم: «هنگامی که حادثهای ادث شود، مردم چه کنند؟» فرمودند: «کجا است کلام الله عز و جل: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ»؟» (و) فرمودند: «آنها معذور هستند تا زمانی که در جست و جو میباشند و آنهایی که انتظار میکشند آنها را تا زمانی اصحابشان به سوی آنها باز میگردند.»»
* بررسی سند:
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از محمد بن یحیی العطار از محمد بن حسین بن ابیالخطاب از صفوان بن یحیی از یعقوب بن شعیب بن میثم التمار روایت کرد است که همه این افراد از ثقات هستند.
* توضیح و جمعبندی:
مطلب روایت عملا شبیه روایت قبل است و مطلب اضافهتری در بحث ما ندارد، جز این که در این روایت هم کفایی بودن نفر، کاملا واضح بیان شده است.
* روایت پنجم:
۲۷/۵- علل الشرائع (ج ۲، ح ۵۹۲) و الإمامة و التبصرة (ص ۸۹): و عنه عن عبدالله بن جعفر عن محمد بن عبدالله بن جعفر عن محمد بن عبدالجبار عمن ذکره عن یونس بن یعقوب عَنْ عَبْدِالْأعْلَی قالَ: «قُلْتُ لِأبیعَبْدِاللهِj: «إنْ بَلَغَنا وَفاةُ الْإمامِ، کَیْفَ نَصْنَعُ؟» قالَ: «عَلَیْکُمُ النَّفیرُ.» قُلْتُ: «النَّفیرُ جَمیعاً؟» قالَ: «إنَّ اللهَ یَقولُ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا»، الْآیَةَ.» قُلْتُ: «نَفَرْنا، فَماتَ بَعْضُهُمْ فی الطَّریقِ؟»» قالَ: «فَقالَ: «إنَّ اللهَ تَعالَی یَقولُ: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ».»»
* ترجمه: عبدالاعلی (بن اعین) روایت کرد: «به ابوعبدالله (امام صادق)j عرض کردم: «اگر وفات امام به ما رسید، چه کنیم؟» فرمودند: «بر شما باد حرکت کردن.» عرض کردم: «حرکت کردن همگی؟» فرمودند: «به یقین الله میفرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا»، الآیه.» عرض کردم: «حرکت کردیم، پس بعض آنها در راه مردند.»» (راوی) گفت: «پس فرمودند: «همانا الله تعالی میفرماید: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ».»»
* بررسی سند:
ضمیر ه در عنه به پدر شیخ صدوق بر میگرد، لذا این حدیث را شیخ صدوق از پدرش از عبدالله بن جعفر الحمیری از محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری از محمد بن عبدالجبار از من ذکره از عبدالاعلی بن اعین روایت کرده است.
تنها مشکل سند این روایت در مجهول راوی بین محمد بن عبدالجبار و عبدالاعلی است، لیکن بر مبنای ما این فرد مجهول به واسطه محمد بن عبدالجبار توثیق میشود. البته توثیق درجه ۲ و با توجه به این که متن حدیث هم شبیه احادیث معتبر قبلی است، میتوان به آن اعتماد کرد، هر چند با توجه به وجود قبلیها و شبهتشان به هم، نیازی هم به این حدیث نداریم.
پدر شیخ این حدیث را با همین سند در الإمامه و التبصره آورده است.
* توضیح و جمعبندی:
گفتیم این حدیث چیزی بیشتر از احادیث قبلی ندارد و در نتیجه در بحث موردنظر ما، عملا تأثیری نخواهد داشت، جز اینکه اگر کسی مانند ما باشد و آن را معتبر بداند، تقویت مطالب قبلی است.
* روایت ششم:
۲۸/۶- علل الشرائع (ج ۲، ح ۵۹۱) و الإمامة و التبصرة (ص ۸۸): أبیe قال حدثنا عبدالله بن جعفر عن علی بن إسماعیل و عبدالله بن محمد بن عیسی عن صفوان بن یحیی عَنْ یَعْقوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أبیعَبْدِاللهِj قالَ: «قُلْتُ لَهُ: «إذا هَلَکَ الْإمامُ، فَبَلَغَ قَوْماً لَیْسوا بِحَضْرَتِهِ؟» قالَ: «یَخْرُجونَ فی الطَّلَبِ. فَإنَّهُمْ لا یَزالونَ فی عُذْرٍ ما داموا فی الطَّلَبِ.» قُلْتُ: «یَخْرُجونَ کُلُّهُمْ أوْ یَکْفیهِمْ أنْ یَخْرُجَ بَعْضُهُمْ؟» قالَ: «إنَّ اللهَ تَعالَی یَقولُ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ».» قالَ: «هَؤُلاءِ الْمُقیمونَ فی السَّعَةِ حَتَّی یَرْجِعَ إلَیْهِمْ أصْحابُهُم.»»
* ترجمه: یعقوب بن شعیب از ابوعبدالله (امام صادق)j روایت کرد: «به ایشان عرض کردم: «هنگامی که امام بمیرد، پس به گروهی رسید که در محضرش نیستند؟» فرمودند: «در جست و جو خارج میشوند. پس همانا آنها همواره در عذر هستند، تا زمانی که در جست و جو هستند.» عرض کردم: «کلشان خارج میشوند یا آنها را کفایت میکند که بعضان خارج شوند؟» فرمودند: «به یقین الله تعالی میفرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ».» (و) فرمودند: «آنها که اقامت گزیده هستند، در وسعت هستند تا اصحابشان به سویشان باز میگردند.»»
* بررسی سند:
شیخ صدوق این حدیث را از پدرش از عبدالله بن جعفر الحمیری از علی بن اسماعیل الاشعری و عبدالله بن محمد بن عیسی از صفوان بن یحیی از یعقوب بن شعیب روایت کرده است که هر دو طریق این روایت، معتبر است.
پدر شیخ این حدیث را با همین سند در الإمامه و التبصره آورده است.
* توضیح و جمعبندی:
این روایت هم عملا شبیه همان روایات قبل است و تنها مطلب خاص آن نسبت به روایتهای قبل، تصریح و وضوح کفایی بودن نفر است که امامj پاسخ سؤال کننده را در این زمینه، به آیه حواله میدهند.
* روایت هفتم:
۲۹/۷- الکافی (ح ۹۸۸) و علل الشرائع (ج ۲، ص ۵۹۱): محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد بن عیسی عن محمد بن خالد عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن برید بن معاویة عن مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قالَ: «قُلْتُ لِأبیعَبْدِاللهِj: «أصْلَحَکَ اللهُ! بَلَغَنا شَکْواکَ وَ أشْفَقْنا. فَلَوْ أعْلَمْتَنا أوْ عَلَّمْتَنا مَنْ.» قالَ: «إنَّ عَلیّاًj کانَ عالِماً وَ الْعِلْمُ یُتَوارَثُ. فَلا یَهْلِکُ عالِمٌ إلّا بَقیَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ یَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أوْ ما شاءَ اللهُ.» قُلْتُ: «أ فَیَسَعُ النّاسَ إذا ماتَ الْعالِمُ، ألّا یَعْرِفوا الَّذی بَعْدَهُ؟» فَقالَ: «أمّا أهْلُ هَذِهِ الْبَلْدَةِ، فَلا!» یَعْنی الْمَدینَةَ، «وَ أمّا غَیْرُها مِنَ الْبُلْدانِ، فَبِقَدْرِ مَسیرِهِمْ. إنَّ اللهَ یَقولُ: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنونَ لِیَنْفِروا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ».»» قالَ: «قُلْتُ: «أ رَأیْتَ مَنْ ماتَ فی ذَلِکَ؟» فَقالَ: «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ خَرَجَ «مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ».»» قالَ: «قُلْتُ: «فَإذا قَدِموا، بِأیِّ شَیْءٍ یَعْرِفونَ صاحِبَهُمْ؟» قالَ: «یُعْطَی السَّکینَةَ وَ الْوَقارَ وَ الْهَیْبَةَ.»»
* ترجمه: محمد بن مسلم روایت کرد: «به ابوعبدالله (امام صادق)j عرض کردم: «الله شما را به سلامت دارد! بیماری شما به ما رسید و دلگیر شدیم. پس اعلام کنید برای ما یا بیاموزید ما را چه کسی است.» فرمودند: «همانا علیj عالم بود و علم ارث برده میشود. پس نمیمیرد عالمی مگر باقی ماند از بعد او کسی که میداند مانند علم او را یا آنچه الله بخواهد.» عرض کردم: «آیا میشود که مردم هنگامی که عالم مرد، نشناسند کسی را که بعد از او است؟» پس فرمودند: «اما اهل این شهر، پس خیر!» یعنی مدینه، «و اما غیر آن از شهرها، پس به اندازه مسیرشان. به درستی که الله میفرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنونَ لِیَنْفِروا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ».»» (راوی) گفت: «عرض کردم: «چه نظری دارید درباره کسی که در آن (راه) بمیرد؟» فرمودند: «او به منزله کسی است که «مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ».»» (راوی) گفت: «عرض کردم: «پس هنگامی که رسیدند، به چه چیزی صاحبشان را میشناسند؟» فرمودند: «عطا میشود آرامش و وقار و هیبت.»»
* بررسی سند:
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن خالد از نضر بن سوید از یحیی الحلبی از برید بن معاویه از محمد بن مسلم روایت کرده است که این افراد، بلا خلاف از از اجلای ثقات ما هستند.
شیخ صدوق نیز شبیه این حدیث را از پدرش از عبدالله بن جعفر الحمیری از احمد بن حمد بن عیسی از محمد البرقی و از حسین بن سعید به باقی سند روایت کرده است که این طریق هم معتبر است.
* توضیح و جمعبندی:
این حدیث هم در بحث مورد نظر ما، چیزی اضافهتر از مطالب احادیث قبل ندارد، اما چند نکته را حیف است عرض نکنم.
۱- بعضی تصور کردهاند که أعلمتنا أو علمتنا، شک از راوی است که به نظر حقیر حرف نادرستی است. راوی در أعلمتنا به دنبال شناخت مصداق بوده و در علمتنا به دنبال فرمول و راهکار. یعنی اگر صلاح می دانید، مشخصا نفر بعد را معرفی کنید یا اگر صلاح میدانید، راهکار معرفی کنید تا مشکل به صورت کلی حل شود که با توجه به ادامه روایت، معلوم میشود، امامj حداقل راه دوم را هم انتخاب کردهاند.
۲- عالم در آنجا که میفرمایند إن علیاj عالما، به معنای همان چیزی است که ما امام معصوم میگوییم و نه عالم به معنای عمومی آن که الآن هم کاربرد دارد، لذا باید در آیات و روایات دقت کرد که وقتی سخن از عالم میشود، معنای خاص مورد نظر است یا معنای عام. به نظر حقیر در بسیاری از موارد، منظور معنای خاص است و بعضی از ما به اشتباه خودمان را هم داخل آن میکنیم که مفصل این بحث بماند برای عقائد. إن شاء الله.
۳- از رویت معلوم میشود که امام بر حق بر مردم مدینه شناخته شده بود، لذا آنها عذری برای نشناختن نداشتند، اما دیگران بستگی به شرایط دارد که از جمله آن بعد مسافت بوده که امامj به آن اشاره کردند.
ادامه روایات بماند برای جلسه آینده. إن شاء الله.
و صلی الله علی محمد و آله